شاید یکی از دراماتیکترین انقلابهای قرن بیستم انقلاب رومانی باشد. پس از چهل سال حکومت نظامی کمونیستی با سیاستهای اقتصاد ریاضتی، که در این کتاب با جزئیات شرحش رفته، اخراج کشیشی در شهر تیمیشوارا جرقۀ شورشهایی بود که طی چند روز باعث سقوط حکومت نیکولای چائوشسکو شد. پس از این شورشها، مثل همیشه، چائوشسکو تصمیم گرفت با برگزاری تظاهرات در بخارست قدرت متزلزلش را تحکیم بخشد و حمایت مردم از دولتش را نشان دهد. تعداد زیادی از کارگران با تهدید به میدان کاخ آورده شدند و مراسم زنده از تلویزیون ملی پخش شد. اما جمعیت ناراضی به جای تشویقهای همیشگی شروع به اعتراض کردند و نظم مراسم به هم خورد، پخش این اعتراض گسترده از تلویزیون ملی برای چائوشسکو نتیجۀ معکوس داشت. مردم به خیابانها ریختند و نظامیان نیز با حمایت از مردم به چائوشسکو پشت کردند. دانشجویان و دانشآموزان به میدان آمدند و نظام کمونیستی رومانی پایان یافت.
انوئل پوییگ (1932-1990) در یکی از شهرهای کوچک، غم زده و فلاکت بار آرژانتین به دنیا آمد. در رشته فلسفه درس خواند و سپس تحصیلات خود را در رشته کارگردانی سینما در چینه چیتای رم دنبال کرد و آنجا در کلاس کارگردانی با «دسیکا» و در کلاس فیلمنامهنویسی با «زاواتینی» همدرس بود. او کارهای گوناگونی را تجربه کرد و درنهایت به این دریافت از خود رسید که زندگی در شهر کوچک دوران کودکیاش یگانه منبع الهام خلاقانه او برای نوشتن داستانها و رمانهایش است.
پوییگ این رمان را در دو فصل نوشته است. رمانی که در آن آقای رامیرز، پیرمرد هفتاد و چهار ساله آرژانتینی در آسایشگاهی در نیویورک و لری، مرد جوان سی وشش سالهای که مسئول هل دادن صندلی چرخدار پیرمرد است، گفتوگوهای جذاب و گیرایی با هم دارند. رامیرز و لری درباره موضوعات گوناگون صحبت و خاطرات و خیالات بسیاری را با هم مرور میکنند.
مانوئل پوییگ در ژوییه ١٩٩٠ چشم از جهان فرو بست. مرگ این نویسنده شگفتانگیز در پنجاه و هشت سالگی و در اوجِ قدرتِ آفرینندگی از خُسرانهای بزرگ قرن بیستم بهشمار میرود.
آگورافوبیای ایرانی، مجموع گفتوگوهایی است در باب موانع مدرنیته ایرانی. در این کتاب، تلاش شده در پرتو نگاهی جامعهشناختی به یکی از مناطق پیرامونی کشور، به بازشناخت تحولات در مقیاس ملی پرداخته شود. گفتمان جامع این نگاشته، مبتنی بر نوعی رویکرد تمرکززدا به تحولات اجتماعی و سیاسی ایران است. خوابها، بازیها، خلقوخو، کافهگردی، شگردهای زبانی، حیوانآزاری و حیواندوستی، مظلومنمایی، بگومگوهای متقابل میانشهرستانی، کهنباورها و موضوعات متعدد دیگر در این کتاب به صورتی پدیدارشناختی، مورد تاویل و تامل قرار گرفته اند. آگورافوبیای ایرانی با هدف پرتوافکنی بر توتالیتاریسم پنهان ایرانی، به مجموع ترسهای جمعی و دلایل گریز از آزادی و گفتوگوهراسی ایرانیان نگاهی نو و انتقادی دارد.
در بررسىهاى تحليلى و انتقادى در زمينه ادبيات داستانى بهندرت با اصطلاح «رمان واقعگرا» برمىخوريم، بهعبارت ديگر اغلب نظريهپردازان رمان فارسى به انواعى مانند رمان تاريخى، اجتماعى، سوررئاليستى، اقليمى، روستايى… اشاره كردند بدون اينكه جايگاه و موقعيت «رمان رئاليستى فارسى» را تعيين كنند. تا حدى كه مطالعات ما نشان داده است، پژوهشهاى جدى و دقيق درباره رمان رئاليستى فارسى صورت نگرفته است و ما براى پر كردن خلأ موجود در اين زمينه، باوجود دشوارىهاى بسيار كه براى هر پژوهنده در اين حوزه مطرح است، به انتخاب موضوع «رئاليسم در ادبيات داستانى معاصر ايران» و مخصوصآ رمان دست زديم؛ زيرا تاكنون اثرى كه بتواند بهطور همزمان ادبيات داستانى ايران، نظريه رمان و مبحث رئاليسم در ادبيات داستانى فارسى را دربر گيرد، همچنين شيوه تحليل نوين در پرداختن به رمانهاى واقعگرا را ارائه كند، موجوديت خود را به ثبت نرسانده است.
اسپینوزا گونهای نظریهی قدرت حاکم را بسط میدهد که بر طبق آن قدرت حاکم برساختهی مردم است؛ به این ترتیب قدرت حاکم به قدرتی پویا با درجات گوناگونی از ثبات و عدم ثبات تبدیل میشود. قدرت حاکم توسط مردم و از طریق حالمایههایی نظیر امید، ترس و خشم برساخته میشود: اگر اعمال حاکم موجب خشم انبوه خلق شود قدرتاش کاهش مییابد: «اقداماتی که موجب خشم شهروندان میشوند دیگر جزو حقوق دولت نخواهند بود. زیرا مسلّم است که انسانها برحسب طبیعت، به محض این که دچار هراسی مشترک میشوند یا میل به جبران خسارتی مشترک پیدا میکنند، به پیوند با یکدیگر تمایل مییابند. حال با توجه به اینکه تعریف کننده و معیار حقوق دولت توان مشترک انبوه خلق است، میتوان نتیجه گرفت که دولت به همان اندازه که دلیل و بهانهای به شمار کثیری از شهروندان میدهد تا در اعتراضی عمومی به هم بپیوندند، توان و حقاش کاهش مییابد.» به بیان دیگر هرگاه اعمال حاکم موجب شود مردم علیه او به یکدیگر بپیوندند او قدرت خود را کاهش میدهد، به همان میزان که قدرت مردم برای شورش یا به ثمر رساندن یک انقلاب افزایش مییابد.
فیلسوف فرهیخته تنها میتواند از قدرت زبان طبیعی برای توصیف، اگر نه واقعاً برای ساختن جهان، شگفت زده شود. قدرت زبان تا جایی که در تاریخ طبیعی و علم نیز پیش روی کرده است به اندازه کافی تأثیرگذار است، اما ظرفیت تجلی قوه زبانی انسان زمانی خود را نشان میدهد که به قلمروهای اجتماعی و فرهنگی روی میآوریم، جایی که زبان نقش سازندهای را ایفا میکند.
جای تعجب نیست که یونانیان باستان هم زبان و هم خود عقل را تحت یک اصطلاح واحد یعنی لوگوس درک میکردند! حال در ریشه همه اینها، کارکرد دلالتی خود کلمه نهفته است. بنابراین رشته نشانهشناسی که ماهیت نشانهها و فرآیندهای شکلگیری آنها جهت درک پرورش یافته دانش و زندگی را مطالعه میکند، باید برای ذهن هیجانانگیز و کلیدی باشد. از این رو، زمانی که یک شخصیت ادبی مشهور مانند اومبرتو اکو، رماننویس ایتالیایی، نوشتن شرحی از این پدیدهها را در اثری مثل این کتاب به عهده میگیرد، باید از آن استقبال کرد.
«زندگی پدیدهای روانشناختی یا فیزیولوژیک نیست که شاخههای مقتضی علم بتوانند مطالعه و کنترلاش کنند. با وجود این، ما همچنان تمایل داریم زندگی را «یک معما، مسئلهای مربوط به شناخت» تلقی کنیم که یکبار برای همیشه باید حل شود. امروز، در دورانی که به نظر میرسد زندگی، حتا بیشتر از طبیعت، در کانون اندیشه قرار گرفته است، در دورانی که چنان بهنظر میرسد که گویی تلاش برای کنترل طبیعت به تلاشی جدید برای کنترل زندگی تبدیل شده است، بهخاطر آوردن این اظهار نظر ویتگنشتاین اهمیتی تعیینکننده دارد: «ما احساس میکنیم که حتا هنگامیکه به همهی پرسشهای علمیِ ممکن پاسخ داده شود بازهم مسائل زندگی دستنخورده باقی میماند.» بنابراین، اگر ما عادتمان در خواندن کتاب طبیعت را تغییر دهیم، آیا واقعا میتوانیم آنچه را هرگز در کتاب زندگی نوشته نشده است تغییر دهیم؟ ولی اگر زندگی مفهومی علمی نباشد، آیا میتواند بهمنزلهی مفهومی فلسفی احیا شود؟»
«در اخلاق نمیتوانیم بگوییم چهچیزی بخشی از زندگی است یا باید باشد و چهچیزی بخشی از زندگیهای ما نیست یا نباید باشد. نمیتوانیم برخی از امکانها را از زیستن کنار بگذاریم. انجام چنین کاری مستلزم این است که بیرون زندگی بایستیم و جدا از شکلاش به آن فکر کنیم، چنانکه گویی داریم از بالا به آن نگاه میکنیم. اما البته این مهمل محض است.»
در وین سده نوزدهم داستانی از عشق سرنوشت و اراده در میان خردگرایانی شکل میگیرد که تصویری از آن دوران به دست میدهد. در این داستان دیدار خیالی فریدریش نیچه فیلسوف آلمانی و یوزف بروئر، پزشک وینی روایت میشود. رویدادهای رمان در سال ۱۸۸۲ رخ میدهد و این داستان در واقع روایتی است از تاریخ برهم کنش فلسفه و روانکاوی و رویارویی خیالی برخی از مهمترین چهرههای دهههای پایانی قرن نوزدهم همچون فریدریش نیچه، یوزف بروئر و زیگموند فروید. ظاهراً نیچه به دلایلی در عشق و رابطهاش با زنها پیوسته شکست میخورده و به زن نگاهی معیوب داشته است. دکتر بروئر در رمان یالوم موفق میشود کاری کند نیچه به عجز و ناتوانیاش در عشق اعتراف کند؛ همین جاست که نیچه میگرید.
این کتاب دروازه ورود به کتاب سترگ پروست یعنی در جستجوی زمان از دست رفته است. کتابی که ملغمهای است از تخیل، روانشناسی، زیبایی، هنر، فلسفه ،خاطره عشق و زمان منتقدان. سرشناسی همچون ژولیا کریستوا، ژان ایو تدیه و رافائل آنتوان در بخشهایی مجزا کتاب پروست را تحلیل کردهاند و خوانشی عمیق از او ارائه و به طرفداران ادبیات معرفی میکنند طرفدارانی که یا فرصت خواندن جستجو و یا جرئت ورود به دنیای پروست را نداشتهاند زیرا هر خوانندهای میتواند رویاهایش را در کتاب جستجو پناه دهد ترسها و شادیهایش را بشناسد و به حقایقی درباره خود پی ببرد.
چهل سال از مرگ حمید عنایت، استاد علوم سیاسی، مترجم و متفکر میگذرد و ما همچنان مرهون آثار بزرگ و ارزندهاش هستیم. دربارۀ پیشینۀ خانوادگی و تحصیلات و آثار او نوشتههایی متعدد در دسترس است. وجه ممیز آثار او را میتوان ترجمۀ آثار مهم، نثر خوش و معادلگذاریهایی دانست که هنوز کارآمد و آموزنده است. یکی از نمونههای آن کتاب فلسفۀ هگل است. این کتاب را سالها پیش خواندم، وقتی دوباره به آن مراجعه کردم از نثر و شیوایی کلام او به وجد آمدم. بهخوبی میدانیم هر اثری، چه ترجمه و چه تألیف، بیاشکال و بینقص نیست اما سرشاخ شدن با فلسفۀ هگل و حتی شرحهایی که بر آن نوشته شده، کاری سعب و دشوار است. رعایت وفاداری به متن در عین رعایت شیوایی ترجمه نیز از جملۀ این سختیهاست.
دریغ که حمید عنایت زود چشم از جهان فروبست و ما را از دوران پختگی اندیشه و آثارش محروم کرد. زندگی پرفراز و نشیب او، چه صبغۀ فرهنگی خانواده و تحصیلاتش در ایران و انگلستان و چه علائق و فعالیتهای سیاسی و فرهیختگیاش، از او متفکری توانمند ساخت که اگر بیشتر زنده میماند بر آثار پربارش میافزود.
کتابی که در دست دارید در شرح اندیشۀ هگل اثری کلاسیک است که با وجود گذشت قریب به صد سال از انتشار آن به زبان اصلی، هنوز تجدید چاپ میشود و به همین ترتیب در ایران نیز بارها تجدید چاپ شده است. امیدواریم بازنشر این کتاب در قالب و حروفچینی امروزین به کار خوانندگان و علاقهمندان فلسفۀ هگل و ترجمههای حمید عنایت بیاید. آذرماه 1401