واقعگرايى در ادبيات داستانى معاصر

فدوی شکری

در بررسى‌هاى تحليلى و انتقادى در زمينه ادبيات داستانى به‌ندرت با اصطلاح «رمان واقعگرا» برمى‌خوريم، به‌عبارت ديگر اغلب نظريه‌پردازان رمان فارسى به انواعى مانند رمان تاريخى، اجتماعى، سوررئاليستى، اقليمى، روستايى… اشاره كردند بدون اين‌كه جايگاه و موقعيت «رمان رئاليستى فارسى» را تعيين كنند. تا حدى كه مطالعات ما نشان داده است، پژوهش‌هاى جدى و دقيق درباره رمان رئاليستى فارسى صورت نگرفته است و ما براى پر كردن خلأ موجود در اين زمينه، باوجود دشوارى‌هاى بسيار كه براى هر پژوهنده در اين حوزه مطرح است، به انتخاب موضوع «رئاليسم در ادبيات داستانى معاصر ايران» و مخصوصآ رمان دست زديم؛ زيرا تاكنون اثرى كه بتواند به‌طور همزمان ادبيات داستانى ايران، نظريه رمان و مبحث رئاليسم در ادبيات داستانى فارسى را دربر گيرد، همچنين شيوه تحليل نوين در پرداختن به رمان‌هاى واقعگرا را ارائه كند، موجوديت خود را به ثبت نرسانده است.

 

575,000 تومان

جزئیات کتاب

وزن 750 گرم
ابعاد 21 × 14 سانتیمتر
پدیدآورندگان

فدوی شکری

نوبت چاپ

دوم

تعداد صفحه

623

سال چاپ

1402

وزن

750

جنس کاغذ

تحریر (سفید)

کتاب واقعگرايى در ادبيات داستانى معاصر نوشتۀ فدوى شكرى

گزیده ای از متن کتاب

چكيده فارسى 

رئاليسم يكى از مباحث بسيار مهم در حوزه هنر، فلسفه و ادبيات است كه بحث درباه آن از اهميت فزاينده‌اى برخوردار است. در واقع مباحثات متعددى و استدلال‌هاى متنوعى كه تاكنون از سوى منتقدان و نظريه‌پردازان رمان ارائه شده، همواره براين مسئله تأكيد دارند كه رمان ماهيت ساختارى واقعيت را ناديده نمى‌گيرد و واقعيت را پديده‌اى مسلم، فرض مى‌كند. رمان به جاى اين‌كه اثر تخيلى محسوب شود، انعكاسى از واقعيت است، زيرا جوهر و ماهيت اصلى آن در ارتباطى ميان واقعيت و تخيل نهفته است، از اين‌رو، گرايش رمان فارسى (از آغاز پيدايش آن) به رئاليسم، موضوع اصلى اين تحقيق است كه براساس نمونه‌هاى برگزيده، مسئله رئاليسم و رمان فارسى را عميقآ مورد تحليل و بررسى خود قرار داده است.

در فصل نخست اين رساله، نگارنده تعاريفى بسيار دقيق و مطابق اصول علمى و معيارهاى نقد ادبى از انواع شاخص ادبيات داستانى ارائه كرده و به‌سير هركدام از اين انواع در ادبيات فارسى پرداخته است.

اما در فصل دوم مباحثى نظير تعريف رمان، نگاهى به تاريخچه رمان، انواع رمان و پيدايش رمان فارسى مورد بحث و بررسى قرار گرفته‌اند.

در فصل سوم، نگارنده به مبحث بسيار گسترده «رئاليسم» پرداخته است. اصول و مفاهيم رئاليسم، نويسندگان پيشگام رئاليستى، رمان و واقعيت و واقع‌گرايى در ساختمان رمان؛ موضوعات اساسى كه در اين فصل به آن‌ها توجه شده است. در اين راستا كوشش نگارنده براين بوده است كه به‌طور جامع، حوزه تئورى كار را مشخص كند، و معيارهاى شاخصى براى تحليل و بررسى رمان‌هاى برگزيده به‌دست بدهد.

در فصل چهارم اين رساله كه شامل چهار بخش است، سه تا از رمان‌هاى معتبر فارسى انتخاب شده‌اند و عناصر شاخص رئاليستى آن‌ها مورد بحث و بررسى جدى قرار گرفته‌اند. در هر بخش، نگارنده به زندگى صاحب‌اثر و آثار داستانى‌اش، به خلاصه رمان برگزيده و گرايش آن به واقعيت پرداخته است؛ و بر شيوه شخصيت‌پردازى رئاليستى نويسندگان برگزيده كه وجه مشترك در رئاليسم همه آن‌هاست؛ تأكيد كرده است. علاوه بر اين، نگارنده به تقد شيوه پرداخت رئاليستى شخصيت‌ها، توجه كرده است. اما بخش چهارم اين فصل، به فهرست‌هاى مختلف كه به دقت گردآورى شدند، اختصاص داده شده است و فهرست نسبتآ كاملى از اصطلاحات ادبيات داستانى و معادل دقيق انگليسى آن‌ها، به دست پژوهشگران در حوزه ادبيات داستانى، ارائه شده است.

كلمات كليدى: واقعگرايى ـ ادبيات داستانى ـ قصه ـ داستان ـ داستان‌كوتاه ـ رمان ـ رئاليسم ـ رمان رئاليستى ـ شيوه تحليلى و توصيفى.

مقدمه نظرى 

پس از گذشت نزديك به صدسال از شروع داستان‌نويسى جديد در ايران و پديد آمدن سه نسل نويسنده، اكنون رمان‌هايى كه به شيوه واقعگرايى نوشته شده، اندك اما غنى و قابل توجه‌اند. اين رمان‌ها مى‌توانند از جهات بسيار مورد تحقيق قرار گيرند. در واقع درك چگونگى شكل‌گيرى و شناخت مراحل پيشرفت رمان واقعگراى فارسى، به پژوهش‌هاى دقيق و فراگير، نيازمند است.

سابقه حضور واقعگرايى در ادبيات داستانى ايران به سال‌هاى قبل از آفرينش «يكى بود و يكى نبود» (1300 ش) محمدعلى جمالزاده، برمى‌گردد. به عبارت ديگر واقعگرايى به مفهوم وسيع آن را مى‌توان در آثار «آخوندزاده» و «زين‌العابدين مراغه» كه از جريانات فكرى قفقاز تغذيه مى‌شدند؛ ريشه‌يابى كرد. چرا كه اين شيوه و رويكرد در ايران پيش از اين‌كه انگيزه‌هاى هنرى و ادبى داشته باشد، بيش‌تر از دغدغه‌هاى سياسى و اجتماعى روشنفكران سال‌هاى قبل از مشروطيت ناشى مى‌شد. با شكل‌گيرى طبقه متوسط و انديشه تجدد در دوره قاجار، ارزش‌هاى تثبيت‌شده اهميت خود را از دست دادند و ملت و آزادى‌هاى بورژوايى اعتبار يافتند. همراه با اين تحولات بنيادى و اجتماعى، ادبيات داستانى ايران شكل آغازين خود را يافت و نقش بسزايى در انتقاد از تمام مظاهر تحجر، خرافات و موهوم‌پرستى به‌عهده گرفت.

با كوشش‌هاى طبقه متوسط ايران و به‌دست آوردن جايگاه مناسبى در حوزه سياست و فرهنگ، رمان فارسى پديدار مى‌شود و همپاى رشد اين طبقه، رمان نيز رونق مى‌يابد. ارزش يافتن فرد و افكار و عواطف او، از عوامل مهم پيدايش رمان و داستان كوتاه فارسى است كه زندگى فرد را بر بستر ماجراهاى اجتماعى توصيف مى‌كردند. در واقع عوامل متعددى به پيدايش داستان‌نويسى معاصر ايران كمك كردند؛ عواملى مانند اعزام دانشجويان ايرانى به خارج، ورود مظاهر تمدن اروپا به جامعه ايرانى، تأسيس چاپخانه، تأسيس مدارس جديد و به‌خصوص دارالفنون، ترجمه كتاب‌هاى علمى، تاريخى و ادبى براى ايجاد تحول در فرهنگ و ادبيات فارسى؛ همه اين‌ها عوامل مساعدى بودند براى پديد آوردن انواع جديد ادبيات داستانى.

در واقع مى‌بايست گفت كه برخى از تحولات عمده تاريخى، اجتماعى و سياسى، راه را براى پيدايش رمان فارسى به‌طور اعم و رمان رئاليستى به‌طور اخص هموار ساخت. اين تحولات را مى‌توان به شرح زير دسته‌بندى كرد :

1ـ فرديت و هويت يافتن افراد، هم‌زمان با رشد طبقه متوسط.

2ـ جدايى نويسندگان از حاميان دربارى و اشرافى.

3ـ دگرگون شدن كاركرد زبان و ساده شدن نثر و به كارگيرى آن در جهت توصيف واقعيت و تكيه نويسنده بر مخاطب.

4ـ فراهم آمدن امكانات فنى چاپ كه گسترش سريع آثار نوشته شده را امكان‌پذير مى‌كرد.

نخستين رمان‌واره‌هاى ايرانى ــ سفرنامه‌هاى تاريخى، اجتماعى ــ از لحاظ تازگى شكل و محتوا، پديده نوينى در ادبيات ايران به‌شمار مى‌آيند و آغازگر دوره جديدى در نثر فارسى هستند. اما نخستين نمونه‌هاى رمان اجتماعى را در سال‌هاى آغازين 1300 شمسى، مى‌بايد جستجو كرد. اگر عمده‌ترين خصوصيات ادبيات مشروطه، واقع‌گرايى گزارشى است و

رمان تاريخى را رمانتيسم گذشته‌گراى مشخص مى‌كند، رمان اجتماعى با رمانتيسم يأس‌آلودش شناخته مى‌شود. يكى از دلايل پانگرفتن رمان‌هاى اوليه اجتماعى، گرايش خوانندگان به داستان كوتاه، عدم تبحر نويسندگان در آفريدن آدم‌هاى زنده و حوادث واقعى و باوركردنى بود. اگر رمان اجتماعى اوليه از لحاظ توجه به زندگى واقعى افراد، نسبت به رمان تاريخى گامى به پيش گذاشت؛ داستان كوتاه به جاى تفاخر تملق‌آميز رمان تاريخى به اصالت‌هاى اشرافى و احساسات‌گرايى مفرط رمان اجتماعى مى‌كوشيد انتقاد از نارسايى‌هاى فردى و جمعى را با ساخت حساب شده بيان كند و به صورت عميق‌تر با واقعيت درگير شود.

محمدعلى جمالزاده (1376 ـ 1271) نخستين نويسنده ايرانى است كه با قصد و نيت آگاهانه صناعت داستان‌نويسى اروپايى را به كار گرفت و اولين داستان‌هاى كوتاه واقعگرا را پديد آورد. او آدم‌هاى كاريكاتورى دهخدا را تا حدّ تيپ‌هاى داستانى ارتقا داد. اولين مجموعه داستانى او «يكى بود يكى نبود» (1300 ش) را سرآغاز ادبيات واقعگرايى ايران دانسته‌اند. از سوى ديگر برآمدن نويسندگان ايرانى را شاهديم كه متأثر از مكتب فكرى و ادبى جديد «رئاليسم» درصدد تجربه كردن مضامين و شكل‌هاى جديد ادبى بودند. آن‌ها مى‌كوشيدند با تكاندن رخوت دهه‌هاى پيش از تن ادبيات و تلاش براى نشان دادن رنج‌ها و آرزوهاى واقعى مردم، واقعگرايى را در ادبيات داستانى ايران تثيبت كنند. به‌عبارت ديگر، داستان‌نويسان ايرانى كه خواست‌هاى آرمانى و اجتماعى ايشان بر توانايى‌هاى هنرى و فنى آنان مى‌چربيد؛ از اين مكتب ـ رئاليسم ـ به‌عنوان ابزارى براى ابراز عقايد خودشان و انتقاد از موانع پيشرفت يا مدرنيسم جامعه ايران سود مى‌جستند. البته هدف ما در اين مقدمه نظرى، شرح تاريخ پيدايش، رشد و شكوفايى رئاليسم در ادبيات داستانى ايران نيست؛ زيرا در اين رساله به‌طور مفصل به اين مبحث پرداخته‌ايم؛ اما اشاره كردن ـولو گذراـ به پيدايش رئاليسم در ادبيات داستانى ايران، خالى از فايده نبوده است.

در اصل موضوع پايان‌نامه اينجانب كه با عنوان: «رئاليسم در ادبيات داستانى معاصر ايران» ـ مخصوصآ در رمان ـ توجه خواننده را به موضوعات گوناگون و مباحث بسيار مهمى در حوزه ادبيات داستانى و رئاليسم معطوف مى‌كند. اين رساله كه در چهار فصل تدوين شده و به مباحث زير توجه كرده است :

در فصل نخست، نگارنده به‌منظور فراهم آوردن مقدمات لازم نظرى براى تحليلى و بررسى رمان‌هاى فارسى و تشخيص نوع آثار داستانى برگزيده شده در قسمت تحليلى، همچنين براى ارائه تعاريفى دقيق از انواع ادبيات داستانى، به مطرح كردن مباحث بسيار متعددى در زمينه ادبيات داستانى پرداخته است. اين فصل با عنوان «انواع ادبيات داستانى» در واقع شامل بررسى چهار نوع شاخص داستانى در ادبيات معاصر فارسى است: قصه، داستان، داستان كوتاه و رمان. اما به دليل گستردگى موضوعات بحث و ضرورت پرهيز از حدوث تداخل ميان مطالب دو فصل نخست؛ نگارنده نوع رمان را به عنوان مبحثى كاملا مستقل در فصل دوم اين رساله مطرح كرده است.

در واقع نقص دانش مربوط به اصطلاح‌شناسى هنر ادبيات داستانى و نقص شناختن اصطلاحات آن، باعث تدوين اين فصل شده است. در ادبيات داستانى ايران، هنوز كاربرد اصطلاحات داستانى دقيق و مطابق اصول نقد ادبى نيست. علاوه براين، منتقدان در اغلب مواقع به تمايز و تفاوت معنايى اين اصطلاحات اشاره نكرده‌اند، لذا اصطلاح‌هايى نظير : قصه، داستان، افسانه، حكايت، سرگذشت، ماجرا و غيره در اغلب فرهنگ‌هاى فارسى مترادف يكديگر آورده شده‌اند و فرهنگ‌نويسان وجوه افتراقى براى آن‌ها قايل نشده‌اند.

متأسفانه بيش‌تر منابع موجود فارسى، به ذكر مقابل يا برابر نهادهايى دقيق و تخصصى براى اصطلاحات ادبيات داستانى نپرداخته‌اند. با توجه به نيازهايى كه در اين زمينه براى مترجمين و پژوهندگان ادبيات داستانى فارسى وجود دارد؛ نگارنده از راه جستجو در منابع فارسى و انگليسى، براى بسيارى از اصطلاحات داستانى معادل‌هاى دقيق انگليسى به‌دست آورده است و آن‌ها را در كل پايان‌نامه يا با ارجاع دادن به پاورقى يا به‌صورت ارائه فهرست نسبتآ كاملى از واژگان متعارف ادبيات داستانى در قسمت پايانى اين رساله به خوانندگان و علاقمندان ارائه كرده است، و كار را به عنوان زمينه مناسبى براى تأليف فرهنگ اصطلاحات داستانى دو يا سه زبانه در برنامه آينده خود قرار داده است. در مجموع كار اصلى در فصل نخست مبتنى بر تعريف، توصيف و تحديد حوزه معنايى هر اصطلاح داستانى بوده است. علاوه‌بر اين و براساس تمايل شخصى نگارنده به ارائه تاريخچه مختصر از هر نوع داستان فارسى (قصه، داستان، داستان كوتاه و رمان)، اطلاعاتى نسبتآ كاملى در مورد پيدايش و رشد اين انواع در ادبيات فارسى به دست خوانندگان فارسى زبان و عرب‌زبان (البته بعد از ترجمه اين رساله به زبان عربى و انتشار آن در آينده) مى‌دهد.

در فصل دوم اين رساله كه به نوع داستانى «رمان» اختصاص داده شده، نگارنده مباحث بسيار مهمى را در حوزه هنر رمان مطرح مى‌كند. نخست به تنوع و تعدد تعاريف رمان اشاره مى‌كند و بر مسئله گرايش رمان ــ از آغاز پيدايش آن ــ به شيوه واقعگرايى تأكيد مى‌كند. سپس به تاريخچه رمان و به زمينه‌هاى اجتماعى، فرهنگى و ادبى پيدايش نوع بديع رمان در ادبيات جهان، توجه خود را معطوف مى‌نمايد.

از سوى ديگر، توجه نگارنده به بررسى انواع رمان در ادبيات داستانى و نشان دادن توجه به يكى از حوزه‌هاى تاريخى، فلسفى، اجتماعى، سياسى، روانى، انتقادى، تجربى، رمانتيكى، رئاليستى… باعث شده كه نگاه كلى به انواع رمان، داشته باشد و برخى از آن‌ها را مورد تحليل و بررسى قرار دهد.

اما در فصل سوم اين رساله، نگارنده به مبحث «رئاليسم» پرداخته است. اصول و مفاهيم رئاليسم، نويسندگان پيشگام رئاليستى، رمان و واقعيت، شخصيت‌پردازى رئاليستى، پرداخت رئاليستى به جزييات رمان، زمان و مكان رئاليستى، زبان رئاليستى، موضوعات عمده كه مورد عنايت و توجه نگارنده قرار گرفته‌اند. هدف ما از ارائه همه اين مباحث نظرى، فراهم كردن زمينه مناسب براى تحليل رمان‌هاى برگزيده فارسى از ديدگاه رئاليستى است.

در فصل چهارم كه شامل سه قسمت است، نگارنده به تحليل و بررسى عناصر بارز رئاليستى در رمان‌هاى شاخص فارسى پرداخته است. «چشمهايش» بزرگ علوى، «مدير مدرسه» جلال آل‌احمد و «همسايه‌ها»ى احمد محمود رمان‌هايى بودند كه موضوع تحليل و بررسى رئاليستى اين رساله قرار گرفته‌اند. كوشش بر اين بوده كه عناصر شاخص رئاليستى هر رمان مورد توصيف و تحليل قرار گيرد و از نگاهى كاملا بى‌طرفانه، رئاليسم اين‌گونه رمان‌ها را آشكار سازد. در واقع نگارنده كوشيده است به جاى قضاوت بدون تحليل كه رسم بسيارى از تحقيقات است، به تحليل بدون قضاوت اكتفا كند. آنچه مدنظر او بوده است، جستجو در سطوح مختلف واقعيت و نشان دادن جلوه‌هاى رئاليسم در اين آثار شاخص داستانى است.

اگرچه مطالب و مقالات متعددى درباره آثار بزرگ علوى، جلال آل‌احمد و احمد محمود نوشته شده اما بخش بسيار اندكى از آن‌ها به نقد و بررسى رمان‌هايشان اختصاص داده شده است. آنچه درباره «چشمهايش»، بزرگ علوى، «مدير مدرسه» آل‌احمد و «همسايه‌ها»ى احمد محمود نوشته شده به مراتب بسيار كمتر از ديگر نقد و بررسى‌هاى موجود است، و اين طبيعتآ كار تحليل و بررسى ما را در اين فصل، بسيار دشوارتر كرده است. از سوى ديگر، ميان بررسى‌هاى موجود به‌جز اشارات پراكنده درباره شيوه رئاليسم در آثار داستانى اين نويسندگان، چيز ديگرى يافت نمى‌شود. به همين دليل خود را در مقابل زمينه ناشناخته يافتيم و تنها توشه‌اى كه در اين راه داشتيم، تكيه بر كوشش فردى در تحليل و بررسى جنبه‌هاى رئاليستى اين رمان‌هاست. شيوه‌اى كه در بررسى اين رمان‌ها به كار گرفتيم، در اصل شيوه تحليلى و توصيفى است؛ بدين‌شكل كه غالبآ با بررسى، تحليل و توصيف و احيانآ قضاوت درباره عناصر سازنده رمان نظير شخصيت‌پردازى، صحنه‌سازى، زاويه ديد و گفتگو، به بيان بعد رئاليستى رمان‌هاى ذكر شده و اظهارنظر درباره نقاط ضعف يا قوت پرداخت رئاليستى آن‌ها توجه كرده‌ايم. البته شيوه كار در زمينه تحليل اين رمان‌ها، مبتنى بر مطالعه دقيق و ژرف‌بين رمان‌هاى انتخاب شده و فيش‌بردارى از قسمت‌هاى مربوط به طبيعت شخصيت‌پردازى، صحنه‌سازى يا گفتگوى زنده شخصيت‌هاى آن‌ها، و به كارگيرى اين متون در قسمت تحليلى به عنوان نمونه‌هاى دال بر رئاليستى بودن چنين رمان‌هاى معتبر فارسى است.

 

موسسه انتشارات نگاه

کتاب واقعگرايى در ادبيات داستانى معاصر نوشتۀ فدوى شكرى

موسسه انتشارات نگاه

 

نقد و بررسی‌ها

هنوز بررسی‌ای ثبت نشده است.

اولین کسی باشید که دیدگاهی می نویسد “واقعگرايى در ادبيات داستانى معاصر”