سالها بود آرزو داشتم عقدههای دل را روی کاغذ بیاورم. قلّت سواد و معلومات از سویی، سختگیری در مواجهه با امر خطیر و شریف نگارش از دیگر سو، هر دو بال اراده را بسته بودند تا که اصرار یار غاری و عزیز دلی حجتی شد که باقی بهانهها پس بروند؛ که رفتند و نشستم و نبشتم.
این داستانواره، فرازونشیبهایی است که در زندگی شخصی پیشامدم کرده است و با آنها دستبهگریبان شدهام.
کتابی که اینک بهدست خواننده میرسد شرححالی است از «بابر» سلسلۀ زمامداران مسلمان هندوستان که مورخان مغربزمینی آنها را سلسلۀ مغولهای هندوستان میخوانند. شاید این اولین بار باشد که شرححالی با این تفصیل به زبان فارسی از بابر منتشر میشود و پساز اینکه بابر و فرزندان او در هندوستان زمامداری کردند شرححال مؤسس سلسلۀ بابری و فرزندان او چندان توجه مورخان فارسیزبان را جلب نکرد تا اینکه راجع به سلاطین مغول هندوستان از نسل بابر تاریخی مشروح بنویسند. درصورتیکه قسمتی از شرححال مؤسس سلسلۀ بابری، بهطوریکه در همین کتاب میخوانیم، با تاریخ ایران در آغاز قرن دهم هجری تماس نزدیک داشته و پساز اینکه سلسلۀ بابری در هندوستان مستقر شد عدهای از فضلا و بهخصوص شعرای ایران به هندوستان رفتند و بعضی از آنها مقیم آن اقلیم شدند. معهذا تاریخ زندگی بابر و فرزندان او، بهطوریکه گفته شد، زیاد مورد توجه مورخان ایرانی قرار نگرفت.
تاد مکگاوِن و شیلا کانکِل مجموعهای بیمانند از مقالات روانکاوانه دربارۀ فیلم معاصر گردآوردهاند که جهشی عظیم در نظریۀ فیلم را موجب خواهد شد. این کتاب حوزۀ نظریۀ فیلم را به طور عام و نظریۀ لکانی فیلم را به طور خاص ارتقا و غنا میبخشد. خوانندگان به درک دیگری از عملکرد نگاه خیره[1] در فیلم خواهند رسید: نگاه خیره که پیش از این در امر خیالی[2] قرار گرفته و مهار شده بود، در این مقالات از نگاهی دیگر و در ارتباطی بحثانگیز با امر واقعی[3] بررسی میشود. همین نگاه خیره، در امر واقعی، در فیلمهایی که برای نشان دادن وصفناپذیری آن از شهامت لازم برخوردارند، نقش اساسی بالقوهای بازی میکند.
انسان جادوگرِ انسان است. این جمله را میتوان محور دیدگاه سارتر دربارۀ احساسات آدمی، ماهیت و کارکرد غایی آن دانست. ما با احساساتمان یکدیگر را مسحور میکنیم؛ اما سحری که نه خود از چگونگی آن باخبریم و نه اصولاً میدانیم که آنچه با دیگری کردهایم نوعی ساحری بوده؛ ما نیز به نوبۀ خود مسحور دیگری میشویم؛ و آن دیگری هم نمیداند که با احساساتش اغوایمان کرده… همۀ ما در بازی سلسلهوار احساساتمان، هدفی را دنبال میکنیم، هدفی که دستکم نمود تحققیافتۀ آن جوهری عقلانی و حسابگرانه دارد.
ساختار مفهومی نگاهِ سارتر در این کتاب غریب مینماید. او در بحبوحۀ گفتمان اگزیستانسیالیستی ناگاه صحبت از وجود کیفیتی ماکیاولیستی در اعماق وجود ما میکند، هرچند شاید سویۀ دیگری از نگاه فلسفی سارتر که حضور دیگری را «جهنمی» میداند با این نگرش او سازگارتر باشد.
گرچه از دو دهه پیش موقعیتهای تقریبی قدرتهای گوناگون در ساخت ترکیبی نظم امپراتوری بالا و پایین شده، و بهرغم دادوقالهای ایدئولوگهای حاکمیت ملی، به هیچ وجه از توان نیروهای سلطه و کنترل اعمال شده بر نظم جهانی کاسته نشده است. این نیروها در عوض، صرفاً از دیدهها پنهان و کمتر از سابق تشخیصپذیر شدهاند، چنان که گویی فرمول معجون نامرئی شدن را کشف کرده باشند. آنچه امروزه بدان نیاز داریم چرخههای مبارزات بینالمللی و نیز هوش و فراستی است که هر دو همزمان رویاروی ساختارهای نظم جهانی حاکم بایستند. هر چه باشد گاهی کار نظری مندرج در جنبشهای اجتماعی بیش از مطالب انبان شده در کتابخانهها آموزنده است. وارونهسازی این نامرئی شدن نخستین گام در کسب توان کشاکش با آنها و سرانجام به زیر کشیدن ساختارهای امپراتوری است.
مایکل هارت و آنتونیو نگری، از جستار «امپراتوری بیست سال بعد»
کتاب دریافتهای یو دن ازمکالمات کنفوسیوس دربارۀ اثر کلاسیک مکالمات[1] است. اگرچه مکالمات متنی ثقیل و سنگین دارد، یو دن، نویسندۀ کتاب، این اثر کلاسیک را به شیوهای ساده و زنده برای خواننده توصیف کرده است. او با آوردن داستانهای مختلف و منطبق با زندگی واقعی، تکتک جملات کنفوسیوس را قابلدرک میکند. جملاتی که قبل از خواندن این کتاب سخت و انعطافناپذیر مینمایند، با توضیحات و تفسیرهای یو دن به روشی انعطافپذیر و کاربردی در جنبههای مختلف زندگی تبدیل میشوند. در مقدمۀ کتاب، یو دن از خاطرات کودکی خود میگوید؛ خاطراتی که نشان از آمیختگی و اُنس او از کودکی با مکالمات دارد که دلیلی بر تواناییاش در تفسیر زیبای مکالمات است. نویسنده در هفت فصل با موضوعات مختلفی چون خودسازی و تهذیب نفس، راهورسم زندگی، سلوک اجتماعی و… به تفسیر جملات مکالمات نشسته است.
[1]. کتاب مکالمات مجموعهای از گفتههای کنفوسیوس است که چندی پس از مرگش، پیروانش جمعآوری کردند و درحالحاضر 20 فصل دارد.
در روند اسطورهسازی از شخصیت موسولینی محصلی پرسیده بود: ” چگونه قدرت را کسب کردند؟” دیگری پاسخداده بود: ” از بس مطالعه میکردند. هرگز نمیخوابیدند. هر ده دقیقه یکبار پلکها را بازو بسته میکردند و باز مثل دستهگل سرکارشان میرفتند. ماندولین هم میزدند! ”
زمانی که مخالفاناش میکوشیدند به مدد اطلاعرسانی شهری مانع فرهنگی برای پیروزی او دستوپا کنند، آن فرزند خلف کلیسا زیرپیراهنی چرک و پارهپوره به تن کرد، روی تراکتور پرید و جهت خشک کردن برنجزارهای منطقهی ورچلی و مبارزه با آفتِ پشه، گازش را گرفته بود. چند میلیون روستایی را به سوی پیراهنهای سیاه فاشیسم کشید!
خاستگاه یا به بیان بهتر زمینۀ طرح و بسط ایدهها و جستارهای کتاب پیش رو، تاریخ تصویر و آرا و نظرات آبی واربورگ است. هر کوششی در گنجاندن واربورگ در چارچوب و کلیتی بسنده، ناممکن مینماید. کتاب طرحی کلی از آرای واربورگ، کلیدواژههای منظومۀ فکری او و در نهایت طرح نسبت او با اندیشمندان دیگری چون برونو، هگل، نیچه، فیشر، کاسیرر، پانوفسکی، بنیامین و… است. بدین ترتیب، مقالات پیشِ رو در فقدان متون اصلی، پیشدرآمدی است بر اندیشۀ واربورگ و نظریۀ تاریخ هنر و آیکونولوژی. امیدواریم این مقالات بتواند تا حدی خلاء موجود در خصوص اندیشۀ آبی واربورگ را جبران کند.
خواهران دشمن یکی از سه داستان کتاب پیشروست. دستمایۀ نوشتن کتاب زندگی سه خانواده است که با رنجها و تنهاییهایی دستبهگریباناند. زنان نقش محوری را در این داستانها دارند؛ زنان شجاعی که بر ناملایمات چیره میشوند و با مهر خود در تنگناهای زندگی بهترین تصمیمات را میگیرند و حافظ خانوادهاند.