هر یک از عناوین این مجموعه با یکی از مقالات کلاسیک فروید شروع میشود و جستارهای جمعی از مدرسان برجسته روانکاوی با زمینههای مختلف نظری و جغرافیایی به دنبال آن آمده است. کتاب پیش رو مجموعه مقالاتی است حول یک مقاله از فروید با نام «خودشیفتگی». فروید پیش از نگارش مقدمهای بر خودشیفتگی درکی شهودی از مسائل مرتبط با خودشیفتگی داشت و حتی به سهم خود کوشید در این باره نظریه پردازی کند، ولی در این مقاله او نخستین بار پیامدهای گسترده این مفهوم را در روانکاوی مطرح کرد. مسلماً میتوان این مقاله را بحق یکی از اولین نقطه عطفهای تفکر فروید تلقی کرد.
پس از شدتگیری حملاتی تروریستی چون حادثه 11 سپتامبر، در ادبیات سیاسی دنیا بسیار می شنویم که باید اختلافات سیاسی کنار گذاشته شود و در واقع مبارزه واقعی بین خیر و شر است. اما این برای زندگی سیاسی و اجتماعی چه معنایی دارد؟ آیا یک «راه سوم» فراتر از چپ و راست وجود دارد؟ و اگر چنین است آیا باید از آن بترسیم یا از آن استقبال کنیم؟ این کتاب تامل برانگیز توسط شانتال موف، نویسنده سیاسی شناخته شده جهانی، گزارشی از وضعیت جهانی دموکراسی ارائه میکند و مرتبطترین اطلاعات را در اختیار خوانندگان قرار میدهد. موف با این استدلال...
این کتاب روایتی است که آخرین روزهای آلبر کامو در آن تداعی شده. نویسنده با دقت خاصی به آن پرداخته است. او این آخرین سفر را با وفاداری به واقعیت شرح میدهد؛ همان واقعیتی که در آثار مختلف، مقالات مطبوعاتی یا شهادتهای گوناگون در چارچوب کتابها یا کنفرانسهای دیگر تداعی شده است. این شاهدان _خویشاوندان و دوستان کامو، منشی، همقطارها یا همکارانِ روزنامهنگارش_ به نویسنده اجازه دادهاند حکایتهایی را بیان کند که هدفشان نشان دادن اوج انسانیتِ این مرد آزاد از جهان باشد.
این کتاب که موضوع اصلیاش سکوت مادر است، موقعیتهایی را به نمایش میگذارد که ممکن است کامو را در مواجهه با سرنوشتی که به نظرش قطعی نبود تصور کند. این واقعیت که ذهن نویسندۀ بیگانه یا کالیگولا را به خود مشغول کرده، همیشه درون این رماننویسِ روزنامهنگار و فیلسوفِ انسانگرا زنده بوده است.
این مجلد مجموعهجستارها، یادداشتها و نامههایی است به انتخاب ژیژک و مقدمۀ او از دو سال آخر زندگی فعال لنین و تلاش او در غلبه بر مشکلاتی که دولت شوروی در پایان جنگ داخلی با آنها مواجه بود: مبارزه برای یافتن راههایی جدید برای سازماندهی زندگی روزمره در دولت نوپا؛ مشکلات وفادار ماندن به بینش کمونیستی و درعینحال اجتناب از دو تلة فرصتطلبی غیراصولی و سازشناپذیری جزمی؛ نیاز به ترکیب انضباط نظامی با دموکراسی پرولتری؛ تهدید شوونیسم روسی و…
ژیژک پیش از ورود به نوشتهها در مقدمۀ روشنگرش بر کتاب، انقلاب اکتبر و مسائل بعد از آن را با سه مفهوم روانکاوی فرویدی، یادآوری و تکرار و حلوفصل، بررسی و خواننده را در خواندن این متون به رویکری خاص مجهز میکند.
کتاب پیش رو شرح زندگی و مبارزات مشهدی بیگ عزیز بیگوف، یکی از رهبران حزب بلشویک در آذربایجان شوروی و دیگر مبارزان چپگرا در دورهٔ استیلای روسیه تزاری بر این سرزمین است. این وقایع در زمان حکومت مطلقه نیکولای دوم، آخرین تزار روسیه و اوایل انقلاب اکتبر روی داده است. در این دوران مبارزات انقلابی پرولتاریای روسیه به اوج خود میرسد و به پیروزی بلشویکها میانجامد. در این مسیر بسیاری شجاعانه مبارزه میکنند و میمیرند. بایرام نماد مردمانی است که ظلم را برنمیتابند و به پا میخیزند.
تاریخ امپراتوری روسیه سرشار از جنگ، درگیری طبقاتی، رسوایی سلطنتی، و ظهور و سقوط امپراتوری است. این کتاب روسیه تزاری را از دریچه اجتماعی و مادی از جمله تغییرات در زندگی درباری، زندگی رعیتی/دهقانی، کلیسای ارتدکس و تأثیرات رهایی و صنعتی شدن، از تولد مسکو تا ظهور کمونیسم بررسی میکند.
در ذهن من مهمترین مشخصهی منفردزاده، تفاوتِ اندیشه و بینش و پیشرو بودنِ او در آفرینش است. کارهای شناختهشدهاش در زمانِ خود پیشرو و تازه بوده و در گذر زمان، شاخص هنر زمان خود شدهاند. اما همهی اینها محصول دوران شناختهشدگیِ او از «قیصر» به بعد است؛ پس از آن که توانست پیگیر سلیقهی خود باشد، مدام از خود بگذرد، تجربه کند و خودش را در انتخابهایش بازتاب دهد. در این کتاب میشد خیلی زود از دوران کودکی و نوجوانی گذشت و به کارنامهی شاخص و پرجلوهی او از «قیصر» به بعد رسید و اینچنین او را نابغه و پراستعداد جلوه داد. اما از خود او یاد گرفتهام که کسی دانا به دنیا نمیآید. تلاش و تجربهها و کیفیت زندگیِ انسانهاست که به آنها هویت میدهد. توانمندی در آفرینش هنرمندانه، جدا از آنچه که «استعداد فردی» مینامیم، نیازمندِ تجربهورزی و گذر از سیاهمشقها و در معنا، «پرورش» است. گفتههای او هم میرساند که بیدار و هوشیار زندگی کرده؛ برای تجربه، خطر کرده؛ آرزوهایش را پرورانده و برایشان به پیش رفته است… *متن از مقدمۀ حسین عصاران بر کتاب «شناسنامهی اسفندیار منفردزاده»