دهۀ 1360، زمانی که فرهنگ فیلمهای سینمای ایران و بعد سه فصل تاریخ سینمای ایران در سه کتاب «پیدایش و بهرهبرداری، آوانس اوگانیانس: زندگی و سینما، عبدالحسین سپنتا: زندگی و سینما» منتشرشد، آنچه ذهن مرا درگیر کرد، جزئیات، نکتهها، حاشیهها، خاطرهها و پشتصحنههای شنیدنی از فیلمهایی بود که نه جایی در فرهنگ داشتند و نه امکان پرداختنشان در تاریخ سینما وجود داشت؛ بعد آرامآرام این ایده در ذهنم شکل گرفت که آنها را در مجموعهای با عنوان «هزار فیلم، هزار نکته» ارائه کنم… اما درگیریهای حرفهای در «فیلمخانۀ ملی ایران»، «جشنوارۀ فیلم فجر»، «جشنوارۀ فیلمهای کودکان و نوجوانان اصفهان» و «موزۀ سینما» و همچنین پرداختن به اولویتهای بیشتر در جهت انتشار جلدهای بعدی «تاریخ سینمای ایران»، هر بار انجام این امر را که طرفدارانی نیز داشت، به تعویق انداخت.
شروع دهة 1390 بهطور جدی پیگیر تنظیم آن شدم… در این زمان، ایدۀ اولیۀ سه دهة پیش، دستخوش تحولات و تغییرات شده و هزار فیلم در سال 1360 جایش را به بیش از 2500 فیلم در سال 1390 داده بود با نکتهها، حاشیهها، خاطرهها، دانستنیها، پشتصحنهها و هزار و هزار… . این هزارتوی شنیدنی تاریخ سینمای ایران که یقیناً خوانندهاش را درگیر نوستالژیهایش از فیلمها، سینماگران و هنرمندان طی بیش از هشت دهة فیلمسازی خواهد کرد و دریغ، هیجان، شادی، دلتنگی، تأسف، افتخار، غم، شکست و غرور و… از احوالات سینمای ایران را با این مرور، تجربه خواهد کرد. از مقدمۀ مولف
… آشیان عقاب، رمانی است اثرگذار از کنستانس هون که به گونهای شگفت تصویری از اروپای عصر روشنگری، دوران رشد اندیشه و عصر درک مقام اجتماعی زن در چنین برهه از تاریخ اروپا را رقم میزند. شخصیت اصلی رمان فراولاین دوشیزهای است که پدر و مادرش را از دست داده و برای دوام زندگی ناچار است دعوت مادربزرگ اتریشیاش را بپذیرد.
رمان ربهکا را خانم دفنه دوموریه نویسندۀ انگلیسی در سال 1938 منتشر کرد. رمانی در حالوهوای داستانهای گوتیک دربارۀ زنِ جوان و زیبایی که با مرد ثروتمندی ازدواج میکند که همسرش، ربهکا، را به تازگی از دست داده است. زنِ جوان مقیم قصر باشکوه و مجلل مندرلی میشود و خیلی زود درمییابد که شوهرش و مستخدمان خانه در تسخیر خاطرۀ ربهکا هستند. در این میان بهخصوص خانم دانورس، مستخدمِ مرموز که از کودکی ربهکا، مستخدم شخصی او بوده است، نقشی مهم در رقم خوردن رخدادهای غریب و توضیحناپذیر قصر دارد.
رمان ربهکا از پرفروشترین و محبوبترین رمانهای قرن بیستم است که به خوبی میان حالوهوای گوتیک قصه و داستان رمانتیک آن پیوندی خلاق رقم میزند، و از زمان چاپش تاکنون به زبانهای متعددی ترجمه شده است.
محبوبیت این رمان به حدی است که تاکنون بارها بر صحنه اجرا شده و فیلمها و سریالهای مختلفی بر اساس آن ساخته شده است. مشهورترین آنها فیلم ربهکا ساخته آلفرد هیچکاک در سال 1940 است که برندۀ جایزۀ اسکار بهترین فیلم شد.
در اين رمان نويسنده يكى از استادان دانشگاه را وصف مىكند كه با نيروهاى ارتجاعى سخت در مبارزه است و كار اين مبارزه سرانجام به مبارزه براى رفاه و دوستى انسانها مىكشد.
فاست رمان اسپارتاكوس را در سال 1951 انتشار داد. موضوع اصلى اين رمان شورش بردگان در روم باستان است، هر چند تمهاى فرعى ديگرى نيز در تم اصلى داستان نفوذ مىكند: به سخن دقيقتر، نويسنده واقعيات زمان را در قالب اين اثر تاريخى مىريزد و بر زشتىها و پليدىهاى عصر مىتازد، از شرف و حيثيت انسانى دفاع مىكند و آزادى كاذب را تمسخر مىكند و اتهاماتى را كه طبقه حاكم هميشه به توده ستمكش و مبارزهاش مىبندد، رد مىكند. شورش غلامان به موفقيت نمىانجامد، اما شكست هم نمىخورد، زيرا هر عدم موفقيتى شكست نيست. نام اسپارتاكوس هم هرگز فراموش نشد، زيرا تاريخ مزرعهاى است كه هيچ دانه سالمى در آن گم نمىشود.
این نخستین کتاب کوتاه و پرمحتوای «اری د لوکا» هر عبارتش نکاتی تأثیرگذار و بهیادماندنی دارد؛ و این نشانهای است بر وجود نویسندهای واقعی و لحنی که بهمحض تشخیص، دیگر هرگز مخدوش نمیشود و نگاهش یکپارچه و یکدست است و میداند چطور بر افکار و احساسات تأثیر بگذارد. در این داستان حافظه تسلای خاطر نیست، بلکه خود امری غمافزاست و فاصلههای پرنشدنی زمان میان راوی و ماجرا، بازی بیرحمانهای بهراه میاندازد. صفحات کتاب مثل نوری سفید و شدید است که از پسِ ابرهای بلند میتابد، همان نوری که قهرمان فیلم توت فرنگیهای وحشی برگمان، پدر و مادرش را در آن میدید؛ در جوانیشان، نشسته بر ساحل دریاچه، چوب ماهیگیری در دست و منتظر صید ماهی. خواندن این کتاب یادآور لحظاتی است از دوران کودکی در ناپل که برای همیشه از دست رفته است و مرا دوباره به یاد آن تصویر ویرانکنندهای انداخت که با صراحت و شفافیتی مطلق از درد و رنج زندگی میگوید، رنجی که همه چیز را پاک میکند و ما را با خود و گذشتهمان بیگانه میکند.
«رافائله لاکاپریا، نویسنده و فیلمنامهنویس ایتالیایی»
آگورافوبیای ایرانی، مجموع گفتوگوهایی است در باب موانع مدرنیته ایرانی. در این کتاب، تلاش شده در پرتو نگاهی جامعهشناختی به یکی از مناطق پیرامونی کشور، به بازشناخت تحولات در مقیاس ملی پرداخته شود. گفتمان جامع این نگاشته، مبتنی بر نوعی رویکرد تمرکززدا به تحولات اجتماعی و سیاسی ایران است. خوابها، بازیها، خلقوخو، کافهگردی، شگردهای زبانی، حیوانآزاری و حیواندوستی، مظلومنمایی، بگومگوهای متقابل میانشهرستانی، کهنباورها و موضوعات متعدد دیگر در این کتاب به صورتی پدیدارشناختی، مورد تاویل و تامل قرار گرفته اند. آگورافوبیای ایرانی با هدف پرتوافکنی بر توتالیتاریسم پنهان ایرانی، به مجموع ترسهای جمعی و دلایل گریز از آزادی و گفتوگوهراسی ایرانیان نگاهی نو و انتقادی دارد.
در بررسىهاى تحليلى و انتقادى در زمينه ادبيات داستانى بهندرت با اصطلاح «رمان واقعگرا» برمىخوريم، بهعبارت ديگر اغلب نظريهپردازان رمان فارسى به انواعى مانند رمان تاريخى، اجتماعى، سوررئاليستى، اقليمى، روستايى… اشاره كردند بدون اينكه جايگاه و موقعيت «رمان رئاليستى فارسى» را تعيين كنند. تا حدى كه مطالعات ما نشان داده است، پژوهشهاى جدى و دقيق درباره رمان رئاليستى فارسى صورت نگرفته است و ما براى پر كردن خلأ موجود در اين زمينه، باوجود دشوارىهاى بسيار كه براى هر پژوهنده در اين حوزه مطرح است، به انتخاب موضوع «رئاليسم در ادبيات داستانى معاصر ايران» و مخصوصآ رمان دست زديم؛ زيرا تاكنون اثرى كه بتواند بهطور همزمان ادبيات داستانى ايران، نظريه رمان و مبحث رئاليسم در ادبيات داستانى فارسى را دربر گيرد، همچنين شيوه تحليل نوين در پرداختن به رمانهاى واقعگرا را ارائه كند، موجوديت خود را به ثبت نرسانده است.
سالها بود آرزو داشتم عقدههای دل را روی کاغذ بیاورم. قلّت سواد و معلومات از سویی، سختگیری در مواجهه با امر خطیر و شریف نگارش از دیگر سو، هر دو بال اراده را بسته بودند تا که اصرار یار غاری و عزیز دلی حجتی شد که باقی بهانهها پس بروند؛ که رفتند و نشستم و نبشتم.
این داستانواره، فرازونشیبهایی است که در زندگی شخصی پیشامدم کرده است و با آنها دستبهگریبان شدهام.
کتابی که اینک بهدست خواننده میرسد شرححالی است از «بابر» سلسلۀ زمامداران مسلمان هندوستان که مورخان مغربزمینی آنها را سلسلۀ مغولهای هندوستان میخوانند. شاید این اولین بار باشد که شرححالی با این تفصیل به زبان فارسی از بابر منتشر میشود و پساز اینکه بابر و فرزندان او در هندوستان زمامداری کردند شرححال مؤسس سلسلۀ بابری و فرزندان او چندان توجه مورخان فارسیزبان را جلب نکرد تا اینکه راجع به سلاطین مغول هندوستان از نسل بابر تاریخی مشروح بنویسند. درصورتیکه قسمتی از شرححال مؤسس سلسلۀ بابری، بهطوریکه در همین کتاب میخوانیم، با تاریخ ایران در آغاز قرن دهم هجری تماس نزدیک داشته و پساز اینکه سلسلۀ بابری در هندوستان مستقر شد عدهای از فضلا و بهخصوص شعرای ایران به هندوستان رفتند و بعضی از آنها مقیم آن اقلیم شدند. معهذا تاریخ زندگی بابر و فرزندان او، بهطوریکه گفته شد، زیاد مورد توجه مورخان ایرانی قرار نگرفت.
تاد مکگاوِن و شیلا کانکِل مجموعهای بیمانند از مقالات روانکاوانه دربارۀ فیلم معاصر گردآوردهاند که جهشی عظیم در نظریۀ فیلم را موجب خواهد شد. این کتاب حوزۀ نظریۀ فیلم را به طور عام و نظریۀ لکانی فیلم را به طور خاص ارتقا و غنا میبخشد. خوانندگان به درک دیگری از عملکرد نگاه خیره[1] در فیلم خواهند رسید: نگاه خیره که پیش از این در امر خیالی[2] قرار گرفته و مهار شده بود، در این مقالات از نگاهی دیگر و در ارتباطی بحثانگیز با امر واقعی[3] بررسی میشود. همین نگاه خیره، در امر واقعی، در فیلمهایی که برای نشان دادن وصفناپذیری آن از شهامت لازم برخوردارند، نقش اساسی بالقوهای بازی میکند.