چشم و چراغ

لالایی – چشم و چراغ 67

لیلا سلیمانی

ترجمه: ابوالفضل الله دادی

 

مجموعه چشم و چراغ – 67

برنده‌ی جایزه‌ی گنکور 2016

از آن بعدازظهر عکس‌هایی وجود دارد. این عکس‌ها چاپ نشده‌اند امّا جایی ته دستگاهی وجود دارند. در آن‌ها به‌ویژه بچّه‌ها دیده می‌شوند؛ آدام روی چمن خوابیده است. با چشم‌های درشت آبی‌اش، یک‌وری نگاه می‌کند، ظاهری گیج و با وجود سن کمش تقریباً غم‌زده دارد. در یکی از آن عکس‌ها، میلا وسط کوچه‌ی بزرگ درخت‌کاری‌شده‌ای می‌دود. پیراهن سفیدی پوشیده است که روی آن مُشتی پروانه نقش بسته‌اند. پاهایش برهنه است. در عکسی دیگر، پل آدام را روی شانه‌هایش نشانده و میلا را بغل کرده است. میریم پشتِ دوربین است. اوست که این لحظه‌ها را ثبت می‌کند. چهره‌ی شوهرش تار است و لبخندش را یکی از پاهای پسرک پوشانده است. میریم هم می‌خندد و در این فکر نیست که به آن‌ها بگوید حرکت نکنند و یک لحظه وول نخورند. «برای این‌که عکس بگیرم، لطفاً.»

 

 

 

ادامه خواندن ←

گل آفتابگردان – چشم و چراغ 31

ويليام كندى

ترجمه غلامحسين سالمى

 

چشم و چراغ 31

 

 «گل آفتابگردان» تصويري از بيگانگي انسان با خود و سرنوشتش ارائه مي دهد. اين رمان زندگي يك انسان مسخ شده و رو به قهقرا را به تصوير كشيده و به موازات چهره يي كه از خانواده فيلان ترسيم مي كند، زوايايي از زندگي، مناسبات اجتماعي و روابط ميان افراد جامعه امريكا را در نيمه هاي قرن 20 به نمايش مي گذارد. در اين رمان با توصيف هاي عيني و جزييات نگاري فراواني از زندگي شهري و روابط انساني در امريكا روبه رو هستيد. ويليام كندي همچون يك فيلمنامه نويس (كما اينكه او يك فيلمنامه نويس نيز هست) نماهاي متعددي از گوشه و كنار شهر، خيابان ها، كافه ها و مغازه ها را در داستان هايش ثبت كرده است.

این رمان (برنده ی جایزه پولیتزر 1984), گویای بیگانگی انسان از خویشتن است‌؛ توصیف از زندگی که مسخ می‌شود و انسان را به ورطه هلاک می‌کشاند. ‘فرانسیس’ شخصیت اصلی داستان, شخصیتی است که خانواده‌اش را از دست داده و مبتلا به سرطان شده است. او می‌خواهد با بیماری‌اش مبارزه کند. فرانسیس با افرادی نیز در ارتباط است که هر یک به نوعی مبتلا به یک بیماری هستند. فرانسیس عاشق زنی است به نام ‘هلن’ که شخصیتی خاص دارد. در هنگامه‌ای که همه زنان و مردان به دنبال برآوردن کام دل هستند, هلن, خود را از آن دور می‌کند و از لذایذ آن چنانی می‌پرهیزد. همین ویژگی هلن سبب شده فرانسیس در اندیشه او باشد. این در حالی است که فرانسیس خود صاحب زن و فرزند است.

ادامه خواندن ←

بیا برایت قصه‌ای بگویم – چشم و چراغ 6

خورخه بوکای

ترجمه آرش برومند

 

چشم و چراغ 6

 

این کتاب شامل روایت هایی داستانی و پرحکمت از خورخه بوکای است. داستان هایی نام آشنا که شاید برخی از آن ها را به روایتی دیگر هم شنیده باشیم. اما برداشت مدرن و روان کاوانه بوکای از داستان به قدری شگفت آور و حیرت زاست که خواننده را وادار به دوباره و چندباره خوانی داستان ها می نماید. بی تردید کسی که کتاب را به دست می گیرد و آن را تا آخر می خواند، در پایان خود را آدمی دگرگون شده تر خواهد یافت.

آرش برومند، مترجم این کتاب در پیشگفتار اینطور آورده: “خورخه بوکای از میان نویسندگان آمریکای لاتین چهرۀ کمتر شناخته شده‌ای برای خوانندگان ایرانی است.

بوکای متولد سال ١٩٤٩ در بوئنوس‌آیرس آرژانتین، نویسنده، روانکاو و درمانگر جامع (Gestalttherapie) است.

ازجمله اثرهای او می‌توان از کتاب‌های «داستان‌های تفکرانگیز»، «با چشمان باز عاشق باش» و «روی من حساب کن» نام برد.

 

ادامه خواندن ←

برف بهاری – چشم و چراغ 34

يوكيو می شيما

غلامحسین سالمی

 

چشم و چراغ 34

 

برف بهاری نخستین قسمت از رمان چهارگانه نهایی میشیما است . کییوآکی پسر زیبا و اشراف زاده ای است که در خانواده پولدارر ماتسوگائه متولد شده است . خانواده آیاکورا خانواده ای از نظر اجتماعی بالا ولی از نظر مادی فقیر است و پدر کییوآکی او را به نزد آیاکورا ها می فرستد تا موقعیت اجتماعی آنها برای او مفید واقع شود . این خانواده دختری بسیار زیبا به نام ساتوکو دارد . این دختر و پسر عاشق هم می شوند ولی به گونه ای عجیب پسر از یک سو شدید عاشق دختر است ولی از سوی دیگر به نوعی مقاومت کرده و حس نفرت هم دارد . دختر عاشق اوست ولی سعی در حفظ غرورش را هم دارد .

وکیو(1970-1925) mishima , yukio رمان نویس ژاپنی با نام اصلی هیرائوکا کیمی تاکه. نویسنده‌ای بزرگ بود که بسیاری منتقدین نوشته‌های او را با آثار مارسل پروست، همینگوی، آندره ژید و سارتر برابر نهاده‌اند. می‌شیما در زندگی کوتاه اما پر بار ادبی‌اش آثار فراوانی از جمله چهل رمان، برف بهاری، سی و سه نمایشنامه و داستان‌های کوتاه بسیاری نگاشت. نثر او ترکیبی است از شعر، فلسفه، سنت‌های ژاپنی و باورهای مذهبی. اعترافات یک صورتک (1949)، معبد کلاه فرنگی طلایی(1956) و برف بهاری (1967-1956) کتاب حاضر، از آثار درخشان اویند. می‌شیما به سال 1970 در اعتراض بدانچه که تباهی ملّت و زوال سنت‌های سامورایی می‌دانست با خودکشی آیینی (هاراکیری) به زندگی این جهانی خویش پایان داد.

ادامه خواندن ←

بابام هیچوقت کسی را نکشت – چشم و چراغ 30

ژان لویی فورنیه

ترجمه محمد جواد فیروزی

چشم و چراغ 30

این کتاب رمانی مینی‌مالیستی از داستان پدری است غیرعادی که از زبان پسرش حکایت می‌شود. پدری پزشک، الکلی، سیگاری، بدلباس، بی‌پول رو به مرگ. پدری که در چهل و سه سالگی می‌میرد و این در حالی است که نویسنده پانزده سال بیشتر ندارد.

ژان لویی فورنیه، نویسنده، طنزپرداز و کارگردان تلویزیون است. او در نوزدهم دسامبر 1938 و یکی از شهر‌های شمالی فرانسه یعنی “اَرَس” زاده شد. فورنیه در خلق داستان‌هایش گرایش آشکاری به مینی مالیسم دارد و اثر حاضر یکی از بهترین نمونه‌های آثار او در کوته نویسی و ایجاز است. انتشارات نگاه، پیش از این “کجا می‌ریم بابا؟” اثر دیگر فورنیه را با ترجمة خوب محمد جواد فیروزی منتشر کرده است. این اثر جایزة معتبر ادبی “فمینا” را به سال 2008 دریافت کرد که بحث‌های فراوانی را در پی داشت…
نويسنده در اين رمان كه از قطعات كوتاه به هم پيوسته تشكيل شده، رفتارهاي پدر را بازگو كرده و بدين ترتيب، شخصيت و رفتار او را روي دايره مي ريزد. نويسنده در اين داستان از زبان طنز و ساده يي استفاده كرده و مخاطبان را با رفتارهاي ناهنجار و گاه خنده آور شخصيت پدر آشنا مي كند…

ادامه خواندن ←

مرگ کسب و کار من است – چشم و چراغ 57

روبر مرل

ترجمه احمد شاملو

 

چشم و چراغ 57

در ابتدای داستان وارد فضای کودکی لانگ می‌شویم که چگونه با پدری سخت‌گیر و منضبط او بسیار فرمان‌پذیر و مطیع تربیت شد. پدری بسیار مذهبی که او را نذر کلیسا کرده بود اما رودلف همیشه در قلب خود عمویش را که یک افسر بود می‌ستود. آرزوی او این بود که مانند عموی خود فردی نظامی شود اما آن را غیر ممکن می‌دید تا زمانی که واقعه‌ای کوچک مسیر زندگی او را تغییر داد.
. آن واقعه سبب اندوه عمیق او و از دست دادن ایمانش شد. و خلایی عمیق در وجود او بوجود آورد.
او در سن 16 سالگی با فرار از خانه به ارتش ملحق شد و با وجود سن کمش به کمک اطاعت محض و انضباط زیاد مدارج ترقی را طی کرد. به همین ترتیب او قسمت اعظم زندگیش را در جنگ صرف کرد(جنگ جهانی اول) پس از اتمام جنگ او مدتی را به کارگری مشغول بود تا زمانی که به حزب نازی پیوست. . او ماموریت‌های مختلفی را به عهده گرفت ، و به دلیل قتل معلمی به دستور حزب چند سال از عمر خویش را در زندان س‍‍‍‍‍‍پری کرد. پس از آزادی او هم چنان به فعالیت‌های خود برای حزب ادامه داد. او را برای کار در مزرعه‌ای گماردند. او توانست با آباد کردن مزرعه در زمان کوتاه قدرت تشکیلات دهی بالای خود را نشان دهد. تا زمانی که او را به ریاست اردوگاه آشویتز منصوب کردند و … . در حقیقت این کتاب زندگی نامه یک جلاد مدرن است، و چارچوب زمانی آن وقایع تاریخی مسلمی است که در نیمه اول قرن حاضر بر اروپا گذشته. و سوای آنچه به صورت وقایع خانوادگی و برخوردهای شخصی قهرمان داستان عنوان شده هیچ چیز ان ساخته و پرداخته خیال بافی نیست؛ هر چند این وقایع فرضی نیز ـنچنان واقعی می نماید که محتمل است نویسنده، اساس آن را بر تحقیقاتی در زندگی خصوصی پاره ای از جنایتکاران نازی بنا نهاده باشد…

ادامه خواندن ←

قمارباز – چشم و چراغ 47

فئودور داستایوسکی
ترجمه جلال آل احمد
چشم و چراغ 47

رمان دربرگیرنده مناسبات و روابطی است که تمامی انسانها در زندگی روزمره با آن مواجه هستند و مشغلهٔ شخصیت‌های داستان نیز از نوع مشغله‌های ذهنی تمامی انسانها است. دغدغه‌هایی همچون عشق، ثروت، شهرت و… بدین ترتیب ما با یک روایت کاملاً رئال مواجه هستیم. زندگی در نظر داستایوفسکی همچون یک بازی قمار است که انسان در آن هست تا فقط انتخاب کنی و گردانه را بچرخانی، و اینکه «این انتخاب آیا موفقیت و پیروزی دربردارد یا خیر؟» چیزی فرای دستان قدرت بشریت است. نکته جالب و ظریفی که در قمارباز داستایوفسکی به چشم می‌خورد همزمانی اتفاقات و رویدادهای غافلگیر کننده داستان با خارج شدن از قمارخانه است. یعنی تمام اتفاقات که داستان را می‌بافند زمانی رخ می‌دهد که یکی از شخصیتها ی داستان از بازی قمار فارغ شده و در حال بازگشت از قمار خانه به مسافرخانه هستند. بطوریکه گویی آنان به هنگام وارد شدن به قمارخانه گردونهٔ زندگی را به حرکت در می‌آورند و هر بار بر روی عددی – شرایطی- خاص نشانهٔ گردونه می‌ایستد و چگونگی ادامه زندگی شان را رقم می‌زند.

«قمارباز» یکی از آثار درخور و ممتاز داستایوفسکی است که در سن ۴۵ سالگی وی، تنها در مدت ۲۶ روزنگاشته شده است. داستان رمان ماجرای خانواده‌ای روس است که بر اثر تحولات و بی‌لیاقتی‌ها ثروت انبوه خود را از دست داده و مجبور به مهاجرت به کشور دیگری شده‌اند. راوی داستان که معلم فرزندان این خانواده است داستان را در حالی روایت می‌کند که یا از قمارخانه برگشته است و یا در راه قمارخانه است. وی که به شانس خودش در قمار اعتقاد راسخ دارد مدام در اندیشه قمار است و آن را تنها راه محقق شدن خواسته‌هایش می‌داند.

 

ادامه خواندن ←

بارون درخت‌نشين – چشم و چراغ 29

ایتالو کالوینو

مترجم مهدی سحابی

 

چشم و چراغ 29

بارون درخت‌نشین نام کتابی از ایتالو کالوینو نوسنده ایتالیایی است که در سال ۱۹۵۷ به چاپ رسید. این کتاب سرگذشت پسری را به تصویر می‌کشد که تصمیم می‌گیرد زندگی خود را بر روی درختان سپری کند. ایجاد یک «پادشاهی درختی» توسط پسر استعاره‌ای از استقلال معرفی می‌شود و چالش‌ها وفرصت‌های این عمل دستمایه‌ای برای نویسنده به منظور بررسی پرسش‌های فلسفی بشر می‌گردد. این کتاب در سال ۱۳۸۶ توسط مهدی سحابی و چاپ موسسه انتشارات نگاه به پارسیبازگردانی شد. كوزیمو قهرمان داستان در دوازده سالگی علیه سختگیری های پدر اشراف‌منش و غذاهای تهوع‌آور و غیرعادی خواهرش باتیستا به بالای درخت بلوط پناه می‌برد و تصمیم می‌گیرد كه دیگر پایین نیاید. این درخت‌نشینی كه در دوره نوجوانی نوعی لجبازی با خانواده است، در جوانی و بزرگسالی به انتخابی آگاهانه تبدیل می‌شود. به طوری كه برای آموزش و تشویق دیگران به این كار حتی كتابی در مورد كشور آرمانی بر فراز درختان و قانون اساسی آن می‌نویسد. سنت‌شكنی او علیه آیین اشرافیت، مراسم اجتماعی و نظم كهنه اجتماعی – برخلاف اكثر روشنفكران و مصلحان اجتماعی كه فقط حرف می‌زنند یا مقاله می‌نویسند (در یك كلام تنها اظهارنظر می‌كنند)- دارای الگوی عملی است. از دیدگاه او «برای بهتر دیدن زمین باید كمی از آن فاصله گرفت.» كوزیمو روندو از یك خانواده اشرافی و فئودال است، ولی ادعای دوك بودن پدرش را نوعی وسوسه بیمارگونه می‌داند و خود را از این طبقه جدا كرده و از همان بالای درخت به مردم عادی، كشاورزان، فقرا، سربازان و كسبه خرده پا كمكهای بسیار می‌كند و آنها را در مبارزه با خدایان زر و زور یاری می‌كند. پدر در هجده سالگی پسر درخت‌نشینش، به دیدار او می‌آید و مقام دوكی را عاملی برای فرماندهی بر اشراف ناحیه می‌داند. اما پسر پاسخ می‌دهد: «من فقط این را می‌دانم كه اگر من بیشتر از دیگران چیز بدانم، در صورت نیاز آنها باید آنچه را كه بلدم در اختیارشان بگذارم. به نظر من فرماندهی یعنی همین.» به همین دلیل كوزیمو در موضوعات مختلف كتاب می‌خواند و آنچه خود از آبیاری، كشاورزی، درختكاری و زنبورداری یاد گرفته است، به دیگران یاد می‌دهد و یا گره از مشكلاتشان باز می‌كند…

ادامه خواندن ←

آگوست – چشم و چراغ 91

روبن فونسکا

ترجمه زهرا رهبانی

چشم و چراغ 91

آگوست روایت دگرگونی‌های سیاسی‌ای است که در دهه‌ی ۵۰ میلادی در برزیل به وقوع پیوست. ژوتولیو دورنیس وارگاس، نخستین بار در پی کودتای نظامی سال ۱۹۳۰، به عنوان رئیس جمهور برزیل برگزیده شد. او طی دهه‌های منتهی به سال ۱۹۵۴، بارها به مناصب سیاسی، از جمله بار دیگر ریاست جمهوری برگزیده شد. در نهایت، وارگاس در پی دگرگونی‌های سیاسی برزیل در دهه‌ی ۵۰، از مقام ریاست جمهوری استعفا و در سال ۱۳۵۴ با شلیک گلوله‌ای به زندگی خود پایان داد تا برگ دیگری در تاریخ سیاسی برزیل ورق بخورد. آگوست روایتی است از افت و خیزهای این برهه از زندگی سیاسی مردم برزیل و ……… .
.

ادامه خواندن ←

درس گفتارهای داستان نویسی – چشم و چراغ 1

اورهان پاموک

عین له غریب

 

چشم و چراغ 1

 

با و بی‌تکلف درسهای نویسندگی اورهان پاموک، نویسنده برنده نوبل ادبی است. پاموک امروز از برجسته‌ترین نویسندگان جهان است و تجربیات او در نوشتن نه تنها جذاب و خواندنی، بلکه برای علاقه‌مندان به داستان‌نویسی بسیار راهگشا و کاربردی است.
عین‌له غریب که در سالهای اخیر برخی آثار مهم این نویسنده را به فارسی برگردانده این اثر تئوریک را ترجمه و در اختیار علاقه‌مندان این نویسنده نهاده است.

ادامه خواندن ←