زیبایی

شناسنامه‌ی اسفندیار منفردزاده

به کوشش:حسین عصاران

در ذهن من مهم‌ترین مشخصه‌ی منفردزاده، تفاوتِ اندیشه و بینش و پیشرو بودنِ او در آفرینش است. کارهای شناخته‌شده‌اش در زمانِ خود پیشرو و تازه بوده‌ و در گذر زمان، شاخص هنر زمان خود شده‌اند. اما همه‌ی این‌ها محصول دوران شناخته‌شدگیِ او از «قیصر» به بعد است؛ پس از آن که توانست پی‌گیر سلیقه‌ی خود باشد، مدام از خود بگذرد، تجربه کند و خودش را در انتخاب‌هایش بازتاب دهد. در این کتاب می‌شد خیلی زود از دوران کودکی و نوجوانی گذشت و به کارنامه‌ی شاخص و پرجلوه‌ی او از «قیصر» به بعد رسید و این‌چنین او را نابغه و پراستعداد جلوه داد. اما از خود او یاد گرفته‌ام که کسی دانا به دنیا نمی‌آید. تلاش و تجربه‌ها و کیفیت زندگیِ انسان‌هاست که به آن‌ها هویت می‌دهد. توانمندی در آفرینش هنرمندانه، جدا از آن‌چه که «استعداد فردی» می‌نامیم، نیازمندِ تجربه‌ورزی و گذر از سیاه‌مشق‌ها و در معنا، «پرورش» است. گفته‌های او هم می‌رساند که بیدار و هوشیار زندگی کرده؛ برای تجربه، خطر کرده؛ آرزوهایش را پرورانده و برایشان به پیش رفته است… *متن از مقدمۀ حسین عصاران بر کتاب «شناسنامه‌ی اسفندیار منفردزاده»

 

ادامه خواندن ←

سرزمین خدایان گمشده

احمد امید

ایلناز حقوقی

سرکمیسر زیرک پلیس امنیت در برلین، ییلدیز کاراسو و دستیارش توبیاس بجکر، می‌کوشند معمای جنایاتی را حل کنند که از برلین تا برگاما را درگیر کرده است. بر این سلسه جنایات که با حکایات خدایان یونان باستان در هم آمیخته پرده‌ای اسرار آمیز کشیده شده است. گویی خدایان و در رأس آنها زئوس در پی انتقام از انسان‌هایی که آنها را فراموش کرده‌اند برآمده‌اند و دست به جنایات هولناک می‌زنند. سرکمیسر و دستیارش باید این معمای در هم آمیختۀ گذشته و حال را کشف کنند و در این میان با مصائب انسانی دوران مدرن نیز مواجه می‌شوند.

 

ادامه خواندن ←

برادران کارامازف (قابدار)

فیودور داستایوسکی

اصغر رستگار

می‌خواهم سرگذشتِ قهرمانِ داستانم آلکسِی فیودروویچ کارامازُف را بنویسم اما درست در سرآغازِ کار، مانده‌ام حیران و بلاتکلیف. از یک طرف، آلکسِی فیودروویچ را قهرمانِ داستان می‌خوانم، ولی از طرفِ دیگر، خوب می‌دانم که او هر چه و هر که بوده، قهرمان نبوده؛ و به همین دلیل، می‌توانم همه جور سؤالِ حتمی و ناگزیر را پیش بینی کنم؛ مثلاً : مگر آلکسِی فیودروویچ چه قابلیتی دارد که دیگران ندارند؟ چرا او را قهرمانِ داستانت کرده ای؟ مگر چکار کرده؟ مگر آدمِ مشهوری بوده؟ اگر بوده، در چه زمینه‌یی شهرت داشته؟ منِ خواننده چرا باید وقتم را صرفِ خواندنِ سرگذشتِ او کنم؟

سؤالِ آخر سؤالِ بسیار مهمی است، ولی تنها جوابی که من دارم این است که شاید با خواندنِ رمان خودتان بتوانید جوابِ سؤال را پیدا کنید. حالا آمدیم خواندید و نتوانستید جوابِ سؤال را پیدا کنید _ آن وقت چه؟ آمدیم خواندید و دیدید آلکسِی فیودروویچ قابلیتِ درخورِ توجهی نداشته _ آن وقت چه؟ اینها را می‌گویم چون متأسفانه خودم هم همین احتمال را می‌دهم. به نظرِ خودِ من او شخصیتِ درخورِ توجهی است، ولی نمی‌دانم می‌توانم این را به خواننده هم بقبولانم یا نه.

ادامه خواندن ←

شاهزاده و گدا – شومیز

نوشته مارک تواین
ترجمه مریم رییس دانا

دو نوزاد پسر در یک روز در دو خانواده پای به جهان می گذارند. خانواده ی فقیر از تولد نانخواری دیگر سخت خشمگین است و خانواده ی شاهی که سال هاست در انتظار تولد فرزندی پسر است، سراسر انگلستان را آذین می بندند و تولد ولیعهد را جشن می گیرند. این دو کودک که شباهت خارق العاده ای به یکدیگر دارند در دیداری کوتاه، از روی کنجکاوی جامه هاشان را عوض می کنند… شاهزاده جای گدا را می گیرد و گدا ساكن قصر می شود…

ادامه خواندن ←

تربیت احساسات (مادام آرنو)

گوستاو فلوبر

عبدالحسین شریفیان

ممکن است در روز با هزاران نفر برخورد داشته باشیم، حرف بزنیم و آدم‌های متفاوت را نگاه کنیم و بی تفاوت از کنارشان بگذریم، اما از میان این همه ناگهان دیدار یک نفر جرقه‌ای در وجودمان روشن می‌کند که این همان عشق در یک نگاه است. فردریک جوان با دیدن مادام آرنو، که از او بزرگ تر نیز بود و تارهایی هر چند اندک سفید در میان موهایش می درخشید دل و دین خود را از کف داد. آن دو برای رسیدن به یکدیگر موانع اخلاقی و اجتماعی زیادی در پیش رو داشتند. شاید اینجاست که باید گفت عشق نیازمند رهایی است نه تصاحب… و فردیکِ جوانِ داستانِ مادام آرنو با آنچه در این میانه می‌گذرد دست و پنجه نرم می‌کند و تا آخر عمر بذر این عشق جان‌گداز را در وجود خود رشد می‌دهد بی آنکه مادام آرنو را در معذورات اخلاقی بگذارد.

ادامه خواندن ←

مفهوم شکل زندگی نزد ویتگنشتاین

دیوید کیشیک

ترجمۀ عادل مشایخی

«زندگی پدیده‌ای روانشناختی یا فیزیولوژیک نیست که شاخه‌های مقتضی علم بتوانند مطالعه و کنترل‌اش کنند. با وجود این، ما همچنان تمایل داریم زندگی را «یک معما، مسئله‌ای مربوط به شناخت» تلقی کنیم که یک‌بار برای همیشه باید حل شود. امروز، در دورانی که به نظر می‌رسد زندگی، حتا بیشتر از طبیعت، در کانون اندیشه قرار گرفته است، در دورانی که چنان به‌نظر می‌رسد که گویی تلاش برای کنترل طبیعت به تلاشی جدید برای کنترل زندگی تبدیل شده است، به‌خاطر آوردن این اظهار نظر ویتگنشتاین اهمیتی تعیین‌کننده دارد: «ما احساس می‌کنیم که حتا هنگامی‌که به همه‌ی پرسش‌های علمیِ ممکن پاسخ داده شود بازهم مسائل زندگی دست‌نخورده باقی می‌ماند.» بنابراین، اگر ما عادت‌مان در خواندن کتاب طبیعت را تغییر دهیم، آیا واقعا می‌توانیم آن‌چه را هرگز در کتاب زندگی نوشته نشده است تغییر دهیم؟ ولی اگر زندگی مفهومی علمی نباشد، آیا می‌تواند به‌منزله‌ی مفهومی فلسفی احیا شود؟»

«در اخلاق نمی‌توانیم بگوییم چه‌چیزی بخشی از زندگی است یا باید باشد و چه‌چیزی بخشی از زندگی‌های ما نیست یا نباید باشد. نمی‌توانیم برخی از امکان‌ها را از زیستن کنار بگذاریم. انجام چنین کاری مستلزم این است که بیرون زندگی بایستیم و جدا از شکل‌اش به آن فکر کنیم، چنان‌که گویی داریم از بالا به آن نگاه می‌کنیم. اما البته این مهمل محض است.»

ادامه خواندن ←

الماس بودا

فرانکلین بلاک

ذبیح الله منصوری

این کتاب روایت حیرت‌انگیز سرقتِ یک الماس ششصد و نه قیراطی است که بر سر مجسمه بزرگ بودا در معبد لهاسا در تبت بوده است و توسط یک سرهنگ انگلیسی سرقت شده و به انگلستان منتقل شده است .

ادامه خواندن ←

غزالی در بغداد

ادوارد توماس

ذبیح الله منصوری

این کتاب رمانی تاریخی است که به روایت مهاجرت ابوحامد محمد غزالی  متکلم و فقیه ایرانی است که یکی از بزرگترین مردان تصوف سدهٔ پنجم هجری بود می‌پردازد و ضمن بیان داستان اصلی به خلق تصویری از اوضاع تاریخی، شرایط ناعادلانه حاکم بر جامعه آن دوران، دستاوردهای علمی غزالی، ستایش انسانیت و آزادگی روی می‌آورد.

ادامه خواندن ←

اسپارتاکوس

هاوارد فاست

ذبیح الله منصوری

این کتاب رمانی تاریخی و شاهکاری ادبی است که به روایت ماجرای قیام بردگان مصر به رهبری فردی به نام اسپارتاکوس می‌پردازد و ضمن بیان داستان اصلی به خلق تصویری از اوضاع تاریخی، شرایط ناعادلانه حاکم بر جامعه آن دوران، ظلم و ستم‌های جاری، ستایش انسانیت و آزادگی روی می‌آورد. اسپارتاکوس کسی بود که علیه برده‌داری قیام کرد و هرچند در نهایت به کام مرگ فرورفت اما در حقیقت پیروز شد.

ادامه خواندن ←

سرگذشت آخرین تزار روسیه

رابرت مسی

ذبیح الله منصوری

سرگذشت نیكلای دوم آخرین تزار روسیه و همسرش الكساندرا كه بر یك صد و سی میلیون نفر از مردم روسیه ی آن زمان سلطنت می كردند از حیرت انگیزترین و عبرت آورترین سرنوشت های تاریخ بشر است.
رابرت ماسی نویسنده ی آمریكایی برای تألیف كتاب مذكور دست به تحقیقی كامل، جامع و دقیق زده و در شرح زندگی نیكلای دوم و همسرش و نگارش شرح حال این دو، فقط به خاطرات و یادداشت های كسانی مراجعه كرده كه تماس مستقیم با امپراتور و همسرش داشته اند.

ادامه خواندن ←