به تصویر درختی
که در حوض
زیر یخ زندانیست
چه بگویم؟
من تنها سقف مطمئنم را
پنداشته بودم که خورشید است
که چتر سرگیجهام را
همچنان که فرونشستن فوارهها
از ارتفاع پیشانیم میکاهد _
در حریق باز میکند؛
اما بر خورشید هم
برف نشست.
چه بگویم به آوای دور شدن کشتیها
که کالاشان جز آب نیست
_ آبی که میخاست باران باشد _
و بادبانهاشان را
خدای تمام خداحافظیها
با کبوتران از شانهی خود رم دادهست؟
شعرهای اول من اولین بالشهای من در شعر بود، در جاه طلبی بال میزدم، از تجربههای گوناگون سر در میآوردم، آنچه مرا بیشتر جذبه میداد سهم هنر کلامی در شعر بود و جستجوهایی در شکل و کشف عوامل سازندهی آن، از خود قطعه «بر جادههای تهی» بگیر تا «اتود»ها، زندگی لغت و بهترین جای آن در مصرع و زندگی مصرع و بهترین جای آن در فضای قطعه که مرا به کشف اوزان تازه و استعدادهای تازه لغت میکشید و به پیدا کردن راهی در شعر برای پیاده کردن عواملی که در سایر هنرهای زیبا نقش زیباشناسانه دارند یعنی همان خطوط مشترکی که در مثلا نقاشی یا موزیک شکل ساز و زیبایی آفرین هستند میبایست در شعر هم جایی برای تظاهر داشته باشند.
در کلامی خلاقانه شاید بهترین توصیفی که از این کتاب میتوان به دست داد، همان عنوانی است که نویسنده انتخاب کرده. کتاب خلاقهخوانی بحق مجموعهای از خوانشها و تفسیرهای خلاقانۀ آگدنِ روانکاو از متون اساسی تاریخ روانکاوی، خاصه رویکرد روابط موضوعی، است و خواندن آن به سفری میماند از دل تاریخ روانکاوی و مواجههای پرهیجان با افکار و آرای تأثیرگذار این وادی. آگدن به لطف دقت و خلاقیت خود نوشتههایی دورانساز را برگزیده و به خواننده نشان میدهد که در این متن چه ایدههای خفته که با تفسیر خلاقانه از پستوی مستوری بیرون خواهند آمد. کتاب خلاقهخوانی بیشک کتابی مختص عاشقان روانکاوی است؛ برای کسانی که در سودای غور و کنکاش در بحر بیانتهای آناند.
شیخ کبیر ادموند هلمینسکی یکی از شناختهشدهترین و معتبرترین مترجمان آثار مولانا و از بزرگان طریقت مولویۀ آمریکاست. او مبانی و اصول صوفیه را در قونیه و در خانقاه مولویه نزد سلیمان لوراس فراگرفت و در سال ۱۹۹۰ مقام شیخی را از جلالالدین چلبی، رئیس سلسلۀ مولویه، دریافت کرد. کتاب مولانا و راز انسان کامل ادموند هلمینسکی تحلیلی از مولانا پدیدهای ادبی یا تاریخی نیست، بلکه شخصی آن را نگاشته که بیش از پنجاه سال معنویت کاربردی تصوف را بررسیده و آن را با ذهنیت و فرهنگ عصر معاصر تطبیق داده است.
مضامین این کتاب حول محور ارتباط روح با معنویت است. «راز» نشاندهندۀ تلاقی روح با الوهیت است و این نگاه تنها رویکرد ممکن به جهان بینهایت مولاناست.
شبی در ساحل دریایی بودم. آسمان صاف و ماه کامل بود. ناگهان دیدم منارهای از آب بیرون آمد، دوباره در آب فرو رفت و موجهای بلندی برخاست. سپس، آب آرام شد. کمی بعد در جایی دیگر، باز آن مناره از آب بیرون آمد و اندکی بعد زیر آب فرو رفت. تعجب کردم. چونکه بادی نمیوزید و وقت توفانی شدن دریا هم نبود. از صیادان پرسیدم، گفتند ماهیای است، ماهتاب را بیند و شادی کند. … حالا برای من تو همان مهتابی، من همان ماهی، زندگی نیز همان دریا.
یادداشتهای «کلودیوس جیمز ریچ» در برخی موارد مانند وبای شیراز، از تکنگاریهای دقیق و شاخصی است که به وسیلة آن بهخوبی از ترس و وحشت مردم و بیعملی حاکمان مطلع میشویم. او در روزگار شیوع بیماری، شاهد احوال مردم بوده و روزبهروز گزارش بیماری را هرچند موجز یادداشت کرده و حتی برای حمایت از آنها در شهر مانده است؛ درحالیکه والی و وزیر به جای ساماندهی امور، گریخته و شهر را به امان خدا سپردهاند!
شاید گزاف نباشد اگر بگوییم ریچ در ثبت مشاهدات و گزارش سفر خود، همچون بیهقی دیدههایش را با جزئیات نوشته است. او از کنار هیچ چیز بیتوجه رد نشده و همهچیز از نظر او اعم از ماسهسنگ، رودخانه، تپه، دشت، کوه، اماکن تاریخی، عتیقهها، نسخ خطی، کتیبهها، جهات جغرافیایی، نوع بادها، محصولات، اسامی همراهان، دمای هوا، حالات و روحیات نزدیکان و … درخور اهمیت و شایستة توجه بوده است.
کتابی که اینک بهدست خواننده میرسد شرححالی است از «بابر» سلسلۀ زمامداران مسلمان هندوستان که مورخان مغربزمینی آنها را سلسلۀ مغولهای هندوستان میخوانند. شاید این اولین بار باشد که شرححالی با این تفصیل به زبان فارسی از بابر منتشر میشود و پساز اینکه بابر و فرزندان او در هندوستان زمامداری کردند شرححال مؤسس سلسلۀ بابری و فرزندان او چندان توجه مورخان فارسیزبان را جلب نکرد تا اینکه راجع به سلاطین مغول هندوستان از نسل بابر تاریخی مشروح بنویسند. درصورتیکه قسمتی از شرححال مؤسس سلسلۀ بابری، بهطوریکه در همین کتاب میخوانیم، با تاریخ ایران در آغاز قرن دهم هجری تماس نزدیک داشته و پساز اینکه سلسلۀ بابری در هندوستان مستقر شد عدهای از فضلا و بهخصوص شعرای ایران به هندوستان رفتند و بعضی از آنها مقیم آن اقلیم شدند. معهذا تاریخ زندگی بابر و فرزندان او، بهطوریکه گفته شد، زیاد مورد توجه مورخان ایرانی قرار نگرفت.
کتاب دریافتهای یو دن ازمکالمات کنفوسیوس دربارۀ اثر کلاسیک مکالمات[1] است. اگرچه مکالمات متنی ثقیل و سنگین دارد، یو دن، نویسندۀ کتاب، این اثر کلاسیک را به شیوهای ساده و زنده برای خواننده توصیف کرده است. او با آوردن داستانهای مختلف و منطبق با زندگی واقعی، تکتک جملات کنفوسیوس را قابلدرک میکند. جملاتی که قبل از خواندن این کتاب سخت و انعطافناپذیر مینمایند، با توضیحات و تفسیرهای یو دن به روشی انعطافپذیر و کاربردی در جنبههای مختلف زندگی تبدیل میشوند. در مقدمۀ کتاب، یو دن از خاطرات کودکی خود میگوید؛ خاطراتی که نشان از آمیختگی و اُنس او از کودکی با مکالمات دارد که دلیلی بر تواناییاش در تفسیر زیبای مکالمات است. نویسنده در هفت فصل با موضوعات مختلفی چون خودسازی و تهذیب نفس، راهورسم زندگی، سلوک اجتماعی و… به تفسیر جملات مکالمات نشسته است.
[1]. کتاب مکالمات مجموعهای از گفتههای کنفوسیوس است که چندی پس از مرگش، پیروانش جمعآوری کردند و درحالحاضر 20 فصل دارد.
این کتاب روایتی است که آخرین روزهای آلبر کامو در آن تداعی شده. نویسنده با دقت خاصی به آن پرداخته است. او این آخرین سفر را با وفاداری به واقعیت شرح میدهد؛ همان واقعیتی که در آثار مختلف، مقالات مطبوعاتی یا شهادتهای گوناگون در چارچوب کتابها یا کنفرانسهای دیگر تداعی شده است. این شاهدان _خویشاوندان و دوستان کامو، منشی، همقطارها یا همکارانِ روزنامهنگارش_ به نویسنده اجازه دادهاند حکایتهایی را بیان کند که هدفشان نشان دادن اوج انسانیتِ این مرد آزاد از جهان باشد.
این کتاب که موضوع اصلیاش سکوت مادر است، موقعیتهایی را به نمایش میگذارد که ممکن است کامو را در مواجهه با سرنوشتی که به نظرش قطعی نبود تصور کند. این واقعیت که ذهن نویسندۀ بیگانه یا کالیگولا را به خود مشغول کرده، همیشه درون این رماننویسِ روزنامهنگار و فیلسوفِ انسانگرا زنده بوده است.
سایت bookaroundthecorner.com در یادداشتی کتاب «یک تابستان با پروست» را معرفی کرده است که در ادامه ترجمه بخشهایی از آن را میخوانید: «مطالعه دوستی کردن است» مارسل پروست در سال 2013، به مناسبت صدمین سالگرد انتشار Un amour de Swann (راه سوان) از مارسل پروست، فرانس اینتر مجموعهیادداشتهایی با عنوان «یک تابستان با پروست» منتشر کرد. چند تن از متخصصان پروست هریک دربارۀ جنبهای از پروست یا «در جستجوی زمان ازدسترفته» نوشتهاند. این هیئت متشکل از آنتوان کُمپَنیون، رافائل آنتووَن، میشل اِرمان، آدرین گوئتز، نیکلا گریمالدی، ژولیا کریستوا، ژروم پریور و ژان ایو تادیه بود؛ معلمان، فیلسوفان، نویسندگان، مقالهنویسان، فیلمسازان یا...