جرج لوکاچ، نقاد و پژوهشگر مارکسیست پژوهش های بی همتایی در حوزه های مختلف اندیشه دارد. در این اثر او به توماس مان، زندگی و آثار وی می پردازد و تحلیلی ناب و یگانه از آثار و اندیشه این متفکر و رمان نویس بزرگ ارائه داده است که برای علاقمندان به ادبیات، کاری بس خواندنی و جذاب می باشد.
چنین نیست که نمایشنامه های ایبسن صرفا – یا حتا عمدتاً- به زن و مسائل زنان بپردازد. مجموعه یی هم که ایبسن از چهره ی مردان فراهم کرده است ، هم بدان سان ، چشمگیر و تحسین انگیز است. منتها، با آثار ایبسن بود که زن برای نخستین بار رخصت یافت در سینمای فردی تمام عیار – فردی تام و تمام و در خور توجه، فردی مستقل از مردان موجود در صحنه ی نمایش – در صحنه عرض اندام کند؛ و این یقیناً از دریچه ذهنیت حاکم بر عصر ویکتوریا [=عصر سنت مداری ] شایسته و پسندیده نبود .
مهدی اخوان ثالث ( م. امید) یکی از بزرگترین شاعران زبان فارسی است .او در ادامه ی راهی که با نیما آغاز شد، شعر نیمایی را به اوجی شکوهمند رساند. اخوان شاعر ” زمستان ” است. شعر او در سه کتاب ” زمستان” ،”آخر شاهنامه” و ” از این اوستا” عصاره ی روح و روان زخم خورده ی ملتی است که سقف بلند آرزوهایشان با کودتای 28 مرداد 1332 فرو ریخت .
این کتاب شرحی است بر زندگی، افکار و آثار مهدی اخوان ثالث. مؤلف در این کتاب کوشیده است با استناد به اشعار، مقالات و گفت و گوهای اخوان و با مراجعه به مطالبی که دیگران در باره ی او گفته یا نوشته اند، تصویری روشن و جامع از این شاعر بزرگ را ارائه کند. در این کتاب علاوه بر شرح زندگی و مرور انتقادی باورهای فلسفی و اجتماعی اخوان ، شعر او در بستر تحولات اجتماعی ایران از دهه ی سی تا دهه ی شصت خورشیدی بررسی شده است . بررسی کارنامه ی شعری اخوان از دیدگاه زیبایی شناختی و نسبت آن با نظریه های شعری نیما یوشیج ، و نقش مهم اخوان در تکوین و اعتلای شعر نو فارسی، از دیگر بحث هایی است که در این کتاب به آن پرداخته شده است .
این کتاب می تواند بازخوانی مجمل داستانهای محمود دولت آبادی به حساب آید . در این بازخوانی جا به جا توضیحاتی داده ام و بر نکاتی انگشت گذاشته ام تا شاید مادۀ خام یک بررسی مفصل فراهم آمده باشد؛ من بر نشانه هایی تأکید کرده ام که گمان می کنم در بررسی آثار او اهمیتی ویژه دارد.
کتاب گذار به موج سوم جامعهشناسی، بر آن است تا اصول مشترک اندیشههای آنتونی گیدنز، پیربوردیو و یورگن هابرماس را در رهیافت کنش و ساختار، تاکید بر فرهنگ، ارتباطات و زبان و نیز وجود رابطهی دیالتیکی بین آنها، که از مولفههای تفکر دو رویکرد یاد شده است، بر رسد.
آنگاه که گمان میرود جولیوس قیصر پس از حذف رقیبان سیاسی اندیشهی تاج بر سر نهادن دارد، جمهوریگرایان با توطئهیی او را میکشند. اما به زودی انگیزههای متفاوت توطئهگران آشکار میشود و برخورد آرمانگرایی با جاهطلبی سیاسی، ملتی را به گرداب جنگ مهیب خانگی میافکند. شکسپیر در این درام بزرگش تبعات خشن خیانت و جنایت را از دیدگاهی انسان شناسانه وا میکاود.
چهل و پنجمين مجلد دفترهای سوسیالیستی[1]، به این مسئله میپردازد که آیا سوسیالیستهای درگیر در بیش از یک قرن گذشته ـ و تا بعدها اگر احتمالاً سرمایهداری به بقای آن فرصت میداد ـ خصلت خشونت فزاینده دارند؟ وقتی رزا لوکزامبورگ[2] در 1916 جملة معروف انگلس[3] را بازگو میکرد که «جامعة سرمایهداری» با یک دو راهی روبهرو است: «یا به سمت سوسیالیسم برود یا به بربریت بازگردد»، میپرسید که «بازگشت به بربریت» در مرحلة فعلی تمدن اروپایی چه معنا میدهد؟ همة ما این حرفها را خوانده و بیاندیشه تکرار کردهایم بیآنکه به جدی بودن وحشتناک آن توجه کنیم. در زمان حاضر نگاهی به پیرامونمان نشان میدهد که بازگشت به بربریت در جامعة بورژوازی یعنی چه. همین جنگ جهانی، یعنی بازگشت به بربریت. با توجه به گستره و شدت خشونت امروزین، حتی در نبود جنگ جهانی و دو دهه پس از پایان سوسیالیسم واقعاً موجود، دشوار بتوان احساس نکرد که ما در عصر دیگری از بربریت بهسر میبریم.
جورج لوکاچ ، متفکر و فیلسوف بزرگ مجار ، در گستره ی پهناور و گوناگونی مکتب های نظری و اندیشه وران نوآور در زمینه ی فلسفه ، نقد ادبی و تاریخ ادبی در سده ی بیستم تاثییر نهاده است : از مکتب فرانکفورت ، تئودور آدرنو ، والتر بنیامین ، لوسین گلدمن ، اعضای مکتب بوداپست تا اندیشه گرانی چون ایشتوان مساروش ، تری ایگلتون و فردریک جیمسون . مجموعه ی نویسنده ، نقدو فرهنگ به زبده ترین مقاله های لوکاچ در پهنه ی نقد ادبی ، نظریه ی ادبیات ، زیبایی شناسی و فرهنگ اختصاص دارد و نویسنده در ضمن این مقاله ها به کار بزرگانی چون گوته ، تالستوی ، زولا ، تورگنیف ، توماس مان ، فلوبر ، شیکسپیر ، لسینگ و بسیاری دیگر می پردازد .
«نبرد من» تنها کتابی است که انتشار آن در آلمان ممنوع است . هیتلر در این اثر دیدگاههای خود را تئوریزه کرده، اثری که مبنای برپایی حزب ناسیونالیسم (نازی) شد و جهان را درگیر مصیبتی همه گیر کرد. کتاب «نبرد من» مانیفست اندیشههای تمامیت خواهانهی هیتلر است. اما چرا این سرجوخه سابق ارتش آلمان که اندکی ذوق نقاشی هم داشت به چنین افکاری ره جست
پارهى نخست اين كتاب زمانى نوشته شد كه نويسنده در دژى نظامى در باواريا زندانى بود. او چگونه راهى آن دژ شد و به چه دليل؟ پاسخ به پرسش مهم است، زيرا اين كتاب با رويدادهايى سروكار دارد كه نويسنده را دچار اين گرفتارى كرد و به اين دليل كه نويسنده زير فشارهاى عاطفى ناشى از وقايع تاريخى روزگار خود اين كتاب را نوشته است. آن زمان، دورهى خوارى و تحقير آلمان، و تا حدودى ادامهى رويدادهايى بود كه كمابيش در يك قرن گذشته رخ داده بود؛ اين دوره از هنگامى آغاز مىشود كه ناپلئون امپراتورى كهن آلمان را تكهپاره كرد و سربازان فرانسوى تقريبآ سراسر آلمان را به اشغال درآوردند.
از رهگذر من میسر است رسیدن به شهر غرقه در اندوه؛[1]
از رهگذر من میسر است رسیدن به اندُهِ بیپایان؛
از رهگذر من میسر است رسیدن به خلق گمگشته
[1]. این سرود با تکرار واژههایی آغاز میشود که ضرب ناقوسِ خاکسپاری را دارد، واژههایی چون: dolente _ دُلِنته= دردآور _ dolore دُلُره = درد. _ لانگفلو.