کتاب آدم های غایب نوشته تقی مدرسی نویسنده و روانپزشک کودکان است. مدرسی این کتاب را نخست به زبان انگلیسی در آمریکا به چاپ رساند که با استقبال منتقدین نیز مواجه شد؛ نیویورک تایمز بوک ریویو کتاب را یک «جادوی واقعی» خواند.
کتاب آدم های غایب داستان نسل دوم و سوم از یک خاندان اشرافی است که با یکدیگر اختلاف دارند. خان بابا دکتر، روزهای آخر عمر خود را سپری میکند و از فرزندش میخواهد به دنبال پسرنانتیاش بگردد. پسری که بعضیها میگویند راننده کامیون شده و بعضی میگویند زندانی سیاسی است. این خاندان با همه ارتباطات در هم گرهخورده و تضادها و تناقضهایشان و با ترکیبی از افکار و رفتارهای ضد و نقیضشان ماجراهای داستان را شکل میدهند.
مقصود از تأليف اين كتاب نماياندن ايران باستان است آنگونه كه بوده يعنى به طورى كه از نوشتههاى مورخين قديم و اسناد تاريخى ملّى ما و حفريّات و اكتشافات در امكنه تاريخى و تتبّعات محقّقين جديد برمىآيد در نيل به مقصود مذكور مابين تفصيل و اختصار حدّ وسط اختيار شده زيرا تصور مىشد كه اطناب كلام براى بيشتر خوانندگان ملالآور باشد و اختصار، مقصود را حاصل نكند با وجود اين نظر، نگارنده سعى كرده كه از مطالب عمده يا جالب توجه چيزى ناگفته نماند.
شیخ کبیر ادموند هلمینسکی یکی از شناختهشدهترین و معتبرترین مترجمان آثار مولانا و از بزرگان طریقت مولویۀ آمریکاست. او مبانی و اصول صوفیه را در قونیه و در خانقاه مولویه نزد سلیمان لوراس فراگرفت و در سال ۱۹۹۰ مقام شیخی را از جلالالدین چلبی، رئیس سلسلۀ مولویه، دریافت کرد. کتاب مولانا و راز انسان کامل ادموند هلمینسکی تحلیلی از مولانا پدیدهای ادبی یا تاریخی نیست، بلکه شخصی آن را نگاشته که بیش از پنجاه سال معنویت کاربردی تصوف را بررسیده و آن را با ذهنیت و فرهنگ عصر معاصر تطبیق داده است.
مضامین این کتاب حول محور ارتباط روح با معنویت است. «راز» نشاندهندۀ تلاقی روح با الوهیت است و این نگاه تنها رویکرد ممکن به جهان بینهایت مولاناست.
سلیمان، توسط هدهدی از وجود بلقیس و مردمانش آگاه شد و طی نامهای از او دعوت کرد تا خود و مردمان سرزمین سبا که خورشیدپرست بودند، به خداوند یگانه ایمان بیاورند و نزد او بروند. بلقیس نزد سلیمان رفت و سلیمان استقبال باشکوهی برای او ترتیب داد. سرانجام بلقیس به حقانیت حضرت سلیمان پی برد و ایمان آورد. مردم ممالک او نیز همه موحد و خداپرست شدند…
هاوارد فاست، نویسنده رمانهای اسپارتاکوس و مزدور، در کتاب فرزند نیل (Moses, Prince of Egypt) سالهای اولیه زندگی حضرت موسی را قبل از ورود به قصر فرعون تا زمانی که به مقام پیامبری نائل میشود روایت میکند. حضرت موسی در دیدگاه این نویسنده آمریکایی، جنگجویی آزادیبخش است که از مقامش به عنوان شاهزاده دست کشید و با سرسختی مردمش را از بردگی رها کرد. فاست که به دلیل مهارتش در داستانسرایی تحسین شده، این بار هم مهارت خود را در به تصویر کشیدن شخصیتی مقدس به نمایش گذاشته و خواننده را به قصر خاندان سلطنتی رامسس دوم دعوت میکند.
داستان این کتاب سرگذشت یک جوان ایرانی به نام “پرویز” است که در سپاه لژیون خارجی فرانسه به عنوان یک چترباز خدمت میکند. ” پرویز” سالهای زیادی را با شرایط سخت سپری میکند تا این که روزی تصمیم میگیرد ماجراهای عجیب زندگیاش را از زمان سفر به فرانسه و ورود داوطلبانهاش به مدرسه چتربازی در قالب داستانی به زبان فرانسوی به رشتهی تحریر دراورد. ماجرا اینگونه آغاز میشود که یک شب ” پرویز” برای انجام مأموریتی غیرنظامی عازم هندوچین میشود اما هنگام پریدن از هواپیما چتر نجاتش به بدنهی هواپیما گیر میکند و …
نان و شراب یکی از شاخصترین رمانهای قرن بیستم است؛ رمانی گرم و گیرا دربارۀ به قدرت رسیدن فاشیسم در ایتالیا و ظهور رژیمی که با قلدری و زورِ برهنه پا بر آزادی و زندگی مردم میگذارد.
داستان در دوران حکومت موسولینی اتفاق میافتد. دورانی که فقرا، مستمندان، دهقانان و روستائیان با بدبختی و مصیبت روزگار میگذرانند. از سویی کلیسا که به دولت فاشیستی موسیلینی یاری میرساند، با ترویج باورهای خرافی مردم را ساکت نگه داشته است، اما قهرمان رمان اینیاتسیو سیلونه تلاش میکند مردم را بیدار کند. روحیه مقاومت شخصیتهای این رمان در برابر ظلم و بلایای فاشیسم نشان میدهد که چگونه روحِ ناسور و ستمکشیده ملت ایتالیا در دوران حکمرانی فاشیستها آنچه را نشدنی به نظر میآید شدنی میکند، آن هم با دستانی خالی.
اینیاتسیو سیلونه یکم مه ۱۹۰۰ در ایتالیا به دنیا آمد. دوران کودکیاش در فقر سپری شد و در زلزلۀ سال ۱۹۱۵ ایتالیا پدر، مادر و پنج برادرش را از دست داد. او سال ۱۹۲۱ مبارزه علیه دولت موسولینی را آغاز کرد. رمان نان و شراب نخستین بار در سال 1936 زمانی که سیلونه در سوئیس دوران تبعیدش را میگذراند منتشر شد.
انوئل پوییگ (1932-1990) در یکی از شهرهای کوچک، غم زده و فلاکت بار آرژانتین به دنیا آمد. در رشته فلسفه درس خواند و سپس تحصیلات خود را در رشته کارگردانی سینما در چینه چیتای رم دنبال کرد و آنجا در کلاس کارگردانی با «دسیکا» و در کلاس فیلمنامهنویسی با «زاواتینی» همدرس بود. او کارهای گوناگونی را تجربه کرد و درنهایت به این دریافت از خود رسید که زندگی در شهر کوچک دوران کودکیاش یگانه منبع الهام خلاقانه او برای نوشتن داستانها و رمانهایش است.
پوییگ این رمان را در دو فصل نوشته است. رمانی که در آن آقای رامیرز، پیرمرد هفتاد و چهار ساله آرژانتینی در آسایشگاهی در نیویورک و لری، مرد جوان سی وشش سالهای که مسئول هل دادن صندلی چرخدار پیرمرد است، گفتوگوهای جذاب و گیرایی با هم دارند. رامیرز و لری درباره موضوعات گوناگون صحبت و خاطرات و خیالات بسیاری را با هم مرور میکنند.
مانوئل پوییگ در ژوییه ١٩٩٠ چشم از جهان فرو بست. مرگ این نویسنده شگفتانگیز در پنجاه و هشت سالگی و در اوجِ قدرتِ آفرینندگی از خُسرانهای بزرگ قرن بیستم بهشمار میرود.
شبی در ساحل دریایی بودم. آسمان صاف و ماه کامل بود. ناگهان دیدم منارهای از آب بیرون آمد، دوباره در آب فرو رفت و موجهای بلندی برخاست. سپس، آب آرام شد. کمی بعد در جایی دیگر، باز آن مناره از آب بیرون آمد و اندکی بعد زیر آب فرو رفت. تعجب کردم. چونکه بادی نمیوزید و وقت توفانی شدن دریا هم نبود. از صیادان پرسیدم، گفتند ماهیای است، ماهتاب را بیند و شادی کند. … حالا برای من تو همان مهتابی، من همان ماهی، زندگی نیز همان دریا.
کائوس داستان آلیمیانهاست؛ خانوادهای ارمنی، سرشناس و ثروتمند. بعد از مرگ مارکوس آلیمیان و خواندن وصیتنامهاش، این خانواده در کائوسی گرفتار میشود که رهایی از آن جز با عشق میسر نیست. کائوس داستان دلدادگیها و تطهیر عاشقان است، با معصومیتی که مدتهاست رخت از این خاندان بربسته.