پل آسترکه به تازگی درگذشت، در واپسین رمانش گویی داستان زندگی خود را روایت میکند.
سیمور (سای) باومگارتنر، نویسنده و پدیدارشناس سالخورده و عضو محبوب هیئت علمی دانشگاه پرینستون (یکی از معتبرترین و پرافتخارترین دانشگاههای جهان) هنوز شور عشق دارد. او که حدود ده سال پیش همسر عزیزش آنا را در سانحهای از دست داده، از تنهایی رنج میبرد. پروفسور به اعماق خاطرهها میزند. لابیرنتِ روایت نخستین روزهای زندگی او و همسرش را به تصویر میکشد. سیر روایت به دوران نوجوانی پروفسور بازمیگردد و شاهد زندگی او و خانوادهی مهاجرش هستیم. سطوح مختلف رمان جنگ ویتنام، وضعیت مهاجران و شکاف طبقاتی عمیق در آمریکا، شرایط اوکراین و اوضاع سیاسی آمریکای معاصر را از نگاه ریزبین این نویسنده به تصویر میکشد.
از رهگذر من میسر است رسیدن به شهر غرقه در اندوه؛[1]
از رهگذر من میسر است رسیدن به اندُهِ بیپایان؛
از رهگذر من میسر است رسیدن به خلق گمگشته
[1]. این سرود با تکرار واژههایی آغاز میشود که ضرب ناقوسِ خاکسپاری را دارد، واژههایی چون: dolente _ دُلِنته= دردآور _ dolore دُلُره = درد. _ لانگفلو.
بر پشت ببر تازهترین اثر زولفو لیوانلی، یکی از نویسندگان مشهور ترکیه است. این رمان تاریخی دربردارندۀ حقایقی است که در اکثریت کتابهای تاریخی آنها را نادیده گرفتهاند. زولفو که خود همیشه منتقد حکام دیکتاتور است، اینبار تاریخ را از زبان دیکتاتوری روایت میکند که پس از سرنگونی در مقام دفاع از خویش برمیآید و میکوشد با تأکید بر خدماتی که به امپراتوری کرده است، خودش را از اتهامات تبرئه کند. هرچند در وقایعی همچون نسلکشی ارامنه شواهد تاریخی قابل استنادی موجود است که با توجه به آن نمیشود عبدالحمید دوم را از اتهاماتش تبرئه کرد. دربارۀ موارد دیگری همچون احداث خطوط راهآهن و متصل کردن شهرهای امپراتوری به یکدیگر و نیز به غرب باید گفت عبدالحمید دوم با هدف متصل کردن شهرهای مذهبی به یکدیگر و نیز به استانبول با احداث خطوط راهآهن موافقت کرده بود و سپس خطوط راهآهن را تا اروپا ادامه داده بود. عبدالحمید دوم با داشتن عقایدی پاناسلامیست اصرار داشت مسلمانان را در سراسر جهان با یکدیگر علیه استبداد غرب متحد کند. در این میان اتباع غیرمسلمان عموماً نادیده گرفته میشدند که این امر موجب عصیانهای پیدرپی در شهرهای گوناگون امپراتوری میشد.
انزوای وجودی حتی با زیستن در کنار دیگران همچنان پرناشدنی باقی میماند. هر یک از ما به تنهایی وارد جهان هستی میشویم و البته باید به تنهایی نیز از آن خارج شویم. «کتاب میجوسکوویچ کمکی نظرورزانه و برانگیزاننده به حوزهای مطالعاتی است که تاکنون نادیده گرفته شده است؛ تنهایی. تقریر او از ریشههای فلسفیِ تنهایی برای درمانگران و همچنین فیلسوفان، پربهره است. این کتاب را به همۀ کسانی که به حوزۀ رواندرمانی وجودی علاقهمندند، توصیه میکنم.»
اِروین یالوم، نویسندۀ کتاب رواندرمانی اگزیستانسیال
رمان «کائوس» اثر برجستهی آلکساندر شیروانزاده، نویسندهی ارمنی شهیر، در سال ۱۸۹۸ منتشر شد. این رمان از لحاظ هنری و ایدئولوژیک، جایگاهی درخشان در میان آثار رئالیسم انتقادی ارمنستان دارد. رمان با ترسیم تغییرات عمیق و انحطاط اخلاقی در یک شهر صنعتی بزرگ، به تأثیر مخرب سیطرهی میل به ثروت مادی بر ارزشهای سنتی میپردازد. شیروانزاده از طریق شخصیتپردازی دقیق و صحنهپردازیهای زنده، مضامینی همچون دگرگونیهای اجتماعی، پیامدهای ویرانگر سرمایهداری لجامگسیخته و عواقب شوم فروپاشی ارزشهای اخلاقی را مورد کاوش قرار میدهد. منتقدان ادبی «کائوس» را ستایش کردهاند. این اثر، تصویری قدرتمند و ژرف از وضعیت انسان در بحبوحهی...
… كودتا نعل بالنعل طبق خبرى كه ما داده بوديم انجام مىشد ولى به سبب همان افشاگرىها عقيم مىماند، اطرافيان مصدق، اين نارسيسهاى ايرانى كه عاشق آئينه بودند براى ديدن تصويرهاى خود، چنين گمان مىكردند كه آنها عامل اين پيروزى مصدق بودهاند و مقابل آئينه بيشتر باد به گلو مىانداختند. ولى شكست شاه در كودتاى 25 مرداد كه منجر به فرارش از ايران گرديد، حتى از شكست 30ام تيرماه 31 بزرگتر و مفتضحانهتر بود. جز اينكه مصدق اين زمان مطلقآ نقش تاريخى خود را از ياد برد و مانند هملت كه در لحظه كشتن قاتل پدر خود دچار ترديد شد، شمشيرش را غلاف كرد و ملت را از يك فرصت بزرگ محروم ساخت. مردى كه تا آن لحظه بىپروا آمده بود اينك مانند كودكى كه از سايه خود بر ديوار اطاق دچار ترس شده عقب نشست. عوض مراجعه به آراء عمومى مردم جهت جمهورى، دنبال فكر شوراى نيابت سلطنت رفت و با اين عملش مثل گاو نه من شيرى كه ظرف شير را بعد از آنكه لب به لب پر شد با لگد برمىگرداند، تاريخ ايران را به باد داد.
مرکز پخش: پخش گسترش
آدرس سایت : www.gbook.ir
تلفن: 91006010
خوان رولفو، ستارهای تنها در ادبیات امریکای لاتین، با قلمی تیز هر واژه از رمانش را گویی بر صخرهای سخت نَقْر میکند. او در پدرو پارامو[1] بهگونهای طنزآمیز اسطوره را به کار میگیرد. این مکانِ اسطورهای جهانی است آکنده از لحظههای گذرا که در آن گفتهها، خاطرهها و اندیشههای آدمها همه همزمان ارائه میشوند. از این نظر خواننده ممکن است در ابتدا دچار آشفتگی شود. آنچه به ظاهر روایتی است که سخنگویی بر آن است تا به یاری آن داستان خویش را باز گوید، در حقیقت، تکهای از داستانی است که یکی از صداهایِ بسیارِ رمان، یکی از پسران پدرو پارامو، به نام خوان پِرْسیادو[2] نقل میکند. ترتیب زمانی در این رمان اهمیتی چندان ندارد، کتاب همچون مجموعهای از اسطوره بهسادگی سعی میکند تا آنچه را دارد ارائه دهد. به یقین، ترتیب زمانی در داستانهای فرعی رعایت شده است، بااینهمه درحالیکه کنار هم قرار گرفتنِ تکتک این داستانهای فرعی کتاب را بهظاهر نامفهوم کرده است، اما تنها در کلّ است که میتوان دید رمان از ارتباطی منطقی برخوردار است. و این همان شگردی است که فضایی کردنِ داستان نامیده شده است. از این نظر رمان پدرو پارامو کنایی است اما آنچه به دست آمده، تصویری است از سرزمین آشوبزدهای که لاهوتی منحرف به قدیسی مرتد سپرده است.
در واپسین روز سال 1999، فرانسه در چنگال طوفانی سهمگین گرفتار آمده که گویی خبر پایان کار جهان را با خود آورده. الكساندر در مزرعۀ خود در ناحیۀ «لوت»، جایی که به همراه سه خواهرش بزرگ شده، انزوا گزیده است، به نظر میرسد بیش از هر چیز از آمدن ژاندارمها در هراس است. تکوتنها در دل شبی سیاه، پایان دنیایی دیگر را خواهد زیست، واپسین روزهای یک زندگی دهقانی منسوخ، که از دوران کودکی برای او تغییرناپذیر مینمود. رابطۀ طبیعت و انسان کماکان رو به زوال میگذارد. در این میان، کدام طرف است که کوتاهی کرده؟
در رمان ارزشمند طبیعت انسانی، سرژ ژونکور، تقریباً سی سال از تاریخ کشور فرانسه را به تصویر میکشد. تصاویری که پیشرفتها، حیات سیاسی، فجایع پیاپی و کشمکشهای زندگی مدرن را منعکس میکند؛ فجایع و کشمکشهایی که به گونهای سرسامآور سالهای پایانی قرن بیستم را برجسته میکند و ضربات آن بر پیکر خانوادۀ فرانسوی وارد میآید. او با بازتاب تصویر کودکی خود در جهان معاصر، درست همچون تصویر رادیوگرافی دقیقی، ما را از خطری که انسانیتمان را تهدید میکند، به زیبایی آگاه میکند، تا شاید اینگونه طبیعت بتواند برخی حقوق خود را باز پس گیرد…
از قرن ششم بعد از میلاد چند رساله با نام دیونوسیوس آریوپاگی در شرق یونانیزبان رایج میشود و جایگاهی بسیار بلند در میان الهیدانان مسیحی مییابد. رسالاتی که مضمونشان، به موجزترین بیان ممکن، نشان دادن این است که خداوند چگونه هم «اعلامشده» و هم «ناشناخته» است. از یک سو خداوند بهمثابۀ علت همهچیز، در همهچیز هویدا و در همهچیز شناسایی میشود، و از سوی دیگر، چون هر علتی متعالی از معلول است، خداوند متعالی از کل هستی است و بنابراین با دانشی که توسط مخلوقات یا از طریق آنها کسب شده باشد شناختنی و فهمیدنی نیست.
مقام شامخ این رسالات هم به علت جایگاه رفیعی است که دیونوسیوس آریوپاگی در مقام یک قدیس و یکی از شاگردان بلافصل پولس دارد و هم به جهت غنای مفهومی و معانی بلند مندرج در آن رسالات.
تغییرات اجتماعی مدرن نیز چون ایدئولوژیها در ظهور و بسط نژادپرستی نقشی اساسی ایفا کرد. انکشاف تاریخی سرمایهداری که در استعمار مستقیم، بردهداری، شکلگیری دولتملتهای مختلف، توسعۀ صنعتی و گسترش شهرنشینی، جنگهای جهانی و منطقهای و … نمود پیدا کرد، همهجا نابرابریهای موجود را تقویت کرد یا بر آنها افزود. سرمایهداری با نیروی عظیم سیاسی، نظامی، اقتصادی و تکنولوژیکش سبب جابهجاییهای عظیم جمعیتی اجباری یا داوطلبانه شد. استعمارگران با اشغال مستقیم بسیاری از نقاط کرۀ زمین، تحولات عظیمی را در آن سرزمینها ایجاد کردند. آنها برای استعمار ثروتهای مشترک در این سرزمینها و استثمار نیرویهای تولید این جوامع، ناگزیر ساختارها و نهادهای سیاسی، اداری، اقتصادی و … ایجاد کردند و جمعیتهای گوناگونی با پیشینۀ متفاوت را با استفاده از این ساختارها به هم وصل کردند. در نتیجۀ این تغییرات، برخی از مناطق این سرزمینها به قیمت عقبماندگی اکثریت این مناطق، توسعه پیدا کرد و به کشورهای متروپل وصل شد، این تغییرات همچنین ذینفعان خاص خود را پروراند که گاه شریک و گاه رقیب استعمارگران بودند.