سیمای صادق هدایت از دریچهای تازه به زندگی این نویسنده معاصر ایرانی نظر افکنده و گامبهگام روزهای زندگیاش را همپای او از تولد تا مرگ طی میکند. این کتاب گزارش گونهای از زندگی روزمره اوست و به خواننده میگوید که هدایت چگونه زیست چه کرد، چه گفت، چه نوشت و به که نوشت کجا رفت و با که ،رفت با که نشست و جوشید و بر که خروشید و از که چشم پوشید، چه خورد و چه نوشید و چه پوشید و سرانجام چگونه در گذشت.
این اثر، رمانی از الکساندر دوما (۱۸۰۲-۱۸۷۰)، نویسنده فرانسوی، منتشر شده به سال ۱۸۴۵ است که با ترجمۀ ذبیحالله منصوری در سه جلد در ایران منتشر شده است. ادموند دانتس، دریانوردی زندانی و مسافری مرموز با چندین چهره، میخواهد با ثروتهای افسانهوار خود طبقه اشراف پاریس را به هم بریزد. دانتس در ۱۸۱۵، در روز ازدواجش، به اتهام دروغین طرفداری از ناپلئون در بندر مارسی زندانی میشود و بر اثر سعایت رقیب عشقیاش، فرنان، و رقیب تجاریاش، دانگلار، مدت چهارده سال محبوس میماند و این واقعه، در عین حال، به نفع مقاصد سیاسی یک قاضی جوان و جاهطلب به نام ویلفور است که در زندانیشدن او دست دارد.
این کتاب کیفرخواستی است محکم در برابر جنگ، در برابر همه تاریخی که پنهان شده، در برابر همه پستیها و بزدلیهای مردان سیاسی. نوشتهای است تند، تلخ، تکان دهنده برای سروسامان دادن به حقیقت. ژاک لوک سگل تراژدی جنگ را با شرح زندگی خانوادهای در دهکدهای کوچک که پسری در جبهه الجزایر دارد زمزمه کرده است. برای او که خود در نزدیکی محل واقعه به دنیا آمده رنج آلبرت، پدری که پسری در جنگ دارد، و همسرش سوزان ملموستر است. آلبرت تصمیم می گیرد با فداکاری بزرگ خود، فرزندش را به خانه بازگرداند و نگذارد کشته شود. او اعتقاد دارد دیگر نباید فرزندانمان را به کشتارگاهها بفرستیم.
این کتاب یکی از متفاوتترین نوشتههای ژید است، زیرا میکوشد خود را به نفع واقعیت حذف کند، او شاهدی توانمند است که میخواهد مجدانه به نفع حقیقت نهفته در واقعیت جاری در دو پرونده قضایی دادگاه «روان» خودش را کنار بکشد. مادری دختر بیست و پنج ساله، سالم و هوشیارش را در اتاقی تاریک و نمور حبس کرده و پسری معصوم و آرام که از کودکی در مزارع کارگری میکرده به ناگاه ارباب و همه اعضای خانوادهاش را به قتل میرساند. به راستی چه کسی یا چه کسانی در این دو فاجعه غریب مقصرند و چگونه میتوان بی هیچ قضاوتی صرفاً مشاهده کرد.
در کتاب حاضر، زندگی ناپلئون بناپارت، از زمان ازدواج با ماری لوییز، دختر امپراتور اتریش، بازگو میشود .ناپلئون پس از این ازدواج صاحب فرزند پسری میشود که ناپلئون دوم نام میگیرد .این هنگام مصادف است با حمله ناپلئون به روسیه و شکست و عقب نشینی ارتش فرانسه که در پی آن ناپلئون به دست انگلیسیها به جزیره سنت هلن تبعید میشود ;ناپلئون دوم نیز در عنفوان جوانی بر اثر بیماری سل در حالی که آرزوی سلطنت بر کشور فرانسه را در دل میپروراند از دنیا میرود .
گرین در مصاحبهای با پاریس ریویو درباره کتاب عاشقانه گفته است: «ایده عاشقانه را از یک خدمتکار مرد در آتش نشانی در طول جنگ گرفتم. او همراه من خدمت میکرد و به من گفت یک بار از سرپیشخدمتی مسن، که بالادستش بوده، پرسیده در دنیا چه چیزی را بیش از هرچیز دوست دارد. جواب این بود: دراز کشیدن در بستر در صبحی تابستانی، با پنجره باز، گوش دادن به زنگ های کلیسا و خوردن نان برشته کره مالیده. موضوع کتاب به ذهنم خطور کرد.»|
احمد التان، نویسنده و فعال سیاسی ترک، چندین سال از زندگیاش را در زندان گذراند و این موضوع در آثارش نمود دارد. حیات خانم که احمد التان آن را «زن محبوبم» مینامد، در زندان نوشته شد. حیات نام شخصیت اصلی این رمان است؛ کاراکتری بینظیر که در میان کاراکترهای جذاب و تأثیرگذار رمانهای بزرگ جایش را پیدا کرده است. این رمان توانسته جایزه بهترین رمان سال اروپا در سال ۲۰۲۱ را از آن خود کند. آلتان این رمان را دستمایهای ساخت برای بیان دیدگاههای سیاسی و دغدغههای اجتماعیاش. او با ظرافتی بینظیر و بیانی استادانه عشق و سیاست و اندوه و شادی و تنهایی را در هم تنیده و اثری جذاب خلق کرده است.
تاریخ ایدهها همواره جذابترین وجه گذشته ما بوده است؛ کشف اینکه مردم چگونه با سؤالات اساسی خود درباره جهان مواجه میشدند و چگونه بخشی از این ایدهها نادیده گرفته شده است. دغدغه نویسنده نیز همین مسئله اخیر است، یعنی در آن هزار سال مابین دوران کلاسیک و رنسانس علم کجا بود؟ نقشه دانش نقشه جغرافیا و شهرهای دانش است که همواره آنها را در پرده کشیدهاند.
دقت کن کبوتر سفید!
هر وقت به ساحل رسیدی
دقت کن،
خاموشی صخرهها
نشان میدهد
دیگر از دستِ دریا
کاری ساخته نیست،
کلماتِ عاشقانه را
پسِ پلکهای خیسِ خود
پنهان کن