سرکمیسر زیرک پلیس امنیت در برلین، ییلدیز کاراسو و دستیارش توبیاس بجکر، میکوشند معمای جنایاتی را حل کنند که از برلین تا برگاما را درگیر کرده است. بر این سلسه جنایات که با حکایات خدایان یونان باستان در هم آمیخته پردهای اسرار آمیز کشیده شده است. گویی خدایان و در رأس آنها زئوس در پی انتقام از انسانهایی که آنها را فراموش کردهاند برآمدهاند و دست به جنایات هولناک میزنند. سرکمیسر و دستیارش باید این معمای در هم آمیختۀ گذشته و حال را کشف کنند و در این میان با مصائب انسانی دوران مدرن نیز مواجه میشوند.
ممکن است در روز با هزاران نفر برخورد داشته باشیم، حرف بزنیم و آدمهای متفاوت را نگاه کنیم و بی تفاوت از کنارشان بگذریم، اما از میان این همه ناگهان دیدار یک نفر جرقهای در وجودمان روشن میکند که این همان عشق در یک نگاه است. فردریک جوان با دیدن مادام آرنو، که از او بزرگ تر نیز بود و تارهایی هر چند اندک سفید در میان موهایش می درخشید دل و دین خود را از کف داد. آن دو برای رسیدن به یکدیگر موانع اخلاقی و اجتماعی زیادی در پیش رو داشتند. شاید اینجاست که باید گفت عشق نیازمند رهایی است نه تصاحب… و فردیکِ جوانِ داستانِ مادام آرنو با آنچه در این میانه میگذرد دست و پنجه نرم میکند و تا آخر عمر بذر این عشق جانگداز را در وجود خود رشد میدهد بی آنکه مادام آرنو را در معذورات اخلاقی بگذارد.
این کتاب متضمن شرححال ماریآنتوانت، ملکۀ فرانسه و یکی از زنهای مشهور جهان، از طفولیت تا آخرین ساعت زندگی اوست و «پیرنزلف» که بهراستی در نوشتن اینگونه کتابها هنرمند است، در این مجموعه ما را طوری با زندگی این زن و همچنین حوادث تاریخی، بهخصوص وقایع انقلاب فرانسه، آشنا مینماید که وقتی کتاب به پایان میرسد، احساس میکنیم یک اثر اساسی و مفید را که نظیر آن کمتر وجود دارد، خواندهآیم.
هاینریش بل نویسنده برندهٔ جایزهٔ ادبی نوبل و از بزرگان ادبیات جهان در قرن بیستم است. نقطهٔ مشترک تمام آثار بل جنگ است. او با روایت تو در توی زمان اگرچه راوی زمان حال است اما مرتب نقب به گذشته میزند و از این طریق میکوشد نکبت و زشتی جنگ را بر ملا کند. در «آدم کجا بودی؟» هم سرراست به روایت جنگ میپردازد و حتی نظم آلمانی را وقتی در خدمت جنگ باشد به سخره میگیرد و طنز آلود با آن برخورد میکند. دستمایه او در این اثر هم همان نکات است که میتوان در تمام آثار بل آنها را مشترک دید ؛ جنگ، عشق و فراقهای برآمده از ویرانی و فروپاشی.
گی دو موپاسان استاد فرم داستان کوتاه و همین طور نماینده مکتب طبیعت گراست. او زندگی انسانها و سرنوشتشان را در حالتی ناامید و بدبینانه تصویر میکند. او ۳۰۰ داستان کوتاه، شش رمان، سه سفرنامه و یک مجموعه شعر نوشت که بیشتر شهرتش را مرهون داستانهای کوتاهش است. کورنلیه کواس، استاد ادبیات و نظریه ادبی دانشگاه بلگراد، درباره او میگوید: «موپاسان در کنار چخوف، بزرگترین استاد داستان کوتاه در ادبیات جهان است. او مانند زولا طبیعت گرا نیست؛ طبیعت گرایی موپاسان بدبینی انسان شناختی شوپنهاوری است، زیرا در به تصویر کشیدن طبیعت انسان اغلب خشن و بیرحم است.» روک کوچولو مجموعهای از داستانهای کوتاه موپاسان است؛ داستانهایی مملو از کشمکش کورسوهای امید و امواج ناامیدی، چنانکه کورنلیه کواس توصیفش کرده است. خواننده میان امید و ناامیدی همچون قایقی است که از ســــــویی پابســــــته ساحل است و از سویی موجها او را به سوی خود می کشند.
سرگذشت نیكلای دوم آخرین تزار روسیه و همسرش الكساندرا كه بر یك صد و سی میلیون نفر از مردم روسیه ی آن زمان سلطنت می كردند از حیرت انگیزترین و عبرت آورترین سرنوشت های تاریخ بشر است.
رابرت ماسی نویسنده ی آمریكایی برای تألیف كتاب مذكور دست به تحقیقی كامل، جامع و دقیق زده و در شرح زندگی نیكلای دوم و همسرش و نگارش شرح حال این دو، فقط به خاطرات و یادداشت های كسانی مراجعه كرده كه تماس مستقیم با امپراتور و همسرش داشته اند.
داستان حاضر سرگذشت دون ژوان، شمشیر زن معروف اسپانیایی است. او که در خانوادهای اصیل و اشراف زاده به دنیا آمده بود، از کودکی به شمشیر بازی علاقهمند شد و در پانزده سالگی با مهارت تمام در مبارزهها شرکت میکرد. کسب موفقیتهای پیدرپی او را مغرور ساخت و سبب شد تا راه فسق و فساد را در پیش گیرد. اما ژوان در سن نوزده سالگی در پی یک انقلاب روحی دگرگون شد و به نیکوکاری روی آورد و…
“سیمای زنی در میان جمع” شاهکار بی بدیل هاینریش بل است که برای او جایزۀ ادبی را به ارمغان آورد. در این رمان پر حجم، بل یک زن را در مرکز روایت خود قرار داده و از طریق زندگی او در زمان های مختلف از جوانی تا میانسالی، ما را به آلمان روزگار جنگ و پس از آن می برد.
بل استادانه با برش های زمانی که روش خاص او در قصه گویی است، نکبت و رذالت جنگ را به زیبایی بر ما آشکار می سازد. او استادانه از سیر زندگی نقبی بر سقوط اخلاقی و اجتماعی آدمها می زند که چگونه در شرایط دشوار در ورطۀ ویرانی در می افتند. “سیمای زنی در میان جمع” رمانی است شگفت آور، جذاب و بسیار خواندنی.
خانم آلیس مک درموت در ساعت نهم داستان جوان ایرلندیای به نام جیم را روایت میکند که در یک بعد از ظهر زمستانی شیرهای گاز را در آپارتمان خود در بروکلین باز میکند او با این کار خواسته است به همه یادآوری کند که «آدم خودش است و ساعات زندگیاش فقط متعلق به خودش است» پس از آتش سوزی خواهر سینت سیوییر به کمک و هدایت همسر باردار جیم می آید…