دادا

مجموعه اشعار لویی آراگون

لویی آراگون

جواد فرید

در ایران، متأسفانه درباره‌ی آراگون بسیار کم نوشته‌اند و تعداد اندکی از اشعار وی به فارسی برگردانده شده است. من آن‌چه را که درباره‌ی زندگی، آثار آراگون به زبان فارسی یافته‌ام، در پایان کتاب آورده‌ام. گرچه ممکن است تعدادی از ترجمه‌های اشعار یا مقاله‌های مربوط به آراگون را ندیده یا نیافته‌ باشم، با این حال، آن‌چه به فارسی درباره‌ی آراگون و اشعارش نوشته شده، بسیار اندک و مختصر است. از این‌رو، با یقین و اطمینان می‌توان گفت که کتاب حاضر نخستین مجموعه‌ی مستقل از شعرهای آراگون به زبان فارسی است که بیش از هفتاد عاشقانه‌ی او را در بر می‌گیرد.

نخستین مجموعه‌ی شعر آراگون، آتش شادمانی (1920)، دومین آن جنبش مداوم (1925) نام دارد. هر دو این مجموعه، همچون انیسه و چشم‌انداز و هرزگی، مشحون از غرابت‌های ذاتی دادائیسم‌اند، مکتبی که زایش آن ثمره‌ی نومیدی و هرج‌ومرج‌طلبی ناشی از جنگ جهانی اول بود. با این حال رگه‌هایی از عمل آگاهانه‌ی هنرمند در جنبش مداوم متجلی بود که در دید سوررئالیست‌ها به گناهی نابخشودنی توجیه می‌شد. شعر کوتاه زیر برگرفته از جنبش مداوم، نمونه‌ای از اشعار نخستین آراگون را به‌دست می‌دهد. همین شعر اهمیت آراگون به زبان را نشان می‌دهد و اختلاف آن را با شعرهای نوشتاری خودکار دادائیست‌ها و سوررئالیست‌ها آشکار می‌کند:

ادامه خواندن ←

ژان كريستف

رومن رولان

ترجمه على‌اصغر خبره‌زاده

ژان کریستف حقیقتاً یک رمان موزیکال است. رمانى که گام ها و اصوات موسیقى را لابه لاى سطورش پنهان ساخته و هنگامى که سطر هاى آن خوانده مى شود گویى همه چیز در فضایى مه آلود فرو مى رود و تنها موسیقى به گوش مى رسد. رولان در این کتاب با زبان موسیقى سخن مى گوید و گاه که کلامش از سخن گفتن باز مى ایستد تنها مى نوازد و نت ها و اصوات موسیقى را در قالب کلمه ها و واژگان درمى آورد. موسیقى اى که گاه آدمى را به شور و هیجان وامى دارد و گاه متاثر مى سازد.
ژان کریستف موسیقیدان آلمانى است که پس از درگیرى با پلیس مجبور به ترک کشور شده و به فرانسه مهاجرت مى کند. ژان که طى دوران بلوغ فکرى اش دست خوش تحولاتى فراوان بوده و تا حدودى داراى روحى چند شخصیتى است، شخصیت اصلى و با دوامش به آرامى شکل مى گیرد و به یک ثبات معقول و منطقى مى رسد. زندگى ژان کریستف کرافت تا حد زیادى به زندگى و اندیشه هاى بتهوون، موتسارت و واگنر شبیه است اما از آنچه معلوم است ژان بیشتر به خالق خود مانند است تا به فردى دیگر. موسیقى در ژان نیاز شدیدى به دوست داشتن برمى انگیزد و کسى که خوب دوست مى دارد، دیگر کم و بیش نمى شناسد. خود را به تمامى در راه همه کسانى که دوست مى دارد ایثار مى کند. این عشق افلاطونى نصیب کسى نمى شود جز روح الیویه فرانسوى که روانش چون پناهگاهى است نرم و اطمینان بخش تا ژان سراسر هستى خود را به او بسپرد. ژان در دوستى با الیویه جهان را از منظرگاه دوست مى نگرد و هستى را با حواس دوست در آغوش مى کشد غافل از آن که طبیعت بى رحم در جدا کردن دو قلب که به یکدیگر عشق ورزیده اند هرگز عشق را در یک زمان از هر دو قلب برنمى کند بلکه چنان مى کند که یکى از آن دو زودتر از دوست داشتن باز ایستد تا همیشه آن یک که بیشتر دوست دارد فدا شود و این ژان است که هرگز نمى تواند در دوست داشتن لحظه اى به خود مجال سستى و اهمال راه دهد.

رومن رولان (1944 – 1866) کارشناس موسیقی و نویسنده، او آثار بسیاری درباره موسیقی دارد. درباره هندل و بتهوون آثاری مستقل پرداخت و شاهکارش ژان کریستف که طی سال های 1904 تا 1912 نگارش آن به طول انجامید، درباره یک موسیقی دان است.وی در 1901 ریاست بخش موسیقی مدرسه عالی مطالعات اجتماعی پاریس را به عهده گرفت. او نخست در دانشسرای عالی و از 1903 در سوربون سخنرانی های آموزشی درباره موسیقی انجام داد.از 1913 از کار کناره گرفت و در سوئیس ساکن شد، در 1938 به فرانسه برگشت تا از جنگ دوری نکرده باشد، اما به اسارت درآمد و در یک اردوگاه آلمانی زندانی شد و تنها وقتی دچار بیماری مهلکی شد آزادش کردند اما پیش از خاتمه جنگ در 1944 درگذشت.

ادامه خواندن ←

دیگر کسی صدایم نزد

امیر حسین چهل تن

امیرحسن چهل‌تن در نهم مهر ۱۳۳۵ در تهران متولد شده است. در رشته‌ مهندسی برق تحصیل کرده و در بیست سالگی نخستین مجموعه داستانش، «صیغه» (۱۳۵۵) را منتشر کرده است. آثار دیگر او عبارتند از: مجموعه داستان «دخیل بر پنجره فولاد» ۱۳۵۷، رمان «روضه‌ی قاسم»” ۱۳۶۲ (خروج از چاپخانه در ۱۳۸۱)، رمان «تالار آئینه» ۱۳۷۰، مجموعه داستان «دیگر کسی صدایم نزد» ۱۳۷۱، مجموعه داستان «چیزی به فردا نمانده است» ۱۳۷۷، رمان «مهر گیاه» ۱۳۷۷، رمان «تهران شهر بی‌آسمان» ۱۳۸۰، رمان «عشق و بانوی ناتمام» ۱۳۸۱، مجموعه داستان «ساعت پنج برای مردن دیر است» ۱۳۸۱ و ششمین رمان او به نام «سپیده دم ایرانی» که انتشارات نگاه در سال ۱۳۸۴ منتشر کرد.

انگار همین دیشب بود که آقا حالش بهم خورده بود. روی پشت بام. گفت «من دارم می‌میرم.» گفتم، «خدا نکند آقا.» گفت،«نه دیگر، خدا کرده است خدادار می‌کند. بسم بود. یک عمر زندگی کردم. هفتاد سال کم نیست. زیارت رفتم. سیاحت کردم. گردش رفتم. همه جور. دیگر بس است.» گفتم «آقا بروم همسایه‌ها را خبر کنم.»؟ گفت «برای چه!؟ تو که هستی، چک و چانه‌ام را ببندی». گفتم «آقا من بعد از شما تنها می‌مانم.» گفت «گریه نکن مشدی. عوضش خدا را داری». گفتم، «آقا من اگر بمیرم، چه کسی چک و چانه‌ام را می‌بندد؟» آنوقت دیگر چیزی نگفت. یعنی چیزی نداشت که بگوید. گفتم «آقا نمی‌خواهم نمک به‌حرامی بکنم. من یک عمر زیر سایه شما بودم. اگر گذاشته بودید، من و بتول هم آنسال با شما بیائیم کربلا، حالا دیگر اینقدر غریب نبودیم بنا بود یک بچه سید عرب به‌فرزندی قبول کنیم، تا دمِ مردن یکی باشد که یک قاشق آب تربت بریزد حلقمان.»

ادامه خواندن ←

شهرهای بی‌نشان

ایتالو کالوینو

فرزام پروا

سبک روایت و محتوای این کتاب، با سایر کتابهای کالوینو تفاوت جدی دارد. در این کتاب وارد دنیایی می شویم که نویسنده برایمان ساخته است. شهرهایی که او خلق می کند و هرگز وجود نداشته اند. داستان در زمان کوبلای خان روی می دهد. او علاقه دارد جهانگردان به نقاط مختلف امپراطوری بزرگش سفر کنند و از نقطه های مختلف قلمرو بی پایانش حکایت ها تعریف کنند. کالوینو در این کتاب، در قامت مارکوپولو ظاهر می شود و برای کوبلای خان ، حاکم مغول، از شهرهایی که دیده است تعریف می کند. شهرهایی که هرگز وجود نداشته اند. اما مارکو با داستان هر یک از آنها، بخشی از جهان، زندگی قلمرو کوبلای خان را به شکلی حکمت آمیز پیش چشم او ترسیم می کند. شهرهای کالوینو شبیه هیچ یک از شهرهایی که ما می شناسیم نیستند. اما همه ی آنها را گه ما می شناسیم، در خود منعکس کرده اند.

ادامه خواندن ←

آسیاب کنار فلوس

جورج الیوت

ابراهیم یونسی

آسياب كنار فلوس زمانى آغاز مى‌شود كه ماگى نه ساله است. طفل خردسال از هم‌اكنون دستخوش ناراحتى است: ناراحتى از بابت موى صافش، رنگ پوستش، خلقتش، پريشانى خيالش، و از سوى برادر گلگونه‌اش كه مورد پرسش او است. ماگى نيز مانند پدر جوشى خود ـ صاحب آسياب ـ كه زندگى و خويشانش را سخت «گيج‌كننده» مى‌يابد به علت سرشارى نيرو و رگه‌هاى مخالفى كه در سرشت او است و نيز دشوارى سازش با محيط برون، به ندرت احساس آسايش خاطر مى‌كند. اما برخلاف پدر نمى‌تواند گناه اين امر را به گردن «دغلان» و نابكاران بيندازد و با دعواهاى حقوقى و وام گرفتن و وام دادن و شات و شوت كردن يا به شلاق بستن اسب با اين وضع مقابله كند. در عوض عروسكش را به ديوار مى‌كوبد، دخترخاله‌اش را در گل مى‌اندازد… ماگى از همان آغاز به سيماى كودكى با احساسات و خواهش‌هاى تند و پرشور و افراطى برصحنه پديدار مى‌شود: سرشار از شوق و تمنا نسبت به آنچه خوش و خواستنى و زيبا است، تشنه دانش، و شيفته موسيقى، كه در خواهش و آرزوى دستيابى بدان مى‌سوزد. اما با همه كولى‌وارى و هوشمندى و ذكاوتش و به رغم همه آن نيرو و تحركى كه از خانواده تاليور به ارث برده است دختر مادرى است «امل»، تپل‌مپل، و درمانده، ضعيف‌ترين خواهر خانواده دادسن . خواهران دادسن و شوهرانشان ستون‌هاى جامعه سنت اوگزاند و تصويرى كه جورج اليوت از آنها مى‌پردازد خنده‌دار و نيشدار و برروى هم مقنع است. خاله گلگ و خاله پولت  و خاله دين تيپ‌هايى هستند آشنا، اينها  «گماشتگان نهانى» جهان برون در درون خانواده‌اند، و اين جهان برون جهانى است كه به لحاظ نظم و ترتيب و ريشه‌هاى عميق و پيوستگى خود بسيار جالب است. ملافه‌ها و فنجان‌هاى چايخورى و قهوه‌خورى و مرباخورى و املاك و مستغلات، لنگرهاى اين جامعه‌اند، و از دست‌رفتنشان فاجعه‌اى است بزرگ. خيلى زود درمى‌يابيم كه چشم‌انداز مرگ هم مى‌تواند كاملا تحمل‌ناپذير و حتى آرامبخش باشد، اگر آدم بداند كه ملافه‌اى كه روى او مى‌اندازند تا در تابوت او را به معرض تماشاى اقوام بگذارند اتو كشيده و تميز و پاكيزه است و اموال آدم بين خواهرزاده‌ها و برادرزاده‌هاى خوشرفتار بخش خواهد شد. اما بدبختانه ماگى نمى‌تواند به نحوى رفتار كند كه مورد پسند خاله‌ها و شوهرخاله‌ها باشد يا به قيافه‌اى باشد كه آنها مى‌پسندند. به علاوه، به لحاظ خلق و خو و مزاج نمى‌تواند تنها خواستار وسايل مادى باشد وبه داشتن اين وسايل خرسند باشد، و بنابراين علايق و آرزوهايش همچنان با اين جهان تنگ‌نظر، كه رود فلوس از آنجا كالا را به جاهاى دوردست مى‌برد، ناهماهنگ مى‌ماند

ادامه خواندن ←

این شفا برسد به دست مجرح‌ترین رویاها

سید علی صالحی

سید علی صالحی، یکی از شاعران معاصر ایران است  افق معرفتی و دلالتی خاص خود را دارد.  اشعار وی سرشار از عاطفه­ ی شاعر در ارتباط با انسان، عشق، زن، امید، ناامیدی، اندوه، شادی، پیری، وارستگی، شعر و شاعری، سوگند و مرگ  است. در اغلب موارد حالت، نگاه و احساس صالحی به این مقوله ها، از نوع خاصی است که با نگاه و برخورد عاطفی دیگر شاعران فرق دارد او که به نوعی از جریان سازان اصلی شعر گفتار است این گونه می گوید:

 تو هم بگو اين شفا برسد به دستِ مجروح‌ترين رؤياها! چقدر خوب است عشق اگر آدمى به سامان‌اش بياورد بسيار. مردم به دستْخطِ خواناىِ اين عشق، شعر مى‌گويند، يعنى شفيعِ رهايى. من در بارشِ اين خواب‌ها، بى‌خبر نيستم؛ وحىِ واژه همان وثيقه آزادىِ آدمى است.

زبانِ گفتار، وطن ماست، مادر ماست، ما در اقيانوس زبان گفتار زاده مى‌شويم، در واقع اين زبانِ شريف مولود طبيعى‌ترين بستر زيستىِ انسانِ اينجايى است، اما زبان نوشتار همان صنعت كردن با ذهن خلايق است، نوعى كوشش ملانقطى در نوع چينشِ كلماتِ مهندسى شده است.

ادامه خواندن ←

برای نشستن کنار تو

فیض شریفی

با این وصف، در این کتاب شاعرانی داریم که مربوط به دوره‌ی بازگشت‌اند، چون صفای اصفهانی و حبیب خراسانی و شاعرانی که مربوط به دوره‌ی مشروطه‌اند، چون ایرج، بهار، عارف، عشقی و شاعران نوقدمایی و بینابین چون شهریار، رهی معیری، عماد خراسانی، معینی کرمانشاهی، فریدون مشیری، هوشنگ ابتهاج، شفیعی کدکنی و شاعرانی نیمایی که هم در شعر نیمایی پیرو نیما بوده‌اند و هم در زبان و زمان به نوعی معاصر نیما بوده‌اند، چون سیاوش کسرایی، مفتون امینی، سیمین بهبهانی، نصرت رحمانی، مهدی اخوان ثالث، نادر نادرپور، منوچهر آتشی، م آزاد، فروغ فرخزاد، احمد شاملو، منوچهر نیستانی، اسماعیل خویی، حسین منزوی، عمران صلاحی، خائفی، اوجی، اولاد و شیعتی و … در نهایت شاعرانی که غزلیات متفاوت را دنبال می‌کنند.

ادامه خواندن ←

کلیات اقبال لاهوری

محمد اقبال لاهوری

به اهتمام فرید مرادی

علامه محمد اقبال لاهوری در سال ١٨٧٣ میلادی در شهر سیالکوت ایالت پنجاب هند به دنیا آمد. در لاهور تحصیل کرد و سپس در کمبریج و مونیخ به مطالعه در فلسفه و حقوق پرداخت. سپس به لاهور بازگشت و به وکالت مشغول شد.اقبال معتقد است که روح قرآن با تعلیمات یونانی سازگاری ندارد و بسیاری از گرفتاریها از اعتماد به یونانیها ناشی شده است. تشویق اقبال به بازگشت اسلام به صحنهٔ سیاست و ضدیت با تمدن غرب و رد دستاوردهای فرهنگی و علمی غرب از مسائلی است که مورد توجه و استقبال و گاه مورد انتقاد گروه‌هایی از اندیشمندان است. وی به سال ١٩٣٨ میلادی بدرود حیات گفت.

آثار اقبال در این مجموعه:

اسرار خودی

رموز بیخودی

پیام مشرق

زبور عجم

جاویدنامه

پس چه باید کرد؟

ارمغان حجاز

ادامه خواندن ←

معرفی«زبان و جایگاه زن» و «در ستایش ریاضیات» در روزنامه همشهری

روزنامه همشهری در بخش معرفی کتاب خود به معرفی چاپ جدید کتاب های «زبان و جایگاه زن» و «در ستایش ریاضیات» پرداخته که با هم می خوانیم : «زبــان و جايــگاه زن» نوشــته رابيــن تالمك ليكاف را مريم خدادادي و ياســر پوراسماعيل به فارسي برگردانده اند و به تازگي از سوي انتشارات نگاه منتشر شده است. مي توان از هزار و يك منظر به جايگاه زن در جامعه نگريست و از هر كدام نكته اي برداشت كرد. در اين كتاب، سعي نويسنده بر آن بوده تا دريابد از طريق كاربرد زبان در فرهنگ درباره نحوه نگاه زنان به خودشان و...

ادامه خواندن ←

«زبان و جایگاه زن»

به مناسبت انتشار چاپ دوم کتاب «زبان و جایگاه زن» نوشتۀ رابین تالمک لیکاف روزنامۀ سازندگی در صفحه ی راهنمای کتاب خود به معرفی این کتاب پرداخت که با هم می خوانیم:     «زبان و جایگاه زن» کتابی است به قلم «رابین تالمک لیکاف» که با ترجمه مریم خدادادی و یاسر پوراسماعیل و به همت نشرنگاه در اختیار مخاطبان قرار گرفته است. انتشار این اثر را سرآغاز پژوهش فمینیستی در باب رابطه میان زبان و جنسیت میدانند که پس از انتشار واکنش چشمگیری در میان محققان زبان، فمینیستها وعموم خوانندگان برانگیخت. در طی ۳۰ سال گذشته، بسیاری از پژوهشگران...

ادامه خواندن ←