«جَهی، شاعر و باقی قضایا » یک فانتزی حیرتبار است. در این رمان عجیب، قهرمان قضیه درگیر دنیای شگفتانگیز ساحران و جنها میشود و در فراز و فرود طولانی از آنها متاثر میگردد، بهگونهای که بدل به عنصری خرابکار و خطرناک میشود. نویسنده با تخیلی شگفت به دنیای ناشناخته جنها نقبزده و مارا به هزارتوهای عجیبی میبرد که در آن از راز و رمز این موجودات نادیدنی پرده برانداخته است.
درماندگی درازمدت
به مسلم شمردن مرگ معتادش کرده است :
اکنون که دل آن ندارد که به نور تند و تندتر سخن گوی روز وارد شود
و در میان مردان خطر کند .
هاینریش هاینه ، شکسته ، کندهشده از پاشنه
به آن رود کندرو زمان میاندیشد
که او را به آن سوی تیرگی دور و دراز میکشاند
و او را از سرنوشت دردناک انسان بودن و بهودی بودن جدا میکند .
به آهنگهای تردی میاندیشد که او ساز آنها بوده است
گرچه میداند که آهنگ از آنِ درخت نیست ،
از آن پرنده نیست _
آهنگ از آنِ زمان است و از روزهای رنگ پریدهی او میآید .
آنها نمیتوانند ترا نجات دهند ، چکاوکهای ترا ، کبوترهای ترا ،
و نه همه شبهای طلایی و گلهای مشهور ترا .
.
(پاریس ۱۸۵۶)
این شناختنامه تلاشی است برای واکاوی شخصیتی که تمام عمر خود را صرف نوشتن کرد، کسی که بیش از هشتاد عنوان ترجمه و تألیف را به کتابخانه ایران زمین تقدیم کرده است. کسی که پای استوار ترجمۀ ایران است. در کتاب پیش رو شخصیت چندبعدی ابراهیم یونسی چه به عنوان مترجم و چه به عنوان نویسنده و روشنفکر بررسی شده است.علاوه بر یادداشتهایی که قلم به دستان نامدار ایران در وصف و رثایش نوشته اند و پیشتر در مطبوعات چاپ شده است، کسانی نیز یادداشتها و مقالاتی اختصاصاً برای این شناختنامه نوشته اند . .مقالات علمی و پژوهشی قابل تأملی نیز در باب ابراهیم یونسی داستان نویس و ابراهیم یونسی مترجم در این کتاب آمده است.چند گفتگوی مفصل با ایشان نیز بی پروا و بی پرده چهره این مرد بزرگ را برایمان آشناتر کرده است.
خانواده شاهان یک زن و شوهر اهل ترکیه اند. آنها داستان زندگی عاشقانه خود را روایت می کنند. کتابی ساده اما پر از نکات شگفت آور که توجه به آنها می تواند باعث تحکیم پیوند زناشویی شود. دستورالعمل هایی که این دو می دهند، ساده، کاربردی و قابل اجرا هستند. پس اثر، گرچه روایتی داستان گونه دارد، اما متنی تربیتی و اخلاقی ست. کتاب در ترکیه جزو پرفروش ترین کتاب های سال 2017 بوده که حالا ترجمه فارسی آن تقدیم دوستداران ادبیات کشور همسایه می شود.
فصل 19
اگر بپرسید زندگی مشترک از نظر زن چطور باید باشد یا راز خوشبختی یک زن چیست، میگویم:
1.مرد یا زن فرق نمیکند، باید بدانند که هرکدامشان یک شخصیت منحصربهفرد دارند و باید او را بهخاطر اینکه «او»ست دوست داشته باشند و بیآنکه به افکار و احساسات و شخصیتشان مداخله بکنند به او «احترام» بگذارند.
همانطور که تو انتظار داری و دلت میخواهد دوست داشته بشوی، فراموش نکن که همسرت هم انتظار دارد دوست داشته بشود و میخواهد این را احساس کند. عشق و محبت خودت را با صراحت، بدون امتناع و بدون اینکه فکر کنی لوس میشود ابراز کن تا او هم از دوستها، برادرها و خواهرها، رفقا یا حیوانی که آن را پرورش میدهد طلب «عشق» نکند. از عشق شما تغذیه کند.
3.بیآنکه سعی کنی همهچیز را با سود و ذوق و افکار شخصیات هماهنگ کنی، از چشم همسرت نگاه کن و بهاندازهای که بتوانی از چشم او ببینی «امپاتی»(درک متقابل) ایجاد کن!
همیشه حرفهای عاقد را به خاطر بیاور، چه گفته بود؟ با جملۀ «در بیماری و سلامت، در حضور و عدم حضور» شروع کرده بود، مگر نه؟ چون شریک زندگی یعنی «همهچیز». موقع بیماری هم میتوانی دستش را بگیری، شاید او بهترین دارو باشد. همانقدر که در حضور وجود خواهد داشت در عدم حضور هم وجود خواهد داشت، بهجای اینکه این را به مشکل بدل کنی کنار او بنشین و دنبال راه حل بگرد. نگران نباش، اگر دو روز نان خشک بخوری نمیمیری!
زن و شوهر ابداً رقیب هم نیستند، برای همین، طوری که انگار همیشه آمادۀ دعوا هستید برای هم گارد نگیرید، «تیم» باشید تا کسی شما را شکست ندهد!
بدانید که مشاجره هم آداب و اصولی دارد. بدانید که با داد و فریاد متقابل نمیتوان به جایی رسید، هیچچیز درک نخواهد شد و حتی بهدرستی درک نخواهد شد. لااقل یک طرف میتواند سکوت کند، کسی که فریاد میزند هرطور شده آرام میشود، آنوقت امکان این وجود دارد که در سطحی برابر گفتوگو کرد.
بهجای اینکه تصمیمهای خودسرانه بگیری اگر لااقل نظر او را بپرسی چیزی از دست نمیدهی. شاید او از زاویهای که تو نمیبینی میبیند و از این طریق تصمیم نادرست نمیگیری.
بپذیر که کسب اجازه بهمعنای زنذلیلی یا کسر شأن نیست، چون تو در بین این مسئولیتها حق نداری همسرت را آزردهخاطر کنی. اگر یک دلیل قابل قبول داری و آن را آرام و قشنگ توضیح بدهی، مطمئن هستم که تو را «درک» خواهد کرد.
هر اتفاقی هم که بیفتد(بهجز خیانت و ضرب و شتم)جای خوابتان را از هم جدا نکنید، بعد میبینید خوابیدن جدا از هم به عادت بدل شده و حتی جذابتر هم شده!
تعریف و تمجید کنی زبانت قطع نمیشود، نگران نباش. گهگاه میتوانی غرورش را نوازش کنی و بگویی چقدر زیبا/برازنده است. اگر واقعاً دوست داشته باشی در همه حالتش برایت زیباترین آدم دنیاست.
موقع مشاجره ابداً فحش ندهید، زخم زبان خوب نمیشود. اگر نمیتوانی به خودت مسلط باشی به بالکن برو، وقتی آرام شدی بیا!
در کنار دیگران (هر آدمی باشد) اصلاً و ابداً از همسرت عیبجویی نکن، حتی از او تعریف کن. چون همسرت انتخاب توست، این را فراموش نکن!
همسرت را تحقیر نکن، نگو: «نمیتوانی انجام بدهی، تو نمیتوانی.» هر انسانی استعداد انجام هر کاری را ندارد! یا بهخوبی یاد بده یا خودت انجام بده.
«صداقت» اساسیترین سنگ بناست.
مسئولیتهای هردو طرف جداست، هرچقدر هم زندگی مشترک باشد بعضی از وظایف جداست، اینها را هم بهجای زور باید با علاقه انجام داد.
اگر نه همیشه گهگاه یک دستهگل برایش ببر. نگران نباش ورشکست نمیشوی اما دل همسرت را بهدست میآوری.
فداکاری خواهی کرد اما آن فداکاریها را بهزشتی به رخ او نخواهی کشید. مخصوصاً اجازه نخواهی داد که کسی او را تحقیر کند. چون بزرگترین دیوار او تو هستی، اگر تو از او حمایت نکنی هر سنگی ممکن است به او برخورد کند و بیش از تصورت او را زخمی نماید.
به خودت زحمت بده و از او بهعنوان انسان بپرس روزش را چطور گذرانده است.
بیزحمت آن باسنات را بلند کن و شوهرجانت را از در راهیاش کن، وقتی هم که به خانه میآید زبانت را بهکار بینداز و بگو: «خوش آمدی عزیزم.»
غرور بیجا مغز آن خوشبختی را متلاشی میکند!
…
…
مادههای زیادی را میتوانم بشمارم اما مطمئنم حتی با اینها هم مسائل زیادی را میشود حل کرد. موارد باقیمانده را شما پر کنید. یالّا ما رفتیم، شما هم سعی کنید خوشبخت باشید. چون سزاوارش هستید!
شاید درباره هیچ هنرمندی، دست کم در زمان حیاتش، به اندازه پابلو پیکاسو مقاله، کتاب، رساله ، تفسیر، نقد و یادداشت نوشته نشده است. شاید هیچ هنرمندی به اندازه پیکاسو با این همه رسانه هنری متنوع و گوناگون کار نکرده است: از نقاشی رنگ روغن گرفته تا طراحی، مجسمه سازی، گرافیک، سرامیک و از آنجا کار با ابزارهایی چون گواش، پاستل، مداد رنگی؛ و آفریدن لیتو گرافی، چوبکاری ها، پیکره هایی از گچ و چوب، مجسمه های برنزی، ترکیب بندی هایی از کاغذ و پارچه و چسب؛ ساختواره هایی از آهن و مفتول، چوب یا ورقه های فلزی؛ عکس ها؛ و طرح هایی برای لباس ها، پرده های پیش صحنه و پس صحنه تئاتر و باله؛ و سر انجام شعر و نمایشنامه نویسی.
کتاب حاضر ترجمهی ‘زند و هومن یسن’ و ‘کارنامهی اردشیر بابکان’ ـ ادبیات پهلوی ـ به کوشش ‘صادق هدایت’ (1281 – 1330) است. ‘کتابی که ‘زند هومن یسن’ یا معمولا ‘بهمن یشت’ خوانده میشود، شامل یک رشته حوادثی است راجع به آیندهی ملت و دین ایران که اورمزد وقوع آنها را به زرتشت پیشگویی میکند. این پیشآمدها، هر کدام در دورهی مشخصی اتفاق میافتد، دورهی ما قبل آخر که هنگام تاخت و تاز ‘دیوان ژولیده موی از تخمهی خشم’ و اهریمن نژادان چرمین کمر است، قسمت عمدهی متن کتاب را تشکیل میدهد. در این دوره، زنگیان و آوارگان و فرومایگان، سرزمین ایران را فرا گرفته، همه چیز را میسوزانند و میآلایند و تباه میکنند، تا آن جا که روستای بزرگ به شهر و شهر بزرگ به ده و ده بزرگ به دودمانی مبدل میشود و از آن دودمان بزرگ چیزی جز مشت استخوان بازنمیماند…’.
سلول 18 داستان مبارزه است، مبارزه علیه دیکتاتوری محمدرضا پهلوی، در روزگاری که ساواک پنجه بر جان جوانان و مبارزین میکشید و در شکنجهگاههایش میکوشید تا کمر دلاوران را خم کند ، درویشیان داستان خانوادهای را باز میگوید که بی دلیل به اسارت در می;آیند و در روز حبس با ددمنشی رژیم رو در رو شده و آگاهی مییابند که تنها راه، گسستن بندهای اسارت و از بین بردن سلطه دیکتاتور است. درویشیان در این اثر البته تا حدی غلو آمیز چهرههای قصه را تصویر کرده و کوشیده تا مردمان عادی را در روند درگیری با رژیم آبدیده و استوار تصویر نماید.
خوشههاي خشم اثري آنچنان پرصلابت و نيرومند میباشد كه به حق نمونه و سرمشق فرهنگ و ادبيات آمريكايي بهشمار میآید. چاپ نخستين خوشههاي خشم که انتشار يافت در امريكا و بريتانيا طوفاني برپا شد. اين داستان، شرح حال خانوادهاي كشاورز است که بر اثر هجوم ساير كشاورزان خردهپا و كارگران كشاورزي، زمينهاي خود را در اكلاهما رها ميكنند و چون تمامي اميد و آرزويشان را از ماندن در آنجا برباد رفته ميبينند به سوي سرزمين افسانهاي كاليفرنيا روي ميآورند. كارواني به سوي غرب راه ميافتد كه در جادهها اردو ميزنند و چون هر دم تعداد كارگران فزوني ميگيرد، ميزان مزدها پايين ميآید، كار فقر و انحطاط و كشمكش با پليس و كارفرمايان بالا ميگيرد و وقايعي پیش میآید كه… خواننده خود بايد داستان را صبورانه تا آخر بخواند و دربارهی ارزش آنها به داوري بنشيند.
از ويژگىهاى ديگر من طبيعتگرايى و دلدادگى به مظاهر زيبايى و جمال است؛ از اين رو به مناظر طبيعى و باغ و صحرا و گلهاى رنگارنگ و گياهان زيباى خودرو و درختستانهاى شكوهمند و چهره زيباى خوبرويان و تجليات دلانگيز بهار عشق مىورزم و اين طبيعتگرايى همواره پرتو عرفان را در دل و جان من تابان و فروزان مىگرداند. پس چنين است كه بخشى از اين كتاب به توصيف مظاهر طبيعت و تعريف بهار و خزان اختصاص دارد. همين خصلت مهرپرورى نسبت به جمال طبيعت مرا به دلدادگى نسبت به پديدههاى زيباى هنرى كه ساخته دست بشر است نيز واداشته و به هنرهاى تزيينى، بهويژه كارهاى ايرانى سخت دلباخته گردانيده است. چنانكه گردآورى اينگونه آثار پيوسته از سرگرمىهاى دلپذير و تفريحات سالم من بوده و هست و مايه بسى از آگاهىهاى هنرى نيز گرديده است. البته پيشرفت در خوشنويسى هم شوق اين كار را در حقير دامن زده است.
زرتشت
تأليف و ترجمه: ابراهيم پورداود
ويراست نو: فريد مرادى
« اوستا » کارنامهی باستانی ایرانیان است. کتابی آیینی، اخلاقی و ادبی است. گفتار زرتشت پیامبر باستانی ایران که پیامش پندار، گفتار و کردار نیک بود و بهروزی انسان در نبرد با اهریمن جهل و دروغ وکید.
ابراهیم پورداوود از بزرگترین دانشمندان ایرانی است که در نشر فرهنگ ، زبان و ادبیات پیش از اسلام ، اشتیاق نشان داد و سال های سال به پژوهش و کاوش در آن پرداخت . ایشان در سحرگاه آدینه 20 بهمن 1264 خورشیدی در سبزه میدان رشت در خانه ای که تا چند سال پیش ، دبستان عنصری نام داشت ، تولد یافت ، پدرش ، حاجی داوود ، بازرگان و ملاک بود و خانواده اش در رشت ، داوودزاده شهرت داشتند و هوشنگ اتحادیه ی مادر او را در خانواده مجتهدی بزرگ می داند ایشان در یکی از بزنگاه های تاریخی ملت ایران به دنیا آمد و تأثیر فوق العاده ای بر رشته ی ایران شناسی گذاشت و در چهره اش می گفتی کتیبه های کهن ایرانی تصویر می شد شگفتا از این سرزمین دیر پای و باستانی که هر وقت در تنگنایی گرفتار می شود فرزندی از آن برمی خیزد که یک تنه چون ققنوس از خاکستر تاریخ سربر می افرازد و امید دل ایرانیان می شود و چون آرشی که یک تنه مرزهای نورانی دانش را در می نوردد .
اَوِستا نام فراگیر مجموعهٔ کهنترین نوشتار و سرودههای ایرانیان است، که همانا دانشنامهٔ ایرانیان بوده و در روزگار باستان بیست و یک نسک (کتاب) داشته و هماکنون دارای پنج بخش است. بخشهای اوستا بر این پایهاند: یَسنه که سخنان زرتشت، شناخته شده با نام گاهان در آن گنجانده شده، یشتها (سرودهای نیایشی)، وندیداد، ویسپرد و خردهاوستا.