مهدی اخوان ثالث ( م. امید) یکی از بزرگترین شاعران زبان فارسی است .او در ادامه ی راهی که با نیما آغاز شد، شعر نیمایی را به اوجی شکوهمند رساند. اخوان شاعر ” زمستان ” است. شعر او در سه کتاب ” زمستان” ،”آخر شاهنامه” و ” از این اوستا” عصاره ی روح و روان زخم خورده ی ملتی است که سقف بلند آرزوهایشان با کودتای 28 مرداد 1332 فرو ریخت .
این کتاب شرحی است بر زندگی، افکار و آثار مهدی اخوان ثالث. مؤلف در این کتاب کوشیده است با استناد به اشعار، مقالات و گفت و گوهای اخوان و با مراجعه به مطالبی که دیگران در باره ی او گفته یا نوشته اند، تصویری روشن و جامع از این شاعر بزرگ را ارائه کند. در این کتاب علاوه بر شرح زندگی و مرور انتقادی باورهای فلسفی و اجتماعی اخوان ، شعر او در بستر تحولات اجتماعی ایران از دهه ی سی تا دهه ی شصت خورشیدی بررسی شده است . بررسی کارنامه ی شعری اخوان از دیدگاه زیبایی شناختی و نسبت آن با نظریه های شعری نیما یوشیج ، و نقش مهم اخوان در تکوین و اعتلای شعر نو فارسی، از دیگر بحث هایی است که در این کتاب به آن پرداخته شده است .
این کتاب مجموعهای است از چهار دفتر شعر: «دیار شب»، «آیینهها تهیست»، «قصیدهی بلند باد»، «با من طلوع کن» و «شعرهای تازه».
بر این مجموعه شعرهایی افزودهام که در کتابی مستقل نیامده است. تعدادی از این شعرها پراکندهوار در ماهنامههای ادبی چاپ شده است.
«دیار شب» دفتری است از شعرهای سالهای 33 و 34 که بیشتر در فرم چارپارهاند. در شکلهای بارزتر، نزدیک به شکل شعر نیمایی، تجربههایی کرده بودم که تنها شعر «ای دیر سفر» را که شکلی پرداختهتر داشت برآوردم.
اما یادآوری این نکته لازم است که بهرهوری از تجربههای نیما براي دستیابی به زبان و بیانی مستقل، زمان میبرد. شاعر اگر با زبان شعر کهن نَورزَد و مرحله به مرحله شکل شعرش را دگرگون نکند، نه از تجربههای نیما بهرهای میبرد و نه به استقلالی در سبک بیان دست مییابد.
شاید به همین ملاحظه بود که در تدوین شعرهای دیار شب، شکلهای نوجویانهتر را نیاوردم.فکر میکردم این شکلها هنوز جا نیفتاده است. زبان روان و یکدست نیست. با اینهمه در این شعرهای جوان و تجربهگر که شکلهای باز و تصویرهایی زنده داشت، تازگی و زندگی بود.
«سبز و بنفش و نارنجی» گفتوگویی است با سیمین بهبهانی که از طرف انتشارات نگاه چاپ شده است. این گفتوگو را مهدی مظفریساوجی بین سالهای ١٣٨٥ تا ١٣٩٠ انجام داده است. سیمین بهبهانی، خود در بخشی از یادداشتی کوتاه درباره این گفتوگو که پس از مقدمه مهدی مظفریساوجی در کتاب درج شده، مینویسد: «زمینه گفتوگو برداشت کلی من است از شگرد شعری خودم و نیز نظرگاهم درباره سرودههای دو تن از بزرگترین شاعران همدیار و همروزگارم، زندهیادان احمد شاملو و مهدی اخوانثالث.» کتاب، در هشت بخش تنظیم شده است. بخش اول شامل مقدمه گفتوگوکننده، یادداشت سیمین بهبهانی، شعری از مهدی مظفریساوجی برای سیمین بهبهانی و کتابشناسی شاعر است. آنگاه گفتوگو آغاز میشود. در اولین بخش گفتوگو با عنوان «شعر»، سیمین بهبهانی از مسایلی نظیر سیر تاریخی غزل، تحولات این قالب در دورههای مختلف و در شعر شاعران کلاسیک غزلسرا، غزل معاصر، شعر سیاسی و اجتماعی و رابطه فرم و محتوا سخن گفته است. بخش بعدی کتاب، به «زبان و فرهنگ عامه» اختصاص دارد و از جمله به کارکرد زبان و فرهنگ عامه در شعر سیمین بهبهانی. بهبهانی در این بخش به ضرورت توجه به زبان و فرهنگ عامه و همچنین کاربرد آن در شعر شاعران معاصر نظیر نیما و اخوان و فروغ فرخزاد و احمد شاملو پرداخته است و همچنین به نقش نویسندگانی چون دهخدا، جمالزاده، هدایت و آلاحمد در ثبت و گردآوری فرهنگ عامه. بخش بعدی گفتوگو با عنوان «زن» با بحث درباره «زن در ادبیات قدیم فارسی» آغاز میشود و با بررسی نحوه نگاه به زن در دورههای مختلف تاریخی و آثار مهم ادبی ادامه مییابد. «مسایل روشنفکری و دموکراسی»، عنوان بخش بعدی کتاب است. در این بخش به مباحثی چون نقش روشنفکران، دموکراسی و آزادی بیان، موانع دموکراسی در ایران، رابطه هنر و سیاست و… پرداخته شده است. بخش بعدی کتاب درباره «کودتای ٢٨مرداد» است. در این بخش، صحبتهای بهبهانی را درباره مصدق، حزب توده، و حالوهوای روز کودتا و روز بعد از آن را میخوانیم. بخش بعدی، درباره احمد شاملو است. در این بخش بهبهانی درباره زبان در شعرهای شاملو میگوید: «زبان شاملو تلفیقی از شیوه نثر پرداخته قدمایی با واژههای زنده و کارای این روزگار است. چیرهدستی او در این تلفیق، زبان خاص شعر او را بهوجود آورده است که مقلدان بیشمارش هرگز توفیق او را نیافتند و اصلا هنر اصیل به همان اندازه که تقلیدی نیست، تقلیدپذیر هم نیست.» عاشقانههای شاملو، جایگاه زن در شعر او، شاملو و مساله روشنفکری و نگاه شاملو به انسان از دیگرمباحثی است که در این بخش مطرح شده. و آخرین بخش کتاب درباره مهدی اخوانثالث است. اخوان و کودتای ٢٨مرداد، تخیل در شعر اخوان، وزن از منظر اخوان، شباهتها و تفاوتهای اخوان و نیما و اخوان و مساله روشنفکری از جمله مباحث این بخش از کتاب است.
,”آن چه در اين كتاب از مجموعهي آثار نيما يوشيج آمده، نوشتههاي مستقل اوست دربارهي هنر و شعر و شاعري، غير از آن چه در “نامهها” و “دفتر يادداشتهاي روزانه”ي وي در اين زمينه آمده است. “ارزش احساسات در زندگي هنرپيشگان”، “مقدمهي خانوادهي سرباز”، “حرفهاي همسايه”، “نامه به شين پرتو”، “مقدمهي آخرين نبرد”، شعرهاي اسماعيل شاهرودي “آينده”، “يادداشت براي مجموعهي شعر منوچهر شيباني”، “شعر چيست؟”، “از يك مقدمه”، “تعريف و تبصره”، “يك مصاحبه”، “دربارهي جعفرخان از فرنگ آمده” و “يك ديدار” عناوين كتاب را تشكيل ميدهد. براي نمونه، نيما در “ارزش احساسات در زندگي هنرپيشگان” از تحولات هنرهاي گوناگون در قرن نوزدهم و بيستم ميلادي و نقش تحولات اجتماعي در هنر بحث ميكند و براي نخستين بار در ايران به معرفي و بحث دربارهي نهضت “فوتوريسم” و شاعراني چون “مارينيي”، “ويتمن” و “ورهان” ميپردازد. همچنين دربارهي نويسندگان، شاعران، نمايشنامهنويسان، و موسيقيدانان كشورهاي همجوار (گرجستان، تاجيكستان، قفقاز، و تركيه) سخن ميراند. “نامه به شين پرتو” نيز نامه بلندي است كه نيما در تاريخ 4 شهريور ماه 1325 از جنگل كلارزمي خطاب به دوست ديرين خود، “علي پرتو” مشهور به شين پرتو نوشته و در آن به بهانهي معرفي شعرهاي اين شاعر به توضيح نظرات و شيوهي كار خويش پرداخته است.”
نیما بنیانگذار شعر نو فارسی و ملقب به پدر شعر نوی فارسی است. او با مجموعه تاثیرگذار افسانه، که مانیفست شعر نو فارسی بود، در فضای راکد شعر ایران انقلابی بهپا کرد. نیما آگاهانه تمام بنیادها و ساختارهای شعر کهن فارسی را به چالش کشید. شعر نو عنوانی بود که خودِ نیما بر هنر خویش نهاده بود. تمام جریانهای اصلی شعر معاصر فارسی وامدار این انقلاب و تحولی هستند که نیما نوآور آن بود. بسیاری از شاعران و منتقدان معاصر، اشعار نیما را نمادین میدانند و او را همپایه شاعران سمبولیست به نام جهان میدانند. نیما همچنین اشعاری به زبان مازندرانی دارد که با نام «روجا» چاپ شدهاست.
شعر اوجی در کنار سادگی و روانی و بی پیرایگی و سلامت زبانی خود همچون خود طبیعت نیز بر زبان و قلم شاعر جاری است، آن گونه که حتی مثلاً ساختار یک درخت اغلب شبیه ساختار شعر او می شود، هم چنان که ساختار یک رود یا یک باغ. چرا که او مثلاً وقتی از یک درخت می گوید، دقیقاً می خواهد که این درخت نمادی از انسان یا یک انسان خاص باشد و در هر وضعیتی بتواند وضعیتی انسان گونه به خود بگیرد
اگرچه هنوز کسانی هستند که شعر کوتاه و شاعر شعرهای کوتاه را آنطور که شاید و باید جدّی نمیگیرند اما همین افراد وقتی به نام خیام و باباطاهر میرسند یا به فرض به نام هایکوسرایی معروف، با احترام از کنار آنها رد میشوند. نیما هم شعر کوتاه را تجربه کرده است. اما نه دقیقاً آن نوع از شعرهای کوتاهی که امروزه «شعر کوتاه» محسوب میشود؛ شعرهایی که معمولاً از سه الی چهار سطر کوتاه تجاور نمیکنند. بر این اساس میتوان گفت که شعر امروز ایران تقریباً از دههی سی تا به امروز در کارنامهی خود شعرهای کوتاه بسیاری را جمع کرده است.
ظاهراً زندهیاد فریدون رهنما نخستین کسی است که الوار را به جمع شاعران جوان نیمایی معرفی کرده است و از میان این شاعران، زندهیاد احمد شاملو بیش از همه به مکاشفه در جوهر و زبان شعری، موسیقی درونی کلام، ارزشهای صوتی کلمه و… در شعر الوار پرداخته و در این رهگذر بیشترین تاثیر را از الوار پذیرفته است. شاملو به ترجمهی اشعار الوار نیز همت گماشته و برگردان نه قطعه شعر شناخته شدهی الوار را در سال 1353 در نخستین چاپ کتاب «همچون کوچهای بیانتها» آورده است. تعداد این اشعار در تجدید چاپ سال 1381 همان کتاب به شانزده قطعه افزایش یافته است. آقای محمدتقی غیاثی در زمستان 1357 و در گرماگرم انقلاب، ترجمهای از چهل و چهار قطعه شعر الوار را با عنوان «ای آزادی» منتشر کرده است. این مجموعه بر اساس جنگی که لویی پارو و ژان مارسناک از اشعار الوار فراهم آوردهاند، تنظیم شده است. آقای حشمت جزنی در سال 1373 درکتاب «ده شاعر نامدار قرن بیستم»، جایگاه ویژهای را برای الوار قایل شده و ترجمهی بیست و دو شعر غالبا کوتاه الوار را در آن آورده است. آقای محمدرضا پارسایار متن دوزبانهی منقحی از اشعار پل الوار را با عنوان «تنهایی جهان» در سال 1382 به چاپ داده است که شناختهشدهترین اشعار الوار را در بر میگیرد. آقای قاسم صنعوی در سال 1384، در کتابی با عنوان «کلام را برای شاعران بگذارید» که گزیدهای از شعر شاعران فرانسوی دوران اشغال و نهضت مقاومت را در بر میگیرد، ترجمهی سیزده شعر از الوار را آورده است که مرجع اصلی شعرها مجموعهی شعری میعاد آلمانی الوار است. علاوه بر کتابهایی که ذکرشان رفت در مجلات ادبی نیز گاهی به مقالهای دربارهی الوار و یا به ترجمهی شعری از او برخورد میشود که برای نمونه میتوان به مقالهی «یادی از پل الوار و چند شعر از او» از زندهیاد رضا سیدحسینی مندرج در شمارهی سوم مجلهی فرهنگی و هنری بخارا (آذر و دی 1377) اشاره کرد که ترجمهی هشت شعر کوتاه الوار را در بر دارد.
با این وصف، در این کتاب شاعرانی داریم که مربوط به دورهی بازگشتاند، چون صفای اصفهانی و حبیب خراسانی و شاعرانی که مربوط به دورهی مشروطهاند، چون ایرج، بهار، عارف، عشقی و شاعران نوقدمایی و بینابین چون شهریار، رهی معیری، عماد خراسانی، معینی کرمانشاهی، فریدون مشیری، هوشنگ ابتهاج، شفیعی کدکنی و شاعرانی نیمایی که هم در شعر نیمایی پیرو نیما بودهاند و هم در زبان و زمان به نوعی معاصر نیما بودهاند، چون سیاوش کسرایی، مفتون امینی، سیمین بهبهانی، نصرت رحمانی، مهدی اخوان ثالث، نادر نادرپور، منوچهر آتشی، م آزاد، فروغ فرخزاد، احمد شاملو، منوچهر نیستانی، اسماعیل خویی، حسین منزوی، عمران صلاحی، خائفی، اوجی، اولاد و شیعتی و … در نهایت شاعرانی که غزلیات متفاوت را دنبال میکنند.
منوچهر نیستانی را شاید بتوان بهخاطر عدم معرفی بسزای این شاعر به نسل شاعران معاصر مخصوصاً در دو دهۀ اخیر و عدم دسترسی آسان نسل ادبی امروز به کتابهای او با همۀ معروفیتش یک جزیرۀ ناشناختۀ ادبی دانست، به حدی که اگر این شاعر هم به اندازۀ شاعران همنسل و معروف خود معرفی و شناخته میشد میتوانست سهم عمدهای در جریان شعر امروز مخصوصاً مسیر شعر پیشرو امروز اعم از غزل یا نیمایی و سپید داشته باشد. گمنامی و مستور ماندن شعر منوچهر نیستانی البته تا حدود زیادی هم به انزواطلبی و عزلتگزینی عمیقی که در شخصیت خود این شاعر موج میزند برمیگردد، درست مثل مرحوم نوذر پرنگ که او هم در انزوا و تنهایی نوشت و شعرش هم همچنان در تاریکی و ناشناس مانده است.
به تصویر درختی
که در حوض
زیر یخ زندانیست
چه بگویم؟
من تنها سقف مطمئنم را
پنداشته بودم که خورشید است
که چتر سرگیجهام را
همچنان که فرونشستن فوارهها
از ارتفاع پیشانیم میکاهد _
در حریق باز میکند؛
اما بر خورشید هم
برف نشست.
چه بگویم به آوای دور شدن کشتیها
که کالاشان جز آب نیست
_ آبی که میخاست باران باشد _
و بادبانهاشان را
خدای تمام خداحافظیها
با کبوتران از شانهی خود رم دادهست؟
در اسب سرخ دربارۀ پسری روستایی به نام جودی تیفلین میخوانیم که شرایط دشوار زندگی در مزرعه را به خوبی آموخته است. ارتباط عاطفی جودی با اسبی سرکش به نام گابیلان، دنیایی بکر از تعامل انسان و طبیعت را بهوجود میآورد که زندگی یکنواخت و کسل کنندۀ او را مملو از شادی میسازد….
در مروارید دربارۀ صیادی فقیر میخوانیم که در جنوب مکزیک زندگیاش را از راه جست و جوی مروارید تأمین میکند. بیماری کویوتیتو، فرزند خانواده، پدر را برای سفری پر مخاطره به دریا میکشاند….