باران

ترانه‌های اشک و آفتاب

احمد شاملو

هشت جلد از مجموعه اشعار احمد شاملو در قطع جیبی و به صورت یک مجموعه درون قاب با بسته بندی شکیل:

آیدا در آینه

ابراهیم در آتش

ققنوس در باران

در آستانه

مرثیه های خاک

لحظه ها و همیشه

مدایح بی صله

ترانه های کوچک غربت

ادامه خواندن ←

پانتومیم (اسطوره،تاریخ،تکنیک نوین)

سیروس شاملو

هيچ چيزى بى‌سروصدا عبور نمى‌كند بى‌آنكه تاثيرى نهاده باشد. نياز به پيدايى نقطه پرگار هست است و آنچه در مسير فناست، گم شدن است و عبور در سكوت. گم شدن است كه من خلاف رقص برگ‌ها برقصم و بريزم خلاف باران و بغلطم خلاف جريان رودى خروشان چه مرگ و فنا تاثير مستقيم نوعى سركوب در پديدارى است و هم از آنجاست كه اساطير و لسان ايمايى در اعصار نمى‌توانند سياسى نباشند زيرا قدرت و اتوريته به‌عنوان بازدارنده‌ى برملايى و حضور، سرشاخه‌ها را مى‌زند و گياهِ بالنده را به شكل بوته‌هاى تزئينى و شمشادهاى مكعب مستطيل مسخره‌ى يكبار مصرفى مى‌بُرد كه نه گياه است نه جانور! از آنجاست كه مسير آفرينشِ هنر از مطلع و محتوا پيشى مى‌گيرد و چيزى مى‌گويد كه قابل درك نيست!

ادامه خواندن ←

شاهكار

اميل زولا

ترجمه على‌اكبر معصوم‌بيگى

امیل زولا معرفی امیل زولا از پایه گذاران مکتب ناتورالیسم و از آزادیخواهان فرانسوی بوده است. امیل زولا در 2اوریل 1840 در پاریس متولد شد.وی فرزند فرانسیس زولا و امیلی آبروت بود.دراستان Aix-en بزرگ شد.اول وارد Collage Mignet شد وسپس بهLycee Saint Louis رفت. به خاطر مشکلاتی مالی شدیدی که بعد از مرگ پدرش با آن روبه رو شد مجبور به انجام کارهای مختلف اداری شد.بعد از مدتی شروع به نوشتن ستونهای ادبی در روزنامه ها کرد.وی به صراحت از ناپلئون انتقاد می کرد .از اولین آثار منتشر شدهِ وی نگارش زندگینامه خودش در سال 1865 است که مورد توجه منتقدان قرار گرفت. شاید بتوان گفت جنجال برانگیزترین و به لحاظ سیاسی تاثیر گذارترین اثر وی J”accuse” (I Accuse!) (1898)” می باشد که نامه ای است سرگشاده به رئیس جمهور وقت فرانسه .نامه ی افشاگرانه و جنجال برانگیز زولا، باعث شد که قانون گذاران فرانسوی درسال 1905 امور مربوط به کلیسا را از دولت جدا کنند.به اتهام نشر اکاذیب دادگاه وی را به زندان محکوم کرد ولی زولا به انگلستان فرار کرد.زمانی به فرانسه برگشت که اتهام علیه وی به دست فراموشی سپرده شده بود.در بازگشت به فرانسه به نویسندگی ادامه داد و چندین اثر دیگر از خود به یادگار گذاشت.سر نجام امیل زولا در 29 سپتامبر 1902 در خانه اش در شهر پاریس در گذشت.

شاهكار در میان سلسله رمانهاى “روگون ماكار” تنها داستانى است كه تا حدودى رنگ و بوى سرگذشت نامه ى شخصى دارد. در این كتاب بسیارى از دوستان زولا مثلا بایل، والابرگ، الكسیس، سولارى، بابا تانگى، (خود زولا در قالب شخصیت ساندور) و سرانجام بسیارى از خصایص سزان را در شخصیت اول داستان یعنى كلود لانتیه ى نقاش مىتوان باز شناخت .شاهکار داستان مرد جوان نقاشی است که در یک شب بارانی با دختری روبرو می شود که در باران مانده و پناهی ندارد او را به خانه می برد و صبحگاه دختر از خانه اش می رود در تمام این مدت کلود نقاش دختر را از یاد نمی برد و دختر هم اورا ، کلود که تمام تلاشش خلق شاهکاری در نقاشی است ، از طرفی درگیر عشق دختر جوان می شود .آنها یکدیگر را پیدا می کنند و ازدواج می کنند اما همچنان کلود تلاش می کند تا شاهکاری خلق کند و در این راه پروایی از فدا کردن فرزند و همسرش برای به دست آوردن آرمانی که معتقد است جهان را دگرگون کند ندارد.

ادامه خواندن ←

مجموعه اشعار پابلو نرودا

پابلو نرودا

ترجمه سیروس شاملو

اين را هم گفته باشم كه نرودا هميشه شاعر نيست. هيچ‌كس هميشه شاعر نيست، گاهى گوشت گاو را چنان به نيش مى‌كشد كه هيولايى به‌نظر مى‌آيد و گاه چنان لطيف به مرغانِ ماهيخوار دانه مى‌دهد كه فرشته‌ى بى‌پَرِ ماكيان است. او هميشه زيبا نمى‌نويسد. گاهى از كمبود تصوير و واژه رنج مى‌برد. هزاران بار واژه‌ى، عسل، پروانه، زنبور، ابر و باران را تكرار مى‌كند. در جزيره‌ى ايزلا نگرا چنان بى‌كار در ساحل قدم مى‌زند كه به‌طور اغراق‌آميزى از واژه‌هاى دم دستِ سنگ و صخره و موج و كشتى و باد استفاده مى‌كند. نرودا حرف‌هاى زيادى براى گفتن دارد اگر سفر كند اما قريحه‌اش پاره‌سنگ برمى‌دارد اگر دورِ جزيره بچرخد و احساس بطالت كند :

به آرامى آغاز به مردن مى‌كنى

اگر سفر نكنى،

اگر كتابى نخوانى،

اگر به اصوات زندگى گوش ندهى،

اگر از خودت قدردانى نكنى.

به آرامى آغاز به مردن مى‌كنى

زمانى كه خودباورى را در خودت بكشى،

وقتى نگذارى ديگران به تو كمك كنند.

به آرامى آغاز به مردن مى‌كنى

اگر برده‌ى عادات خود شوى،

اگر هميشه از يك راه تكرارى بروى …

اگر روزمرّه‌گى را تغيير ندهى

اگر رنگهاى متفاوت به تن نكنى.[1]

[1] . نرودا، ترجمه‌ى احمد شاملو

ادامه خواندن ←

گیله مرد

بزرگ علوی

برای بهتر شناختن «گیله مرد» می توان آن را با داش آکل هدایت و تنگسیر چوبک مقایسه کرد. در این دو داستان موضوع حول قهرمانی قهرمان دور می زند. داش آکل قهرمانی است که قربانی می شود اما به هر حال مساله فردی است و در تنگسیر زائرمحمد کم و بیش حال و هوایی ماجراجویانه دارد. در هر دو این فرد است که موقعیتی محوری دارد و… داستان حول و حوش خلق وخوی درونی و در واقع تجربه درونی آنان _داش آکل و زائر محمد_ دور می زند در حالیکه در «گیله مرد» موضوع چندان ارتباطی به خلق وخوی گیله مرد ندارد. حتی «طوفان جنگل و هوای بارانی و نمناک و نامناسب جانشین کیفیت روانی گیله مرد شده است.» زیرا داستان اساسا رئالیستی است و نقطه عزیمت واقعیت بیرونی است، گیله مرد بالاجبار و در موقعیتی ناخواسته درگیر ماجرا شده درحالیکه دوست دارد در همان جنگل و خانه روستایی اش زندگی کند اما اتفاقاتی در روستاها مثل بهره مالکانه گرفتن از روستا و حاکم شدن مالک او را به ناگزیر در موقعیت حساس قرار می دهد که او را وادار به داخل شدن در ماجرا می کند که نهایتا منجر به کشته شدنش می شود. به همین دلیل درباره علوی گفته می شود که او قهرمانان و نه قهرمان در قهرمان مساله همواره فردی است مثل داش آکل و تنگسیر داستان هایش را همواره در متن وقایع اجتماعی و سیاسی جامعه توصیف می کند و این یعنی آنکه اتفاقات قبلا افتاده و آنگاه سوژه ها وارد داستان می شوند. زنی در جنگل شیون می کند این مساله لحظه ای گیله مرد را به حال خود رها نمی کند. «شیون کردن زنی در جنگل» دیگر نمادی می شود که تنها همان به دنیای واقعی او معنا می دهد و او را به پیش می راند. موسیقی ای می شود که بر اثر تکرار و تداعی تصاویر به قدرت و قوت القای معنا می افزاید و در نهایت به گیله مرد انگیزه می دهد تا تمام نیروی خود را جمع کند و بر اتفاقات بیرون از خود تاثیر گذارد. **

«وکیل باشی کبریتی آتش زد و همین برای گیله مرد به منزله آژیر بود. در یک چشم به هم زدن تپانچه را از جیبش درآورد و در همان آنی که نور زرد و دود بنفش کمرنگ گوگرد اتاق را روشن کرد، گیله مرد توانست گلنگدن را بکشد و او را هدف قرار دهد.» موضوع یک اثر رئالیستی تجربه درونی نیست بلکه واقعیتی بیرونی است، یک لحظه تاریخی است که گاه آن لحظه تاریخی همه چیز را تحت الشعاع قرار می دهد، اما آن لحظه تاریخی چگونه رخ می دهد؟ دو امنیه _ وکیل باشی و بلوچ گیله مرد را تحت الحفظ و در زیر رگبار شدید باران و توفان برای محاکمه به فومن می برند. گیله مرد، روستایی شجاعی است که به جنگل پناه می برد و هنگامی که پنهانی به دیدار خانواده اش می رود دستگیر می شود. در تمام طول راه وکیل باشی که از زندانی دل پری دارد راحتش نمی گذارد و دایما حرف های نیش دار به او می زند در صورتی که بلوچ، فکری ندارد جز آنکه پنجاه تومن اندوخته گیله مرد را تلکه کند؛ بنابراین تصمیم می گیرد تپانچه گیله مرد را که در هنگام تفتیش خانه اش در وسط یک دسته برنج پیدا کرده به خود گیله مرد بفروشد. در این میان گیله مرد هم مترصد می شود تا در لحظه ای مناسب با همان تپانچه که در اصل مال خودش است وکیل باشی را خلع سلاح کرده و به جنگل بگریزد اما درست هنگامی که نقشه اش عملی می شود و پالتو و بارانی وکیل باشی را در می آورد و می پوشد و از اتاق بیرون می آید ناگاه «صدای تیری شنیده شد که گلوله ای به بازوی دست گیله مرد اصابت کرد، هنوز برنگشته، گلوله دیگری به سینه او خورد و او را از بالای ایوان سرنگون ساخت. مامور بلوچ کار خود را کرد.» نیرویی داستان رئالیستی را به پیش می راند این نیرو «نمادها» و همچنین «آنتاگونیسمی» است که در جامعه وجود دارد این نیروی پیش برنده، داستان رئالیستی را از داستان ناتورالیستی جدا می کند تا اجازه ندهد ادبیات در واقعیت متوقف بماند، به نظر رئالیست ها ادبیات بایستی که واقعیت را بکاود تا از مصالح آن واقعیت تازه ای بسازد، چنین ساخته ای به عنوان یک واقعیت تازه داستان را به مرتبه بالاتر ارتقا داده و فی الواقع آن را به پیش می برد.

 

ادامه خواندن ←

گل رز در سفر به ستاره شمالی

سید علی صالحی

سیدعلی صالحی زاده‏ ۱۳۳۴ از شاعران شاخص شعر گفتار است. از آثار وی می‌توان به «یوماآنادا»، «پیشگو و پیاده شطرنج»، «مثلثات و اشراق‌ها»، «عاشق شدن در دیماه، مردن به وقت شهریور»، «دیرآمدی ری‌را… نامه‌ها»، «نشانی‌ها»، «سفر بخیر مسافر غمگین پاییز پنجاه و هشت»، «آسمانی‌ها»، «رویاهای قاصدک غمگینی که از جنوب آمده بود»، «ساده بودم، تو نبودی، باران بود» اشاره کرد.

آخرین عاشقانه‌های ری را»، «دعای زنی در راه که تنها می‌رفت»، «چیدن محبوبه‌های شب را تنها به باد یاد خواهد داد»، «دریغا ملا عمر…»، «از آوازهای کولیان اهوازی» (شعرهای دوران جوانی،۱۳۵۰-۱۳۵۰)، «سمفونی سپیده‌دم» و «ردپای برف، تا بلوغ کامل گل سرخ» ٬ «زندگی کن بگذار دیگران هم زندگی کنند» و «پنهانی چند شعر عاشقانه برای دو سه نفر» و «نگران نباش همه چیز درست خواهد شد» نام دیگر کتاب‌های این شاعرند

سید علی صالحی معتقد است که:

شعر زاده تعاملِ ظريفِ ميان درد و شادمانى است. نه خوش‌خوشانِ خالى‌زاد و نه غُصه‌زايىِ ذلت‌خواه، وقتى مى‌گويم درد، دردِ ديگرى داشتن است. اين اندوهِ عجيب، خود سرچشمه همه چرايى‌هاىِ انسانى است، كه براى رسيدن به پاسخِ روشن، تنها شفاىِ شادمانى را در مقام ميانجى بَرمى‌گزيند. شعر در كدام نقطه از اين مسير زاده مى‌شود؟ در لحظه تنفسِ ميانِ همين پرسش و پاسخ است كه كيمياىِ كلمات كشف مى‌شود، يعنى شعر، شعرِ مشهود، مى‌آيد تا بر همه هستى شهادت دهد، از جمله بر حضور خويش.

ادامه خواندن ←

آهوی الوداع به موسم زایمان آب

سید علی صالحی

سیدعلی صالحی زاده‏ 1334 از شاعران شاخص شعر گفتار است. از آثار وی می‌توان به «یوماآنادا»، «پیشگو و پیاده شطرنج»، «مثلثات و اشراق‌ها»، «عاشق شدن در دیماه، مردن به وقت شهریور»، «دیرآمدی ری‌را… نامه‌ها»، «نشانی‌ها»، «سفر بخیر مسافر غمگین پاییز پنجاه و هشت»، «آسمانی‌ها»، «رویاهای قاصدک غمگینی که از جنوب آمده بود»، «ساده بودم، تو نبودی، باران بود» اشاره کرد.

ما را بخوانيد، در اين شَباترينِ هر چه تاريكى است، ما نور آورده‌ايم خدمتِ شما. ما همواره شفانويسِ شما بوده‌ايم. و همين است كه ما در كنارِ هم، با هم و از هم بوده‌ايم هميشه هر دقيقه كه ديده‌ايد. شادا… شادا… كه شعر … نجات‌دهنده آدمى از نهايتِ نوميدى ست.

ادامه خواندن ←

ارباب دشت گوهران

علی خدامی

خبر عاشق شدن (آقا سالار) مانند صدای توپ هفتاد و پنج کوهستانی توی (دشت گوهران) پیچید و همۀ مردم هوشیار و کنجکاو دشت را شگفت‌زده کرد. هیچ تنابنده‌ای باور نمی‌کرد سلطان دشت گوهران عاشق دختری چوپان‌زاده بشود، پیرزن‌های دشت زیر سایۀ درختان کنار نشستند و شروع کردند به حرف‌زدن و خندیدن:

_ می‌گن آقا سالار عاشق دختر خداداد شده.

_ شب و روز داره گریه می‌کنه.

_ حیف از بی‌بی طاووس.

پیرمردهای خردمند دشت هم سینه دیوارها نشستند، بنا به عادت کلّه‌هایشان را حکیمانه تکان دادند وسرنوشت غم‌انگیزی برای آقا سالار پیش‌بینی کردند:

_ این عاشقی نیس، بلای آسمونیه، خدا کنه بخیر بگذره.

بی‌بی طاووس آخرین نفری بود که خبر عاشق شدن آقا سالار را شنید ولی باور نکرد، باید از زبان خود آقا سالار می‌شنید:

_ سالار جان راس میگن عاشق شدی؟

آقا سالار عادت نداشت افکار و احساساتش را پنهان کند و در هر شرایطی حرف دلش را شفاف و بی‌پروا و شجاعانه به زبان می‌آورد:

_ راسته، دروغ نیس، شایعه نیس، من عاشق شدم، عاشق دختر خداداد.

 

ادامه خواندن ←

بى ياد تو هرگز

علی محمد افغانی

… كودتا نعل بالنعل طبق خبرى كه ما داده بوديم انجام مى‌شد ولى به سبب همان افشاگرى‌ها عقيم مى‌ماند، اطرافيان مصدق، اين نارسيس‌هاى ايرانى كه عاشق آئينه بودند براى ديدن تصويرهاى خود، چنين گمان مى‌كردند كه آنها عامل اين پيروزى مصدق بوده‌اند و مقابل آئينه بيشتر باد به گلو مى‌انداختند. ولى شكست شاه در كودتاى 25 مرداد كه منجر به فرارش از ايران گرديد، حتى از شكست 30ام تيرماه 31 بزرگتر و مفتضحانه‌تر بود. جز اينكه مصدق اين زمان مطلقآ نقش تاريخى خود را از ياد برد و مانند هملت كه در لحظه كشتن قاتل پدر خود دچار ترديد شد، شمشيرش را غلاف كرد و ملت را از يك فرصت بزرگ محروم ساخت. مردى كه تا آن لحظه بى‌پروا آمده بود اينك مانند كودكى كه از سايه خود بر ديوار اطاق دچار ترس شده عقب نشست. عوض مراجعه به آراء عمومى مردم جهت جمهورى، دنبال فكر شوراى نيابت سلطنت رفت و با اين عملش مثل گاو نه من شيرى كه ظرف شير را بعد از آنكه لب به لب پر شد با لگد برمى‌گرداند، تاريخ ايران را به باد داد.

مرکز پخش: پخش گسترش
آدرس سایت :  www.gbook.ir
تلفن: 91006010

 

ادامه خواندن ←