سرکمیسر زیرک پلیس امنیت در برلین، ییلدیز کاراسو و دستیارش توبیاس بجکر، میکوشند معمای جنایاتی را حل کنند که از برلین تا برگاما را درگیر کرده است. بر این سلسه جنایات که با حکایات خدایان یونان باستان در هم آمیخته پردهای اسرار آمیز کشیده شده است. گویی خدایان و در رأس آنها زئوس در پی انتقام از انسانهایی که آنها را فراموش کردهاند برآمدهاند و دست به جنایات هولناک میزنند. سرکمیسر و دستیارش باید این معمای در هم آمیختۀ گذشته و حال را کشف کنند و در این میان با مصائب انسانی دوران مدرن نیز مواجه میشوند.
دو نوزاد پسر در یک روز در دو خانواده پای به جهان می گذارند. خانواده ی فقیر از تولد نانخواری دیگر سخت خشمگین است و خانواده ی شاهی که سال هاست در انتظار تولد فرزندی پسر است، سراسر انگلستان را آذین می بندند و تولد ولیعهد را جشن می گیرند. این دو کودک که شباهت خارق العاده ای به یکدیگر دارند در دیداری کوتاه، از روی کنجکاوی جامه هاشان را عوض می کنند… شاهزاده جای گدا را می گیرد و گدا ساكن قصر می شود…
کتاب آزادی راستین (۲۰۰۷) را ادکینز برای دانشجویان مقطع کارشناسی فلسفه نوشته است؛ دانشجویانی که آشنایی قبلیشان با اسپینوزا بسیار اندک است. پس نویسنده از طرح موضوعات دشوار پرهیز کرده، و کوشیده تا در متنی خوشخوان، با مثالهایی جالب توجه و ملموس، بینشهای فلسفی مهم اسپینوزا را فهمپذیرتر کند. برای همین کتاب برای عموم خوانندگان نیز میتواند مفید باشد. اما چنین کتابی، بیش از همه بهکار خوانندهای خواهد آمد که میخواهد بهکمک اسپینوزا در مسألهای عملی یا بهعبارت دیگر اخلاقی-سیاسی بیندیشد؛ و رویکرد درست به فلسفه هم همین است. بهقول ویتگنشتاین، فلسفه راه خروج را به مگسِ گرفتار در بطری نشان میدهد.
چهل سال از مرگ حمید عنایت، استاد علوم سیاسی، مترجم و متفکر میگذرد و ما همچنان مرهون آثار بزرگ و ارزندهاش هستیم. دربارۀ پیشینۀ خانوادگی و تحصیلات و آثار او نوشتههایی متعدد در دسترس است. وجه ممیز آثار او را میتوان ترجمۀ آثار مهم، نثر خوش و معادلگذاریهایی دانست که هنوز کارآمد و آموزنده است. یکی از نمونههای آن کتاب فلسفۀ هگل است. این کتاب را سالها پیش خواندم، وقتی دوباره به آن مراجعه کردم از نثر و شیوایی کلام او به وجد آمدم. بهخوبی میدانیم هر اثری، چه ترجمه و چه تألیف، بیاشکال و بینقص نیست اما سرشاخ شدن با فلسفۀ هگل و حتی شرحهایی که بر آن نوشته شده، کاری سعب و دشوار است. رعایت وفاداری به متن در عین رعایت شیوایی ترجمه نیز از جملۀ این سختیهاست.
دریغ که حمید عنایت زود چشم از جهان فروبست و ما را از دوران پختگی اندیشه و آثارش محروم کرد. زندگی پرفراز و نشیب او، چه صبغۀ فرهنگی خانواده و تحصیلاتش در ایران و انگلستان و چه علائق و فعالیتهای سیاسی و فرهیختگیاش، از او متفکری توانمند ساخت که اگر بیشتر زنده میماند بر آثار پربارش میافزود.
کتابی که در دست دارید در شرح اندیشۀ هگل اثری کلاسیک است که با وجود گذشت قریب به صد سال از انتشار آن به زبان اصلی، هنوز تجدید چاپ میشود و به همین ترتیب در ایران نیز بارها تجدید چاپ شده است. امیدواریم بازنشر این کتاب در قالب و حروفچینی امروزین به کار خوانندگان و علاقهمندان فلسفۀ هگل و ترجمههای حمید عنایت بیاید. آذرماه 1401
تاریخ فلسفه، اثر سترگ و کلاسیک ویل دورانت کاوشی است در آرا و نظرات فلاسفه بزرگ دورههای مختلف تاریخی تلاشی بیقرینه و یگانه برای به نظم و فهم در آوردن فلسفه از یونان باستان تا سنت انگلیسی فلسفه در نیمه نخست قرن بیستم از سوی نویسندهای که نسلهای متوالی مدیون کوششها و مساعی او برای همگانی کردن فلسفهاند. تاریخ فلسفه را شاید بتوان مکمل دیگر کتاب شناخته شده دورانت، لذات فلسفه دانست، دو کتابی که در کنار هم برداشتی نظاممند از فیلسوفان، اندیشهها و مفاهیم در اختیار خواننده قرار میدهد. ویل دورانت هر دو کتاب را چنان نگاشته که نه تنها پژوهشگران فلسفه بلکه علاقه مندان به فلسفه را نیز به کار آید و زندهیاد عباس زریاب خوئی قریب به هفت دهه پیش چنان ترجمهاش کرده که برای خواننده فارسی زبان معاصر نیز همچنان خواندنی و کاراست.
این بازگشت مرا وسوسه میکند. روزی نیست که به کشورم فکر نکنم. صدایی نهانی، بویی فراگیر، نوری عصرگاهی کافی است تا خاطرات کودکیام بیدار شود. آنا خواهرم دائم تکرار میکند «تو به غیر از ارواح و خرابی بسیار، اونجا چیزی پیدا نمیکنی.» او هرگز نمیخواهد راجع به این کشور نفرین شده چیزی بشنود. حرفش را تا حدی قبول دارم. او همیشه روشن تر از من بوده است. بنابراین، ایده بازگشت به سرزمین مادریام را از خود دور میکنم و یک بار برای همیشه تصمیم میگیرم که دیگر به آنجا برنگردم.
عادت چیست؟ عادات ما را به ماشین بدل می کنند یا دستوبال مان را می گشایند تا کارهای خلاقانه تر بکنیم؟ چرا اسپینوزا، نیچه، کیرکگور، پروست و برگسون همگی عادت را به نقد می کشند؟ آیا عادت را نعمت بدانیم یا لعنت؟ می توان گفت عادت در آن واحد هم نعمت است هم لعنت. از این نظر، به مفهوم یونانی فارماکون تنه می زند که دارویی است هم زهر و هم تریاق. ژاک دریدا از ایده فارماکون برای توضیح دووجهی بودن نوشتار استفاده کرده، اما در مبحث عادت حتی از این هم بجا تر می نشیند؛ زیرا خصوصیات آرام بخش و مدهوش گر آن می تواند تنه به تنه وسواس و اعتیاد پیش برود. تعریف دریدا از نوشتار در مقاله اش با عنوان «دواخانه افلاطون» را می توان بی کم و کاست روی عادت نیز پیاده کرد: «تکرار بدون آگاهی».
در کتاب پیش رو جان استن بک صحنه هایی از جنگ را توصیف کرده که در زمان خبرنگاری به چشم دیده است. نویسنده با شرح حال و هوای ورود سربازان آمریکا به جنگ جهانی دوم در شمال آفریقا و انگلستان، تعهد و مسئولیت روشنفکر را در مواجهه با مسائل اجتماعی به زیباترین شکل بیان می کند. در بخشی از کتاب می خوانیم: «این فقط از روی شانس بود که آدم مدت درازی خبرنگار بماند و در متن حوادث باشد. با خواندن این گزارش ها از میزان تلفات به هراس می افتم. تنها مشتی ارواح وراج که شبها وحشت می پراکندند و روزها را از ناله می انباشتند، زنده ماندند.»
روانشناسان دست به کار شده اند تا کارگران و هر مراجعی را بقاعده کنند. دیگر در هر چیزی پای روان شناس در کار است، چه در بهره وری و انضباط و چه در بهنجار کردن سوژه. هر آنچه پیشتر بازجویی به شمار می آمد اکنون رنگ مصاحبه و پرسشنامه روانشناسانه به خود گرفته است. از مدیر کارخانه تا مجری برنامه های تاک شوو سایت های انتخاب همسر و… همگی آب به آسیابی واحد میریزند: سرمایه داری. سرمایه داری هیجانی با تقسیم بندی سوژه ها و مفاهیم همتنگ هیجان دست به خلق انسانهایی زده که دائم باید خود را در قبال سیستم بهنجار کنند. با ابهام فزاینده در تعریف آرمان سلامت، به هرگونه رفتاری می توان برچسب «نابهنجار»، «بیمار» یا «روان نژند» زد. فضای مجازی را نیز باید به این ماتریس افزود. به راستی در چه جهانی زندگی می کنیم؟ دنبال چه می گردیم و چرا هر بار از این جست وجو بیشتر ناامید میشویم؟