شکل‌گیری سرمایه‌داری هیجانی: در نقد صنعت روانکاوی

ایوا ایلوز

روژان مظفری

روانشناسان دست به کار شده اند تا کارگران و هر مراجعی را بقاعده کنند. دیگر در هر چیزی پای روان شناس در کار است، چه در بهره وری و انضباط و چه در بهنجار کردن سوژه. هر آنچه پیشتر بازجویی به شمار می آمد اکنون رنگ مصاحبه و پرسشنامه روانشناسانه به خود گرفته است. از مدیر کارخانه تا مجری برنامه های تاک شوو سایت های انتخاب همسر و… همگی آب به آسیابی واحد میریزند: سرمایه داری. سرمایه داری هیجانی با تقسیم بندی سوژه ها و مفاهیم هم‌تنگ هیجان دست به خلق انسانهایی زده که دائم باید خود را در قبال سیستم بهنجار کنند. با ابهام فزاینده در تعریف آرمان سلامت، به هرگونه رفتاری می توان برچسب «نابهنجار»، «بیمار» یا «روان نژند» زد. فضای مجازی را نیز باید به این ماتریس افزود. به راستی در چه جهانی زندگی می کنیم؟ دنبال چه می گردیم و چرا هر بار از این جست وجو بیشتر ناامید میشویم؟

 

145,000 تومان

جزئیات کتاب

ابعاد 21 × 14 سانتیمتر
پدیدآورندگان

ایوا ایلوز, روژان مظفری

نوع جلد

شومیز

نوبت چاپ

چهارم

جنس کاغذ

بالک (سبک)

قطع

رقعی

تعداد صفحه

184

سال چاپ

1402

موضوع

جامعه شناسی, روانشناسی

کتاب شکل‌گیری سرمایه‌داری هیجانی: در نقد صنعت روانکاوی نوشتۀ ایوا ایلوز ترجمۀ روژان مظفری

کتاب شکل‌گیری سرمایه‌داری هیجانی: در نقد صنعت روانکاوی

فصل 1
ظهور انسان احساس‌ورز[1]

جامعه‌شناسان از دیرباز مدرنیته را برحسب پیدایش سرمایه‌داری، ظهور نهادهای سیاسی دموکراتیک یا نیروهای اخلاقی ایدۀ فردگرایی تصویر کرده‌اند، اما به این واقعیت توجه چندانی نکرده‌اند که همراه با مفاهیم آشنای ارزش اضافی، بهره‌کشی، عقلانی شدن، افسون‌زدایی یا تقسیم کار، اکثر کلان‌روایت‌های جامعه‌شناختی از مدرنیته، داستان دیگری را نیز در بر می‌گیرد که اغلب کمتر محل اعتنا بوده است: یعنی توصیف‌ها یا روایت‌های پیدایش و تکوین مدرنیته بر حسب هیجانات. چند نمونۀ درخشان اما به‌ظاهر بی‌اهمیت را می‌توان در اینجا ذکر کرد: هستۀ نظری اخلاق پروتستانی وبر دربارۀ نقش هیجانات در کنش اقتصادی است، زیرا کنش اقتصادی اضطرابی است که الوهیتی انکارناپذیر آن را برمی‌انگیزد و در قلب کنش دیوانه‌وار سرمایه‌دار کارآفرین قرار دارد.]1[ ازخود‌بیگانگی به ‌نزد مارکس، که در توضیح رابطۀ کارگر با فرایند کار و محصول نیروی کار بسیار مهم بود، فحوای هیجانی شدیدی داشت، همانند وقتی که مارکس، در دست‌نوشته‌های فلسفی و اقتصادی[2]، دربارۀ کار بیگانه چون فقدان واقعیت یا، به گفتۀ او، از دست دادن پیوند با شی‌ء بحث می‌کند.]2[  اینکه فرهنگ عامه «از‌خودبیگانگی»[3] مارکس را تصاحب و تحریف کرد بیشتر به دلیل پیامدهای هیجانی آن بود: مدرنیته و سرمایه‌داری به این معنا باعث ازخودبیگانگی می‌شد که نوعی کرختی هیجانی را در پی داشت و افراد را از یکدیگر، اجتماع و نفس خودشان جدا می‌کرد. یا هنوز می‌توانیم به تصویر مشهور زیمل از کلان‌شهر استناد کنیم که شرحی است بر حیات هیجانی. از نظر زیمل، زندگی شهری جریان بی‌پایانی از تحریکات عصبی را در پی دارد و این برخلاف زندگی در شهرهای کوچک است که بر روابط هیجانی متکی است. زیمل نگرش معمول مدرن را نوعی «دلزدگی»[4] می‌داند؛ آمیزه‌ای از احتیاط، خونسردی و بی‌تفاوتی و، به گفتۀ زیمل، همیشه در معرض خطر تبدیل شدن به نفرت.]3[  سرانجام، جامعه‌شناسی دورکیم، که شاید برای نوکانتی‌ها تعجب‌آور باشد، آشکارا درگیر هیجانات است.
در واقع، مفهوم «همبستگی»[5]، که رکن جامعه‌شناسی دورکیم است، چیزی نیست جز مجموعه‌ای از هیجانات که کنشگران اجتماعی را به نمادهای اصلی جامعه متصل می‌کند (دورکیم در کتاب صور بنیانی حیات دینی[6] به آن «غلیان»[7] می‌گفت).]4[  دورکیم و موس در خاتمۀ طبقه‌بندی‌های نمادین[8]]5[ ادعا می‌کنند طبقه‌بندی‌های نمادین، یا موجودیت‌های شناختی به حد اعلا[9]، هسته‌ای هیجانی دارد. نگاه دورکیم به مدرنیته مشخصاً به بررسی هیجانات می‌پردازد، چنان‌که می‌کوشید دریابد، با وجود فقدان شور هیجانی در تمایز اجتماعی جوامع مدرن، چگونه جامعۀ مدرن هنوز «پابرجا»[10] است.]6[

منظور من کاملاً روشن و واضح است و نیازی به پرگویی نیست: روایت‌های جامعه‌شناختی متعارف از مدرنیته، اگر نه نظریه‌ای کامل دربارۀ هیجانات، حداقل حتی نادانسته، ارجاعات بی‌شماری به اضطراب، عشق، رقابت‌، بی‌تفاوتی و احساس گناه داشته‌اند. به همۀ این موضوعات در اکثر روایت‌های تاریخی و جامعه‌شناختی از گسست‌ها اشاره شده است، گسست‌هایی که به دوران مدرن منجر شد و فقط کافی است به خود زحمت بدهیم و سطح آن را بخراشیم تا هویدا شود.]7[ ادعای اصلی من در این کتاب این است که وقتی آن بُعدِ نه‌چندان پنهان مدرنیته را بازیابی کنیم، تجزیه‌وتحلیل استاندارد دربارۀ رکن سازندۀ خودبودگی و هویت مدرن، شکاف امر خصوصی _ امر عمومی و مفصل‌بندی آن در باب تقسیمات جنسی اساساً تغییر می‌کند.

اما ممکن است بپرسید چرا باید چنین کاری کنیم. آیا تمرکز بر تجربه‌ای به‌شدت سوبژکتیو، نامرئی و شخصی همچون «هیجان»[11] زیر پای حرفۀ جامعه‌شناسی را خالی نمی‌کند؟ حرفه‌ای که روی‌هم‌رفته اصولاً دل‌مشغول قاعده‌مندی‌های ابژکتیو (عینی)، کنش الگودار و نهادهای کلان اجتماعی بوده است؟ به عبارت دیگر، چرا باید مقوله‌ای را دستکاری کنیم که جامعه‌شناسی تاکنون بدون آن کم‌وکسری نداشته است؟ فکر می‌کنم دلایل بسیار زیادی برای این کار هست.]8 و 9[

هیجانْ فی‌نفسه کنش نیست، بلکه انرژی درونی‌ای است که ما را به عملی سوق می‌دهد: آنچه «خلق‌وخو»[12] یا «رنگ‌وبو»[13]ی خاصی به کنش می‌دهد. بنابراین، هیجان را می‌توان سویۀ «مملو از انرژی»[14] عمل تعریف کرد که آن انرژی هم‌زمان به معنای شناخت، عاطفه، ارزیابی، انگیزه و بدن است. ]10 و 11[  هیجانات نه اموری پیشااجتماعی یا پیشافرهنگی بلکه معانی فرهنگی و مناسبات اجتماعی‌اند که به طرزی جدانشدنی در هم فشرده‌ شده‌اند و همین فشرده‌سازی است که به آنها توان انرژی‌بخشی به کنش را می‌دهد. آنچه باعث می‌شود هیجان حامل این «انرژی» باشد ناشی از این واقعیت است که همیشه «خود» و مناسبات «خود» با وضعیت‌های تثبیت‌شدۀ فرهنگی دیگران را مد نظر دارد. زمانی ‌که به من می‌گویید: «باز هم دیر کردی»، اینکه احساس شرم کنم یا احساس گناه یا عصبانیتْ کاملاً به رابطۀ من با شما بستگی دارد. اظهارات رئیسم دربارۀ تأخیرم احتمالاً شرمسارم می‌کند، همکارم احتمالاً مرا به خشم می‌آورد، اما اگر جانب فرزندم باشد که در مدرسه منتظرم بوده، احتمالاً به من عذاب‌وجدان می‌دهد. هیجانْ بی‌شک موجودیتی روان‌شناختی است، اما به همان اندازه، یا شاید حتی بیشتر، اجتماعی و فرهنگی نیز هست: به واسطۀ هیجان، ما تعاریف فرهنگی از شخصیت را تجلی اموری ملموس و بی‌واسطه در نظر می‌گیریم، اما آنها ملموس نیستند و همواره در قالب‌های فرهنگی و اجتماعی تعریف می‌شوند. بنابراین، می‌گویم هیجان‌ها معانی فرهنگی و روابط اجتماعی فشرده‌شده‌ای ‌هستند و همین فشرده‌سازی است که به آنها خصلتی پرانرژی و به ‌تبع آن پیشابازتابی و اغلب نیمه‌هوشیار می‌بخشد. هیجانات جنبه‌هایی عمیقاً درونی‌شده و غیربازتابی از کنش‌اند، اما نه به این دلیل که فرهنگ و جامعه چندان در آنها متبلور نشده، بلکه چون در آنها جنبه‌های اجتماعی و فرهنگی بسیار زیادی نهفته است.

از این رو، جامعه‌شناسی هرمنوتیکی که در پی درک کنش اجتماعی از «درون»[15] است نمی‌تواند بدون توجه به رنگ‌وبوی هیجانی کنش، و آنچه در واقع آن را برمی‌انگیزد، این کار را عملی کند.

هیجان‌ها از منظری دیگر هم برای جامعه‌شناسی مهم‌اند: بسیاری از مناسبات اجتماعی مناسبات هیجانی نیز هستند. نیازی به گفتن نیست که بنیادی‌ترین تقسیم و تمایز سازمان‌دهندۀ اکثر جوامع در سراسر جهان، یعنی تقسیم بین زن و مرد، براساس فرهنگ‌های هیجانی است (و از این طریق بازتولید می‌شود).]12[ فرد برای داشتن شخصیتی مردانه باید از خود شجاعت، عقلانیت عاری از عاطفه و پرخاشگری تأدیبی به نمایش بگذارد. از سوی دیگر، زنانگی نیازمند مهربانی، شفقت و شادمانی است. سلسله‌مراتب اجتماعی ناشی از تقسیمات جنسیتی همان تقسیمات هیجانی ضمنی احساسی است که زنان و مردان نمی‌توانند بدون آن نقش‌ها و هویت‌های خود را بازتولید کنند؛ و این تقسیمات به نوبۀ خود سلسله‌‌مراتب‌ هیجانی را ایجاد می‌کند که براساس آن عقلانیت عاری از عاطفه معمولاً قابل‌اتکا‌تر، عینی‌تر و حرفه‌ای‌تر از مثلاً شفقت تلقی می‌شود. برای مثال، عینیت ایدئال، که بر برداشت ما از اخبار یا عدالت (کور) سیطره دارد، چنین رفتار و الگوی مردانه‌ای را در کنترل بر نفس هیجانی پیش‌فرض می‌گیرد؛ بنابراین هیجانات سلسله‌مراتبی سازمان‌یافته تلویحاً مناسبات اخلاقی و اجتماعی را سازمان می‌دهد.

ادعای من این است که شکل‌گیری سرمایه‌داری دست در دستِ شکل‌گیری فرهنگ هیجانیِ کاملاً ویژه‌ای گام برداشت و وقتی بر این وجه از سرمایه‌داری، به عبارتی بر هیجانات آن، تمرکز می‌کنیم، ممکن است در موقعیتی قرار بگیریم که بتوانیم نظم دیگری را در سازمان اجتماعی سرمایه‌داری کشف کنیم. در درس‌گفتار نخست، نشان می‌دهم وقتی به هیجانات به دیدۀ ویژگی‌های اصلی در سرگذشت سرمایه‌داری و مدرنیته بنگریم، تقسیم متعارف بین حوزۀ عمومی غیرهیجانی و حوزۀ خصوصی اشباع‌شده از هیجانات شروع به انحلال و اضمحلال می‌کند، چرا که آشکار می‌شود در سراسر قرن بیستم، مردان و زنان طبقۀ متوسط به تمرکز شدید بر زندگی هیجانی‌شان، هم در محل کار و هم در خانواده واداشته می‌شدند، آن هم با استفاده از تکنیک‌های مشابه برای پیش‌بینی خود و ارتباط آن با دیگران. ماهیت این فرهنگ جدید هیجانی این نیست که ما درون پوستۀ زندگی خصوصی عقب بنشینیم، بدان صورت که منتقدان توکویلی از آن می‌ترسند؛]13[ برعکس، هرگز خود خصوصی به این اندازه علناً اجرایی نشده و تحت کنترل گفتمان‌ها و ارزش‌های حوزه‌های اقتصادی و سیاسی در نیامده است. در درس‌گفتار دوم به شکلی کامل‌تر شیوه‌هایی را می‌کاوم که در آنها هویت مدرن بیش ‌از پیش در انواع عرصه‌های اجتماعی علناً مستقر می‌شود. هویت مدرن از طریق روایتی استقرار می‌یابد که آرزوی تشخص را با مطالبۀ تاب‌آوری و بردباری هیجانی ترکیب می‌کند. رواج و ماندگاری این روایت، که می‌توانیم به‌اختصار آن را روایت شناخت[16] بنامیم، در پیوند با منافع مادی و ایدئال انواع گروه‌های اجتماعی است که در بازار، جامعۀ مدنی و در حدود و ثغور نهادیِ دولت عمل می‌کنند. در سومین درس‌گفتار، نشان می‌دهم چگونه فرایند تبدیلِ خود به امری عمومی و هیجانی قدرتمندترین تجلی خود را در فناوری اینترنت می‌یابد، فناوری‌ای که خود هیجانی عمومی را پیش‌فرض می‌گیرد و جامۀ عمل می‌پوشاند و در واقع حتی باعث می‌شود خود هیجانی عمومی بر تعاملات خصوصی مقدم باشد و آنها را شکل دهد.

[1]. Homo Sentimentalis

[2]. The Economic and Philosophic Manuscripts

[3]. alienation

[4]. blasé

[5]. solidarity

[6]. Elementary Forms of Religious Life

[7]. effervescence

[8]. Symbolic Classifications

[9]. par excellence

[10]. held together

[11]. emotion

[12]. mood

[13]. coloration

[14]. energy-laden

[15]. within

[16]. a narrative of recognition

موسسه انتشارات نگاه

کتاب شکل‌گیری سرمایه‌داری هیجانی: در نقد صنعت روانکاوی نوشتۀ ایوا ایلوز ترجمۀ روژان مظفری

موسسه انتشارات نگاه

نقد و بررسی‌ها

هنوز بررسی‌ای ثبت نشده است.

اولین کسی باشید که دیدگاهی می نویسد “شکل‌گیری سرمایه‌داری هیجانی: در نقد صنعت روانکاوی”