ولادیمیر نابوکف
عباس پژمان
ماشنکا بدون شک لطیفـترین و زیباترین رمان نابوکف است. او این رمان را به یاد وطن خود روسیه و دختری نوشت که انقلاب اکتبر آنها را برای همیشه از او گرفته بود. او تعلق خاطر خاصی به این رمانش داشت.
ماشنکا بدون شک لطیفـترین و زیباترین رمان نابوکف است. او این رمان را به یاد وطن خود روسیه و دختری نوشت که انقلاب اکتبر آنها را برای همیشه از او گرفته بود. او تعلق خاطر خاصی به این رمانش داشت.
در کلامی خلاقانه شاید بهترین توصیفی که از این کتاب میتوان به دست داد، همان عنوانی است که نویسنده انتخاب کرده. کتاب خلاقهخوانی بحق مجموعهای از خوانشها و تفسیرهای خلاقانۀ آگدنِ روانکاو از متون اساسی تاریخ روانکاوی، خاصه رویکرد روابط موضوعی، است و خواندن آن به سفری میماند از دل تاریخ روانکاوی و مواجههای پرهیجان با افکار و آرای تأثیرگذار این وادی. آگدن به لطف دقت و خلاقیت خود نوشتههایی دورانساز را برگزیده و به خواننده نشان میدهد که در این متن چه ایدههای خفته که با تفسیر خلاقانه از پستوی مستوری بیرون خواهند آمد. کتاب خلاقهخوانی بیشک کتابی مختص عاشقان روانکاوی است؛ برای کسانی که در سودای غور و کنکاش در بحر بیانتهای آناند.
شیخ کبیر ادموند هلمینسکی یکی از شناختهشدهترین و معتبرترین مترجمان آثار مولانا و از بزرگان طریقت مولویۀ آمریکاست. او مبانی و اصول صوفیه را در قونیه و در خانقاه مولویه نزد سلیمان لوراس فراگرفت و در سال ۱۹۹۰ مقام شیخی را از جلالالدین چلبی، رئیس سلسلۀ مولویه، دریافت کرد. کتاب مولانا و راز انسان کامل ادموند هلمینسکی تحلیلی از مولانا پدیدهای ادبی یا تاریخی نیست، بلکه شخصی آن را نگاشته که بیش از پنجاه سال معنویت کاربردی تصوف را بررسیده و آن را با ذهنیت و فرهنگ عصر معاصر تطبیق داده است.
مضامین این کتاب حول محور ارتباط روح با معنویت است. «راز» نشاندهندۀ تلاقی روح با الوهیت است و این نگاه تنها رویکرد ممکن به جهان بینهایت مولاناست.
« نازی ، آن کارد را بیار ..شیرو ، تو هم اول این چائیهایی را که نازی ریخته بگذار رو سینی -قندان هم بگذار … ببر خدمتشان … اول یک دور چای بخورند … بعد هم اینها را ببر … » آه ، حسابی خجالت داده بود ! -دو پیاله ماست ، پنیر ، ترشی ، خربزه ، یک ظرف دوغ خنک !
اینها را با صدای بلند می گفت ، طوری که آنها بشنوند و میشنیدند . وقتی آمدم تو دیدم قند تو دلشان آب شده است : تمام صورتشان خنده بود ، و باز خنده … مادرم در چشم بهم زدنی به قیژوقاژ باروکه پایان داد ؛ معطل پرکندنش هم نشد ، پوستش را قلفتی درآورد ، و تند تند پاکش کرد ، و انداختش تو تاوه -و راهرو پر شد از بوی معطر روغن و سرخ کردنی . چای را جلوشان گـذاشـتم.داشتند زیر لبکی به ترکی چیزهایی به هـم میگفتند -وقتی آمدم تو صحبتشان برید ، اما انگار دنبال چیزی بگردند با نگاه جست و جو میکردند…
این نخستین کتاب کوتاه و پرمحتوای «اری د لوکا» هر عبارتش نکاتی تأثیرگذار و بهیادماندنی دارد؛ و این نشانهای است بر وجود نویسندهای واقعی و لحنی که بهمحض تشخیص، دیگر هرگز مخدوش نمیشود و نگاهش یکپارچه و یکدست است و میداند چطور بر افکار و احساسات تأثیر بگذارد. در این داستان حافظه تسلای خاطر نیست، بلکه خود امری غمافزاست و فاصلههای پرنشدنی زمان میان راوی و ماجرا، بازی بیرحمانهای بهراه میاندازد. صفحات کتاب مثل نوری سفید و شدید است که از پسِ ابرهای بلند میتابد، همان نوری که قهرمان فیلم توت فرنگیهای وحشی برگمان، پدر و مادرش را در آن میدید؛ در جوانیشان، نشسته بر ساحل دریاچه، چوب ماهیگیری در دست و منتظر صید ماهی. خواندن این کتاب یادآور لحظاتی است از دوران کودکی در ناپل که برای همیشه از دست رفته است و مرا دوباره به یاد آن تصویر ویرانکنندهای انداخت که با صراحت و شفافیتی مطلق از درد و رنج زندگی میگوید، رنجی که همه چیز را پاک میکند و ما را با خود و گذشتهمان بیگانه میکند.
«رافائله لاکاپریا، نویسنده و فیلمنامهنویس ایتالیایی»
کتاب پیش رو شرح زندگی و مبارزات مشهدی بیگ عزیز بیگوف، یکی از رهبران حزب بلشویک در آذربایجان شوروی و دیگر مبارزان چپگرا در دورهٔ استیلای روسیه تزاری بر این سرزمین است. این وقایع در زمان حکومت مطلقه نیکولای دوم، آخرین تزار روسیه و اوایل انقلاب اکتبر روی داده است. در این دوران مبارزات انقلابی پرولتاریای روسیه به اوج خود میرسد و به پیروزی بلشویکها میانجامد. در این مسیر بسیاری شجاعانه مبارزه میکنند و میمیرند. بایرام نماد مردمانی است که ظلم را برنمیتابند و به پا میخیزند.
اهل کتاب، این نویسندۀ سختکوشِ پرکارِ بیقرارتر از پرگار را کمتر به شعر و شاعری میشناسند. با آنکه چهار دفتر شعر نیمایی و کهن __ که امیدوارم کهنه نباشد __ در طول پنجاه سال سروده و منتشر کردهام. با نامهای: 1. کتیبهای بر باد (پیام، 1350ش)، 2. زنده میری (قطره، چاپ اول و دوم 1386ش)، 3. آه و آیینه (قزوین، سایهگستر، 1387ش)، 4. دلرباعیها (مروارید، 1398ش) و دفتر پنجم یعنی نوسرودهها و نویافتهها آماده بود، که به پیشنهاد ناشرِ صدها دفتر و دیوان شعر، برادر دلبندم، جناب آقای علیرضا رئیسدانایی __ مدیر نشر نگاه __ کل شعرهای شصت سالهام را تدوین/ دیوان کردم و به آن انتشارات کوشا عرضه داشتم. من که امروز (اواخر مهرماه 1400ش) هفتادوشش سال دارم (متولد قزوین 12/1/1324ش) از شانزده سالگی شعرگونه میسرایم که رفتهرفته حرفهای شدهام.
از مقدمۀ کتاب به قلم شاعر
کتابی که اینک به دست خواننده میرسد تاریخ اولین انقلاب روسیه میباشد که در سال ۱۸۲۵ میلادی درگرفت و تاریخ آن انقلاب بر بسیاری از کسانی که اهل ادب هستند معلوم نیست چون وقتی نام انقلاب روسیه برده میشود انقلاب سال ۱۹۱۷ میلادی که منتهی به تشکیل حکومت شوروی شد، به ذهن تبادر مینماید.
در سال ۱۸۲۵ میلادی، نیکلای اول که در سال ۱۷۹۶ میلادی در «سنپطرزبورغ» [: سنپترزبورگ] متولد شد بر روسیه سلطنت میکرد و روش حکومت او مانند امپراتورهای گذشتۀ روسیه بر پایۀ حکومت استبدادی قرار داشت.
در آن زمان، در روسیه یک طبقۀ تحصیلکرده بهوجود آمده بود که اکثر افراد آن زبان فرانسوی را کم یا زیاد میدانستند و کتب نویسندگان فرانسوی را میخواندند و از لحاظ مرتبۀ اجتماعی جزو نجبای روسیه بهشمار میآمدند و مرتبههای افسری در ارتش روسیه، به آنها اختصاص داشت.
…….
انقلاب سال ۱۸۲۵ روسیه، در جهان یگانه انقلابی است که طرفداران آن از طبقۀ نجبا و اشراف بودند. در انقلابهای دیگر ازجمله انقلاب سال ۱۹۱۷روسیه، انقلابها ازطرف کسانی شروع میشد که جزو طبقات محروم و بینوای جامعه بهشمار میآمدند و برای اولینبار تاریخ انقلاب سال ۱۸۲۵ میلادی در زبان فارسی به شکل کتاب(همین کتاب) منتشر میشود.
از مقدمۀ مترجم بر کتاب
این کتاب متضمن شرححال ماریآنتوانت، ملکۀ فرانسه و یکی از زنهای مشهور جهان، از طفولیت تا آخرین ساعت زندگی اوست و «پیرنزلف» که بهراستی در نوشتن اینگونه کتابها هنرمند است، در این مجموعه ما را طوری با زندگی این زن و همچنین حوادث تاریخی، بهخصوص وقایع انقلاب فرانسه، آشنا مینماید که وقتی کتاب به پایان میرسد، احساس میکنیم یک اثر اساسی و مفید را که نظیر آن کمتر وجود دارد، خواندهآیم.
-از مقدمۀ مترجم بر چاپ اول کتاب
در کتاب پیش رو راوی داستان جوانی است که از ۱۶ سالگی در شهر کار می کند. او تعمیرکار لوازم خانگی است و با درنظر گرفتن وضعیت اقتصادی آلمان پس از جنگ دوم جهانی, درآمد خوبی دارد.
کل داستان مربوط به یک روز ابتدای هفته (دوشنبه) است؛ روزی تمام ناشدنی که در انتهای داستان هنوز چند ساعتی از آن باقی است! صبح روز دوشنبه تلگرامی از پدرش می رسد که هدویگ دختر مدیر مدرسه (همکار پدر) برای ادامه تحصیل به شهر می آید و فندریش می بایست به ایستگاه راه آهن برود و او را با رعایت ادب به آپارتمانی که قبلن برای او اجاره کرده است برساند. او با کمی نارضایتی تن به این کار می دهد اما مواجهه او با هدویگ تاثیر عجیبی روی او می گذارد به نحوی که… .