سفرنامه ماژلان نام یک کتاب ادبی است که توسط آنتونیو پیگافتا دی لومبارد ، نویسندهٔ اهل ایتالیا نوشته شدهاست.
آنتونیو پیگافتا بیست سال بیش نداشت که نقشهکش و منشی فردیناند ماژلان شد. ماژلان دریانوردی پرتغالی بود که به دولت اسپانیا خدمت میکرد. او نخستین کسی بود که در جهت غرب از اروپا به آسیا رفت و در اقیانوس آرام کشتی راند. ماژلان همچنین نخستین کسی بود که با هدف دور زدن کرهٔ زمین رهبری یک ناوگان اکتشافی را عهدهدار شد.
این کتاب سفرنامۀ منشی بیست سالۀ ماژلان از این سفر شگفتانگیز است. اصل کتاب در کتابخانهای در واتیکان نگهداری میشود.
مقالاتی که در کتاب حاضر به خوانندگان تقدیم میشود، به کوشش گروهی از زیباییشناسان روس در سدهی بیستم نوشته شده است، و در آن حیاتیترین مسائل زیباییشناسی معاصر بررسی میشود. این کتاب موضوعاتی نظیر آرمانی و قهرمانی در هنر، تکامل تاریخی رئالیسم، گستردگی و حدود رئالیسم، سنت و نوآوری، زیبایی طبیعت، و کار، سرچشمهی احساس زیبایی را شامل میشود.
مجموعهی حاضر، ترجمهی جدیدی از متن انگلیسی کتابی است که نخستین بار در سال 1362 به فارسی ترجمه و منتشر شد. این کتاب، گذشته از بررسی مسائل عصر ما حاوی مباحثی است در زمینهی تحول مفهوم مردمیِ هنر، جنبههای ملی و جهانی هنر و بحثهایی که در مکتب زیباییشناسی روسیه دربارهی ماهیت احساس زیبایی صورت گرفته است.
فتاح امیری رماننویس پیشگام کُرد و نخستین نویسندۀ کردستان ایران است که پس از انقلاب، رمانهای خود را منتشر کرد. پیش از انتشار اولین رمان امیری، تنها یک رمان از نویسندگان کردستان ایران و آنهم در خارج از کشور منتشر شده بود. رمانی با عنوان پیشمرگه از رحیم قاضی، مبارز سیاسی دوران رژیم پهلوی. این رمان در سال 1328 نوشته شده و برای نخستینبار در سال 1340 در شهر ایروان ارمنستان به چاپ رسیده است.
فتاح امیری سال 1325 در روستای کوچکی به نام «منوچهر» از توابع شهرستان بوکان به دنیا آمده و دوران ابتدایی و دبیرستان را در شهر مهاباد تحصیل کرده و قبل از گرفتن مدرک دیپلم، در شرکت توزیع نیروی برق شهر بوکان استخدام شده است.
او بهعلت گرایشها و فعالیتهای سیاسی، در سال 1354 دستگیر میشود و تا سال 1357 در زندان میماند.
فتاح امیری، آنچنانکه خود میگوید، از اوان کودکی شیفتۀ داستان و قصه بوده و از دوران نوجوانی و حدود دهسالگی به مطالعۀ داستانها و رمانهای ایرانی و خارجی پرداخته است.
تسلط فتاح امیری بر واژهها و زیروبمهای زبان مادری ستودنی است و رمانهای او گنجینهای غنی از واژگان ناب و اصیل زبان کُردی است.
به عقیدهی بسیاری از هگل پژوهان مقدمههایی که هگل بر برخی آثار بزرگ خود، از جمله زیبایی شناسی و پدیدارشناسی روح، نوشته خود آثاری مستقل به شمار می روند و چنان که هگل در برخی از این آثار تصریح کرده است مقدمهنویسی او نه در حکم چکیده و زبدهی اثر اصلی است و نه درآمدی برای آشنایی خواننده با آنچه در پی میآید، بلکه تأملی است در کلیت و جوهرهی اثر. هگل هنر را همچون تجربهای معنوی از دین و فلسفه متمایز میسازد، سپس به بحث نظری دربارهی هنر میپردازد و سرانجام آن را هم از زیبایی طبیعت ممتاز میشمارد و هم دامنهی سخن را به نبوغ هنرمند و اصالت او میکشاند. هگل در فلسفهی هنر خود خاصه زیر تأثیر و نفوذ وينكلمان، كانت و شیلر است و تز «پایان هنر» او به ویژه در هایدگر و آدورنو تأثیر ژرف داشته است. زیباییشناسی هگل شرحی گسترده و فراخ دامن از زیبایی در هنر، تحول تاریخی هنر و تک هنرهایی چون معماری، مجسمهسازی، نقاشی، موسیقی و شعر است. تحلیلهای ممتاز و پرتأثیر او در هنر مصری، مجسمهی یونانی و تراژدی کهن و مدرن مایهی شگفتی زیباییشناسانی است که همه همت خود را به زیباییشناسی و مسائل استحسانی معطوف داشتهاند و در نظر بسیاری از پژوهندگان زیباییشناسی هگل یکی از بزرگترین دستاوردهای نظریهی زیباییشناسی از هنگام فنّ شعر ارسطو است.
در یک غروب زیبای ماه سپتامبر سال ۱۸۳۶ مردی تقریباً سی ساله به جان پناه خیابان ساحلی تکیه داده بود. آنجا که انسان میتواند در آن واحد بالادست رود سن را از باغ نباتات تا نتردام و نیز از پایین دست آن منظره وسیع رود را تا لوور تماشا کند. اینجا در پایتخت اندیشهها دو دیدگاه همسان نمیتوان یافت. انسان خود را در پس کشتی غول پیکری احساس میکند. اینجا انسان به پاریس میاندیشد، از رومنها تا فرانکها، از نورمانها تا بورگینیونها، قرون وسطی، والوآها، هانری چهارم و لوئی چهاردهم، ناپلئون و لوئی فیلیپ. اینجا تمام فرمانروایان ردپایی یا آثاری به جای میگذارند و در خاطرهها ماندگار میشوند.
تصویر “مرز” و مفهوم “شک” همیشه ذهن گراهام گرین را به خود مشغول میداشت. در بسیاری از رمانهایش مرزی را ترسیم کرده و در کاپیتان و من نیز گویی که میدانسته این آخرین رمان او خواهد بود، برای وداع با تصویری که از کودکی همدم او بوده، به ترسیم یک مرز پرداخته است. این بار مرز استعاره است از شک، و به جای ایجاد یقین، به جای تصدیق درست و نادرست، خوب و بد، حق و ناحق، درباره آنها القای تردید میکند. شاید به همین دلیل است که شهر پاناماسیتی را صحنه رویداد این رمان قرار داده است. شهری که در دل آن مرزی بود (تا 1979) بین کشور پاناما و ایالات متحده و دو سوی خیابانی در این شهر به دو کشور متفاوت تعلق داشتند. این سو پانامای روستایی و آن سو آمریکا…
فرناندو پسو، شاعر بزرگ پرتغال، معتقد بود «من»های بسیاری در او هست. یکی از این «من»هایش دکتر ریکاردو ریش بود؛ پزشکی که نه ماه بزرگتر از خود پسوا بوده! ساراماگو در این رمانش این ریکاردو ریش را به چنان شخصیتی تبدیل میکند که واقعیتر از هر شخصیت واقعی میشود. او تصویر بسیار زندهای از اوضاع سیاسی در دههی ۱۹۳۰ و ظهور فاشیسم را هم در قالب این رمان به نمایش میگذارد؛ رمانی که بدون شک شاعرانهترین و با تکنیکترین رمانی که او نوشت.
به تصویر درختی
که در حوض
زیر یخ زندانیست
چه بگویم؟
من تنها سقف مطمئنم را
پنداشته بودم که خورشید است
که چتر سرگیجهام را
همچنان که فرونشستن فوارهها
از ارتفاع پیشانیم میکاهد _
در حریق باز میکند؛
اما بر خورشید هم
برف نشست.
چه بگویم به آوای دور شدن کشتیها
که کالاشان جز آب نیست
_ آبی که میخاست باران باشد _
و بادبانهاشان را
خدای تمام خداحافظیها
با کبوتران از شانهی خود رم دادهست؟
ماشنکا بدون شک لطیفـترین و زیباترین رمان نابوکف است. او این رمان را به یاد وطن خود روسیه و دختری نوشت که انقلاب اکتبر آنها را برای همیشه از او گرفته بود. او تعلق خاطر خاصی به این رمانش داشت.