کتاب “زوزهی گرگ پا به ماه در تونلهای تهران” سرودۀ علی کاکاوند
گزیده ای از متن کتاب
قلبهای دستهجمعی١
چه کشتی بزرگی!
چه دریای کثیفی!
چه موجهای قیر و غلیظی!
چه پِچپِچهای شلوغی!
گول هیکلشان را نخور!
نهنگها دلِ نازکی دارند
قلبهای دستهجمعی2
ما به ساحل نیامدهایم بمیریم
تا شعر شما باشیم
و زیر دستگاه چاپ
با صدای قطارهای دودی ورق ورق بشویم
ما دستهجمعی
قلبهای بزرگمان را به هم تکیه دادیم
تا به اینجا رسیدیم و
پوزهها بر بالهها
رو به جهان شما نگاه کردیم
تا شاید جوابی بشنویم.
قلبهای دستهجمعی3
غمگین میشویم
گریه میکنیم
و تا ساعتها شاهد مرگ یکدیگریم
خوش به حال آدمها
ما بلد نیستیم یکدیگر را به خاک بسپاریم
بلد نیستیم یکدیگر را به آب بسپاریم
ما شاهد مرگ و تنهایی یکدیگریم
و این را تنها میتوانیم لحظهای به یاد بسپاریم
لحظهی پیش از مرگمان
کتاب “زوزهی گرگ پا به ماه در تونلهای تهران” سرودۀ علی کاکاوند
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.