برای اینکه بتوانم یک معرفی خوب و دقیق از شاعری که حالا قرار است شما ترجمهی گزیدهی شعرهایش را بخوانید ارائه دهم خیلی فکر کردم و در نهایت به یاد رمان «آواز کشتگان» اثر «دکتر رضا براهنی» افتادم و دیدم هیچ معرفیای بهتر از این نمیتواند باشد نمیدانم دکتر در زمانی که در زندان ساواک به سر میبرد با «ایشیق» همبند بوده یا نه یا در آن بیمارستان کنار ایشیق بستری شده و لحظهی شیرجه رفتن ایشیق به حیاط بیمارستان را از طبقهی سوم با چشمان خود دیده یا نه، اما در هر حال خود این اتفاق که در این رمان به تصویر کشیده شده واقعیت دارد و ساخته و پرداختهی ذهن براهنی نیست.
واقعا هم دو نفری را پیدا نمی کنی که همه وجود یکدیگر را شناخته و ادراک کرده باشند. در این شهر کوچکی که ما زندگی می کنیم، درون همین خانه های توسری خورده ای که مظلوموار سر به هم آورده و از بی پناهی یکدیگر را بغل کرده اند، رازهایی است… وجود ما نه تنها برای دیگران بلکه برای خود ما هم رازی است و کیست که رازی ندارد و با راز جاودانه خود نمی میرد؟
دکتر موسی اکرمی (متولد نهم خردادماه 1332، چقاسیاه، استان مرکزی)، دانشآموختۀ دو رشتۀ فیزیک و فلسفه، اینک، با مرتبۀ علمی «استاد تمامی»، عضو هیأت علمی دانشگاه است. او پیش از انقلاب، از اواخر تحصیلات دبیرستانی تا سالهای دانشجویی در رشتۀ فیزیک، بهشدت دلبستۀ ادبیات و هنر بوده است، چنان که حتی ساخت دو فیلم (56 و 48 دقیقهیی) و دو سال مدیریت سینمای آزاد شیراز را در کارنامۀ خود دارد. پس از انقلاب نیز او، ضمن تحصیل و تدریس فیزیک و فلسفه، دلبستگی خود به هنر را حفظ کرده، چنان که علاوه بر ترجمه و تألیف آثاری در زمینۀ هنر، سالها به تدریس دروسی در دورۀ دکتری فلسفۀ هنر پرداخته است.
زمینههای پژوهشی مورد علاقۀ اکرمی عبارتند از مابعدالطبیعه، (در سنت فلسفۀ تحلیلی)، فلسفۀ علم (به ویژه فلسفۀ فیزیک و فلسفۀ ریاضیات)، تاریخ علم، فلسفۀ هنر، فلسفۀ منطق، و فلسفۀ سیاسی.
اکرمی عضو هیأت تحریرۀ چند مجلۀ داخلی و بین المللی، و همچنین عضو چندین انجمن علمی داخلی و خارجی است. او برندۀ جایزۀ اول جشنوارۀ مطبوعات در سال 1375، و همچنین از برندگان گروهی کتاب سال 1376 است. پنجمین همایش سال جهانی اخترشناسی (سال جهانی نجوم، 1388/2009) زیر عنوان «جاودانه روشنای اندیشه و دانش»، به منظور تجلیل از سی سال کوشش آموزشی و پژوهشی اکرمی در زمینههای کیهان شناسی، اخترشناسی، و گاهشماری برگزار شده است.
اکرمی، علاوه بر تألیف یا ترجمۀ صدها مقاله، چندین کتاب در زمینههای علمی و فلسفی و هنری منتشر کرده که برخی از آنها عبارتاند از: 1) از دم صبح ازل تا آخر شام ابد (تبیین کیهانشناختی آغاز و انجام جهان)، 2) واژهنامۀ کیهان شناسی، 3)کیهانشناسی افلاطون، 4) گاهشماری ایرانی، 5) کانت و مابعدالطبیعه، 6) درآمدی به فلسفۀ کیهانشناسی، 7) فلسفه از تعبیر جهان تا تغییر جهان، 8) پیدایش فلسفۀ علمی (ترجمه)، 9) درآمدی بر تحلیل فلسفی (ترجمه)، 10) لیبرالیسم سیاسی (ترجمه).
اینک اکرمی، پس از سالها که از کوششهای نخستین او در داستان نویسی، فیلمنامهنویسی، و نمایشنامهنویسی میگذرد، نخستین رُمان بلند خود را منتشر میکند که طلیعهئی برای طرحهای او در داستاننویسی و انتشار آنها است.
🔵 « موسسه ی انتشارات نگاه » ، در چهل و چهارمین سال تلاش هایش برای پدید آوردن هوایی تازه در عرصه ادبیات معاصر ایران ، در ابتکاری تازه همت به انتشار آثار مطرح ترین شاعران امروز ایران در مجموعه ای نفیس و خوش چاپ، در قطع زیبا و خوشدست پالتویی با عنوان « باران » نموده که در برگ برگ این آثار ماندگار تازگی و طراوت ادبیات معاصر را می توان احساس کرد.
موسسه ی انتشارات نگاه قصد آن دارد که برای دسترسی آسان دوستداران شعر معاصر ایران به ویژه جوانان ، این آثار جاودانه را به آسانترین روش ، از طریق سایت موسسه عرضه بدارد و
تقدیم نسل مستعد و علاقمندان ادبیات معاصر نماید.
امید آنکه این خدمت و تلاش فرهنگی موسسه ی انتشارات نگاه ، بر لوح دل فرهنگدوستان این سرزمین اهورایی نقش بندد…
🔵 « موسسه ی انتشارات نگاه » ، در چهل و چهارمین سال تلاش هایش برای پدید آوردن هوایی تازه در عرصه ادبیات معاصر ایران ، در ابتکاری تازه همت به انتشار آثار مطرح ترین شاعران امروز ایران در مجموعه ای نفیس و خوش چاپ، در قطع زیبا و خوشدست پالتویی با عنوان « باران » نموده که در برگ برگ این آثار ماندگار تازگی و طراوت ادبیات معاصر را می توان احساس کرد.
مید آنکه این خدمت و تلاش فرهنگی موسسه ی انتشارات نگاه ، بر لوح دل فرهنگدوستان این سرزمین اهورایی نقش بندد…
🔵 « موسسه ی انتشارات نگاه » ، در چهل و چهارمین سال تلاش هایش برای پدید آوردن هوایی تازه در عرصه ی ادبیات معاصر ایران ، در ابتکاری تازه همت به انتشار آثار مطرح ترین شاعران امروز ایران در مجموعه ای نفیس و خوش چاپ، در قطع زیبا و خوشدست پالتویی با عنوان « باران » نموده که در برگ برگ این آثار ماندگار تازگی و طراوت ادبیات معاصر را می توان احساس کرد.
امید آنکه این خدمت و تلاش فرهنگی موسسه ی انتشارات نگاه ، بر لوح دل فرهنگدوستان این سرزمین اهورایی نقش بندد…
شش گشت و گذار در جنگل های روایت، نوشتارهایی است از امبرتو اکو فیلسوف و داستاننویس بزرگ ایتالیایی در باب نوشتن، اکو در این کتاب کوشیده اندیشههای خود را در باب داستان و رماننویسی تئوریزه کند و به همین دلیل نظرهایی بکر و نمونه ارئه داده است که تنها با خواندن آن میتوان به عمق اندیشههای این نویسنده بزرگ رسید.
اکو خواننده را با خود در سیری شگفت در مسیر درک و نوشتن داستان همراه کرده و در فصل نهایی اثر راهکارهای خود را برای نوشتن ارائه میکند.
کمال داوود
ترجمه: ابوالفضل الله دادی
برنده جایزه گنکور رمان اول 2015
میخواهم بگویم این داستانی است که عمری بیش از نیم قرن دارد. این داستان رخ داده و بسیار در مورد آن صحبت شدهاست. مردم هنوز هم در مورد آن حرف میزنند اما میبینی که بیشرمانه تنها یک مرده را به یاد میآورند، در حالی که این قصه دو مرده داشتهاست. بله، دو مرده. میدانی دلیل چنین حذفی چیست؟ اولی بلد بود داستانسرایی کند تاجایی که توانست جنایتش را از ذهن همه پاک کند اما دومی آدم بیسواد و بیچارهای بود که به نظر میرسد خدا فقط او را خلق کرده بود که گلولهای به سویش شلیک شود و به خاک بازگردد. او مردی ناشناس بود که حتی فرصت نشد اسمی داشته باشد.
سايههاى شب (ديو درون) هفدهمين رمان از مجموعهى بيست جلدى خانوادهى روگونـماكار است كه اميل زولا در 1889 نوشتن آن را آغاز كرد و سپس چندى بعد در 1890 از چاپ درآمد. اما سايههاى شب نيز مانند خوشبختى بانوان، ژرمينال و پول تفاوتى اساسى با ديگر رمانهاى اين مجموعهى سترگ دارد و آن اين است كه نگارش آن بيشتر تحت تأثير دگرگونىها و رويدادهاى صنعتى بزرگ ربع واپسين سدهى نوزدهم شكل گرفته است تا بر پايهى طرح نخستين زولا براى نوشتن مجموعهاى از داستانها در توصيف دوران موسوم به امپراتورى دوم فرانسه (1852 تا 1870) كه غرق در خودكامگى، دزدى، تباهى، روسپيگرى و قوادى بود. زولا از نخستين رماننويسان سدهى نوزدهم است كه به صنعت مدرن اقبال نشان مىدهد.
سايههاى شب از ايستگاه راهآهن پاريس مىآغازد، در ميان محوطهى راهآهن چون جويبارى از فلز و خون و هيجان ادامه مىيابد و روى خطوط راهآهن به پايان مىرسد. توصيفهاى زولا از محيط راهآهن و زندگى روى خطآهن چنان زنده و تپنده است كه گويى تعميرگاهها، لكوموتيوها، چرخش سينىِ دوّار و حركات مداوم دستگاههاى لكوموتيو نفس مىكشند. زولا در سايههاى شب از شلوغى ايستگاه، بخار لكوموتيوها، سرعت سرسامآور و مرگبار قطارها، فانوسهاى سبز و سرخِ سوزنبانها، سگها و شكارچىها، پيرزنها و پيرمردها، روغن و آتش و زغال و خاكستر به جا مانده از سوخت لكوموتيوها، قطارهايى شتابنده كه بىاعتنا به سرنوشتهاى انسانى به سوى «آينده» رواناند، سخن مىگويد.
اما سايههاى شب فقط داستان عشق و مرگ، حسد و خشونت، تباهى و نوميدى، هوس و سركوفتگى نيست؛ سايههاى شب روايت شگفتآور گوشت و فولاد، سياهى زغال، و رنگ پريدگى پوست زنانه، سرعت سرسامآور ماشين و حركت مهارنشدنى روح بشر نيز هست.