کمال داوود
ترجمه: ابوالفضل الله دادی
برنده جایزه گنکور رمان اول 2015
میخواهم بگویم این داستانی است که عمری بیش از نیم قرن دارد. این داستان رخ داده و بسیار در مورد آن صحبت شدهاست. مردم هنوز هم در مورد آن حرف میزنند اما میبینی که بیشرمانه تنها یک مرده را به یاد میآورند، در حالی که این قصه دو مرده داشتهاست. بله، دو مرده. میدانی دلیل چنین حذفی چیست؟ اولی بلد بود داستانسرایی کند تاجایی که توانست جنایتش را از ذهن همه پاک کند اما دومی آدم بیسواد و بیچارهای بود که به نظر میرسد خدا فقط او را خلق کرده بود که گلولهای به سویش شلیک شود و به خاک بازگردد. او مردی ناشناس بود که حتی فرصت نشد اسمی داشته باشد.
در روز هفدهم اكتبر 1957، فرهنگستان سوئد جايزه خود را در ادبيات به «آلبر كامو، نويسنده فرانسوى» داد. جايزه به مجموعه آثارى تعلق گرفت كه در آن مسائل انسان امروزى مطرح شده است. كامو در آن هنگام چهل و چهار سال داشت. وى اعتراف مىكند كه از اين تجليل مىترسد چون او را «دفعتآ در مركز نورى شديد» قرار مىدهد. در سخنرانى خود مىگويد چيزى كه كار نويسندگى وى را توجيه مىكند «خدمت به حقيقت و آزادى است». و در پايان همين گفتار، جملهاى بر زبان مىراند كه يادآور «پيوند» است :
«هرگز نتوانستهام از نور و شادى زيستن و زندگى آزادى كه در آن بزرگ شدهام صرفنظر كنم».
سه سال پس از دريافت اين جايزه، مردى در يك سانحه اتومبيل درگذشت. در شناسنامه او نوشته شده بود: آلبر كامو[1] …
[1] . نمونههايى كه در اينجا آوردهايم توسط همين مترجم برگردانده شده است.
نمایشنامه شهربندان در سه پرده و “عادل ها” در پنج پرده نوشته شده است.
عادلها: داستان انقلابیهای روسی را که در سال ۱۹۰۵ میلادی، تصمیم به کشتن “سرژ” – دوک بزرگ- ( نماد استبداد در حکومت تزاری روسیه) میگیرند، روایت میکند.
.
.
یادداشتی از محمدعلی سپانلو برای نمایشنامه شهربندان: . «شهربندان» نمونه روشنى از منش اجتماعى و اخلاقى اوست. در این جا کامو ـ متأثر از سرنوشت اروپاى بعد از جنگ ـ اندیشه سیاسى خود را نسبت به نظامهاى گوناگون که هر کدام بخشى از ارزشها و حقوق انسان را زیر پا مىگذارند بیان مىدارد. نمایشنامهاى مىنویسد و در آن سیاست عقیم و بىانصاف بلوک بندىهاى «شرق و غرب» را در جامعه واحدى ـ به مثابه کل راهبرد سیاسى آنان، در تمام جوامع معاصر ـ به تماشا مىگذارند. و در عین حال با تمهید هنرمندانهاى خود را نیز از باتلاق سیاسى بالاتر قرار مىدهد. مناقشاتى که در پى نمایش این اثر برپا شد و موضعگیرى کامو در برابر مخالفان و خردهگیران، روشنگر این معناست. در این باب نویسنده در دیباچهاى که بر ترجمه انگلیسى نمایشنامههایش آورده، چنین مىنویسد: این نمایشنامه، هنگامى که اول بار در پاریس به صحنه آمد، مورد بىاعتنایى هماهنگ منتقدان قرار گرفت. در حقیقت نمایشنامههاى اندکى از چنین لطف آزاردهندهاى برخوردار شدهاند. بیشتر افسوس من این است که «شهربندان» با تمام نقائصش، بیش از تمام نوشتههایم، به من شباهت دارد
«مکتب های ادبی» جامع ترین کتاب در مورد سبک های ادبی است که مرحوم رضا سید حسینی آن را نگاشته است. این کتاب دوجلدی که اینک به چاپ جلد اول بیستم و جلد دوم نوزدهم، رسیده است نخستین بار در فروردین ماه 1334 انتشار یافت و بعد از آن بارها تجدید چاپ و ویرایش شد.
سیدحسینی در مقدمه این کتاب آورده: “من این كتاب را در آغاز به عنوان راهنمای ساده و فهرست وار برای آشنائی با «ایسم» های گوناگون ادبی نوشته بودم به امید اینكه در آینده، اساتید متخصص و نویسندگان و محققان آثار كاملتری در این مورد ارائه كنند، اما چنین نشد و كتاب به عنوان یگانه منبع و حتی كتاب درسی درباره مكتب ها باقی ماند.”
رضا سیدحسینی متولد اردبیل (۲۲ مهر ۱۳۰۵ – ۱۱ اردیبهشت ۱۳۸۸) نویسنده و مترجم ایرانی است. سیدحسینی همچنین سرپرست و عضو اصلی تألیف و ترجمهٔ مجموعهٔ شش جلدی «فرهنگ آثار» بوده است. از سیدحسینی تاکنون ۳۴ جلد کتاب منتشر شده است که میتوان به ترجمههایی از آندره مالرو، مارگریت دوراس، یاشار کمال، ناظم حکمت، ژان پل سارتر، آندره ژید، آلبر کامو، توماس مان، ماکسیم گورکی، بالزاک، جک لندن، چارلی چاپلین و… اشاره کرد.
“مرگ خوش”، تنها اثر آلبر كامو است كه بعد از مرگش منتشر شده. كامو اين اثر را در جوانى نوشت و بيشترين خاطرات خود را از سفرش به منطقهى بلكو، اروپاى مركزى، بويژه ايتاليا به تصوير كشيد. بىشك كامو در اين رمان تحت تأثير نيچه بوده است. “در سن بيست و پنج سالگى، كامو رمان مرگ خوش را مىنويسد و چهرهى ديونيزيوس و مقوله ى اراده ى معطوف به خوشبختى را نشان مىدهد كه عصيان قهرمان داستان خود را با انديشه ى خلاف زمانه ى نيچه، تغذيه مىكند.” كامو به دنبال خوشبختى است و خوشبختى در گرو داشتن پول و ثروت، و اين كه انسان فقير نباشد. اما نيچه انسان فقير را ناتوان و توانگر را بخشاينده مىداند. نيچه مىنويسد: “آن كس كه از زندگى فقير است، آن كس كه ناتوان است زندگى را نيز بيچاره و گدا مىكند. كامو جايى در “مرگ خوش” مىنويسد: “هر آدمى احساس اراده و خوشبختى كند مستحق ثروتمند شدن است”.
کامو در مقدمهای بر این رمان مینویسد: دیرگاهی است که من رمان «بیگانه» را در یک جمله که گمان نمیکنم زیاد خلاف عرف باشد، خلاصه کردهام: «در جامعهٔ ما هر کس که در تدفین مادر نگرید، خطر اعدام تهدیدش میکند.» منظور این است که فقط بگویم قهرمان داستان از آن رو محکوم به اعدام شد که در بازی معهود مشارکت نداشت. در این معنی از جامعه خود بیگانه است و از متن برکنار؛ در پیرامون زندگی شخصی، تنها و در جستجوی لذتهای تن سرگردان. از این رو خوانندگان او را خودباختهای یافتهاند دستخوش امواج.
چگونه باید قهرمان این داستان را درک کرد که فردای مرگ مادرش ( حمام دریا می گیرد، رابطه نامشروع با یک زن را شروع می کند و برای اینکه بخندد به تماشای یک فیلم خنده دار می رود ) و یک عرب را ( به علت آفتاب ) می کشد و در شب اعدامش در عین حال که ادعا می کند ( شادمان است و باز هم شاد خواهد بود ) آرزو می کند که عده تماشاچی ها در اطراف چوبه دارش هر چه زیادتر باشد…
داستان روایتِ زندگی، جنایت و افکارِ فردی بهنامِ مورسو است که ابتدا مادرِ خود را ازدستمیدهد و سپس بهطورِ ناخواستهای به قتلِ یک عرب انگیخته میشود و…
مرسو مرتکب قتلی میشود و در سلول زندان در انتظار اعدام خویش است. داستان در دههٔ ۳۰ در الجزایر رخ میدهد.
داستان به دو قسمت تقسیم میشود : در قسمت اول مرسو در مراسم تدفین مادرش شرکت میکند و در عین حال هیچ تأثر و احساس خاصی از خود نشان نمیدهد. داستان با ترسیم روزهای بعد از دید شخصیت اصلی داستان ادامه مییابد. مرسو به عنوان انسانی بدون هیچ اراده به پیشرفت در زندگی ترسیم میشود. او هیچ رابطهٔ احساسی بین خود و افراد دیگر برقرار نمیکند و در بی تفاوتی خود و پیامدهای حاصل از آن زندگی اش را سپری میکند. او از این که روزهایش را بدون تغییری در عادتهای خود میگذراند خشنود است.
همسایهٔ مرسو که ریمون سنته نام دارد و متهم به فراهم آوردن شغل برای روسپیان است با او رفیق میشود. مرسو به سنته کمک میکند یک معشوقهٔ او را که سنته ادعا میکند دوست دختر قبلی او است به سمت خود بکشد. سنته به آن زن فشار میآورد و او را تحقیر میکند. مدتی بعد مرسو و سنته کنار ساحل به برادر آن زن(«مرد عرب») و دوستانش برمی خورند. اوضاع از کنترل خارج میشود و کار به کتک کاری میکشد. پس از آن مرسو بار دیگر «مرد عرب» را در ساحل میبیند و این بار کس دیگری جز آنها در اطراف نیست. بدون دلیل مشخص مرسو به سمت مرد عرب تیراندازی میکند که در فاصلهٔ امنی از او از سایهٔ صخرهای در گرمای سوزنده لذت میبرد.
«اسپتال تروفي موويچ ورخوونسكي» در روسيه خود را قهرمان ملي ميدانست. او دوست داشت كه خود را همچون يك «مرد خطرناك سياسي» و تبعيدي تصور كند. اين دو صفت او را چنان مجذوب خود كرد كه مردم اندكاندك مرتبه، مقام و كرامتاش را بالا بردند و به مقامي رفيع و جاذبهانگيز ارتقا دادند. بر حسب اتفاق، در مسكو منظومهاي از «اسپتان تروفي موويچ» دريافت كردند و بدون اطلاع در يك كشور بيگانه و مجلة انقلابي چاپ كردند. اين منظومه كه خطرناك تشخيص داده شد، استپان را به وحشت انداخت. او تغيير شغل داد و پيشنهادي از «واروارا پتروونا استاوروگين» زوجة يك سرهنگ براي تعليم و تربيت تنها فرزندش دريافت كرد و اين شغل را پذيرفت. از لطف و عنايت علاقة پرشور و دوستي ارزشمند و پرهيبتي كه وارواراپتروونا به او ابراز ميداشت، همهچيز سروسامان يافت و سرنوشت امور تا بيست سال بعد مشخص شد.
موضوع اصلی داستان: یک توطئه سیاسی در یکی از شهرهای ایالات و معرفی قهرمانان با تعصبی زایدالوصف همچون موجوداتی پست و بی خیال که از همه خصایص بشری بی بهره اند. مسایلی که در این کتاب مطرح می شود به فرد بستگی ندارد بلکه منظورش تمام ملت است. قهرمانان کتاب واقعاً جن زده و تسخیر شده اند، زیرا زندانی یک قدرت مرموزند که آن ها را به ارتکاب اعمالی وادار می کند که لیاقت و سزاواری انجام آن را ندارند. شیاطینی نامشخص اند که قهرمان واقعی می باشند و انسان ها به منزله عروسک های خیمه شب بازی اند که به فرمان آن ها به جنب و جوش در می آیند. هیچ یک از کتاب های داستایوفسکی پیچیده تر از این کتاب نیست، زیرا ابهام و آشفتگی، همه قهرمانان را در هم می فشرد و وقایع با تعقید بیان می شود. این داستان با یک رشته حوادث مرموز که در ظاهر با وقایع دیگر ارتباط ندارد پایان می یابد.
سایت مجله ادبی جنزار طی یادداشتی به معرفی کتاب اگر گربه ها نبودند پرداخته که در ادامه میخوانید: رمان «اگر گربهها نبودند»: روایتی مدرن از فاوست گوته دکتر آیدا گلنسایی* رمان «اگر گربهها نبودند» نوشتۀ گنکی کاوامورا با ترجمۀ روان و دلنشینِ گیتا گرکانی نامهای طولانی از یک پستچی سی ساله است که به دلیلِ بیماری سرطان، مدّت زیادی زنده نخواهد ماند. او در پی یافتن این سؤال است که در دنیای مدرن امروز چه چیزی واقعاً اهمیت دارد؟ داستان یک مقدمۀ کوتاه دارد و هفت فصلِ در نهایت ایجاز نوشته شده، بدون درازگوییهای مُطنطنانه و غیرضروری. خودِ راوی این...
روزنامه همشهری در صفحۀ کتاب خود به معرفی چاپ جدید «بیگانه» نوشتۀ آلبر کامو (انتشارات نگاه) پرداخت : بیگانه «بیگانه» و «طاعون» ۲ اثر مطرح آلبرکامو است که در قیاس با دیگر کتابهای او بیشتر موردبحث و مداقه بوده است. بیگانه رمانی است که سال ۱۹۴۰ به پایان رسید اما در سال ۱۹۴۲ به همت انتشارات گالیمار و با حمایت آندره مالرو منتشر شد. آلبر کامو در این رمان به یک زندگی پوچ می پردازد و تجربه احساس پوچی را پیش روی خواننده قرار میدهد. راوی رمان بیگانه مرد جوان مجردی است که در الجزایر زندگی می کند و...
آیا مُرسوی کامو موسای داوود را کشته است برادری دروغین بابک ذاکری روزنامه شرق - شماره 2762 کمال داوود، نویسنده و روزنامهنگار الجزایری، نویسنده کتاب «مُرسو چه کسی را کشت» است که بهخاطر نوشتن این کتاب در سال ۲۰۱۵ موفق به دریافت جایزه گنکور رمان اول شد. موضوع کتاب او هم جسورانه و هم بسیار ساده است: داستان او داستان آن عربی است که به دست مرسو، شخصیت راوی در کتاب بیگانه کامو، کشته شد. داستان آن عرب که هیچگاه از او نامی در کتاب کامو برده نشد، دستمایه تخیل داوود بوده است. داستان آن عرب که داوود او را...