نمایشنامه های غلامحسین ساعدی در دهه های چهل و پنجاه تا امروز به دلیل تو جه شان به سوژه های اجتماعی و سیاسی و همچنین به دلیل نگارش مینی مالیستی و ساده شان، این بخت را داشته اند که بارها و بارها توسط گروه های تئاتری آماتور و حرفه ای روی صحنه بروند. هم نمایشنامه های نمادین او و هم نمایشنامه های واقع گرایانه اش همواره آیینه ی تمام نمای جامعه ایرانی بوده اند، آیینه ای که هراس ها و مصائب دوران خود را به خوبی منعکس کرده اند.
هگل «فلسفهی تاریخ» خود را برای ارایه عمومی تنها به شکل اشاره و خلاصهی مطلبهای مهم در قالب الگوی یادداشتها برای سخنرانی دانشگاهی آماده کرده بود و آن هم به عنوان بخشی از «فلسفهی حق و دولت» که هم به شکل بررسی ویژهی این رشتهی درسی در سال 1821 و هم به صورت بندها و مادهها در «دانشنامهی مبناهای دانشهای فلسفی» در اختیار عموم قرار گرفته بود. علاوه بر آن در دانشگاه برلین در ترمهای زمستانی از سال 1822 تا 1831 درسهای خطابی تاریخ فلسفه را ارایه میکرد، که در طی آن نه تنها اصلهای نظریهای عامتر را بیان مینمود، بلکه در طی درسها، کل محتوای سیر جریان تاریخی را، تفسیر و تبیین میکرد. پس از مرگ هگل، «انجمن دوستداران و شاگردان هگل» به چاپ یکنواخت و تصحیح آثار او برای چاپ، از جمله فلسفهی تاریخ و بخشهایی از «دانشنامه» مبادرت کردند. ادوار گانس از شاگردان او در سال 1840 نسخهی دوم از فلسفهی تاریخ را منتشر کرد. و بالاخره در سال 1848 پسر هگل، کارل، نسخهی سوم فلسفهی تاریخ را انتشار داد.
🔵 « موسسه ی انتشارات نگاه » ، در چهل و چهارمین سال تلاش هایش برای پدید آوردن هوایی تازه در عرصه ادبیات معاصر ایران ، در ابتکاری تازه همت به انتشار آثار مطرح ترین شاعران امروز ایران در مجموعه ای نفیس و خوش چاپ، در قطع زیبا و خوشدست پالتویی با عنوان « باران » نموده که در برگ برگ این آثار ماندگار تازگی و طراوت ادبیات معاصر را می توان احساس کرد.
موسسه ی انتشارات نگاه قصد آن دارد که برای دسترسی آسان دوستداران شعر معاصر ایران به ویژه جوانان ، این آثار جاودانه را به آسانترین روش ، از طریق سایت موسسه عرضه بدارد و
تقدیم نسل مستعد و علاقمندان ادبیات معاصر نماید.
امید آنکه این خدمت و تلاش فرهنگی موسسه ی انتشارات نگاه ، بر لوح دل فرهنگدوستان این سرزمین اهورایی نقش بندد…
🔵 « موسسه ی انتشارات نگاه » ، در چهل و چهارمین سال تلاش هایش برای پدید آوردن هوایی تازه در عرصه ی ادبیات معاصر ایران ، در ابتکاری تازه همت به انتشار آثار مطرح ترین شاعران امروز ایران در مجموعه ای نفیس و خوش چاپ، در قطع زیبا و خوشدست پالتویی با عنوان « باران » نموده که در برگ برگ این آثار ماندگار تازگی و طراوت ادبیات معاصر را می توان احساس کرد.
امید آنکه این خدمت و تلاش فرهنگی موسسه ی انتشارات نگاه ، بر لوح دل فرهنگدوستان این سرزمین اهورایی نقش بندد…
به تأييد منتقدانِ بزرگِ جهان، مجموعه چهارگانهى درياى حاصلخيزى، شاهكار بزرگ ادبىِ ژاپن و مشرق زمين است كه در شمار ادبياتِ كلاسيك جهان درآمده است.
زوالِ فرشته آخرين كتاب از مجموعهى چهارگانهى درياى حاصلخيزى معتبرترين، برترين و آخرين اثر مىشيماست. هر كتابِ اين مجموعه كاملا مستقل است. اما قهرمانانِ مىشيما از برفِ بهارى به كتابهاى ديگر مىروند و هر يك با حضور يا مرگ خود نقشى اساسى در روندِ داستان بازى مىكنند. در كتابهايى كه قهرمان شخصآ حضور ندارد، ياد و خاطرهاش با خواننده است. در برفِ بهارى شيگه كونى هوندا دانشجوى رشتهى حقوق است، در
اسبهاى لگام گسيخته وكيل دعاوى و در معبدِ سپيدهدم، قاضى؛ در زوالِ فرشته هوندا قاضىِ بازنشستهاىست كه تمامِ داستان پيرامونِ شخصيتِ او دور مىزند و همه چيز از ديدگاه وى بررسى مىشود. در عينِ حال ياد و خاطرهى كىيوآكى ماتسوگائه، ساتوكو آياكورا و شاهزاده خانم ينگ چان قهرمانانِ برفِ بهارى و ايسائو اينوما قهرمان اسبهاى لگام گسيخته همواره با هونداست و به عبارت بهتر هوندا با آنها زندگى مىكند و …
ویکتور هوگو، نه تنها از راه سیاسی بلکه بیشتر از راه هنر به مبارزه پرداخته است به طوری که دو کتاب وی به نام های آخرین روز یک محکوم و کلود ولگرد که هر دو به زبان فارسی ترجمه شده است همچون یک نویسنده متعهد سعی کرده خواننده را به فکر فرو دارد.وی اعدام را قتل دیگری معرفی می کند، قتلی قانونی. در بخشی از کتاب می گوید « این اشخاصند که در کمال خونسردی و بی اعتنایی و به حکم قانون و مقررات و تشریفات و به خاطر خیر و صلاح عمومی مرا خواهند کشت، آه؛ ای خدای بزرگ!» و در جای دیگری می گوید «دریغا؛ در این امر به هیچ وجه گناه از شخص من نیست بلکه از نفس مسموم فردی محکوم به اعدام است که همه چیز را پژمرده و فاسد می سازد.
این رمان، هجدهمین رمان از سلسله داستانهای مشهور «روگن – ماکار» به توصیف محافل سفتهبازان، سوداگران و بورسبازان پاریس میپردازد. آریستید ساکار، قهرمان کتاب و برادر روگن، وزیر قدرتمند، سوداگر بی وجدان و ورشکستهای است که برای بار دوم به تجارت روی میآورد. بانک انیورسال را تاسیس میکند تا از سراسر خاورمیانه بهرهکشی کند و برای توفیق در نقشههای بلندپروازانهاش از قربانی کردن نزدیکترین کسان خود نیز پروا ندارد. او بنده و کارگزار پول است، برای او زندگی و عشق و تمدن بشری فقط در پول خلاصه میشود.
این رمان قدرتمند که شرارتها و پلیدیهایی را برملا میسازد که پرستش بُتِ پول در جهانِ مدرن میتواند در پیداشته باشد، به طوری درخشان زندگی پر جلال و جبروت پاریس را در اواخر سدهی نوزدهم وصف میکند و شخصیتهایی را به صحنه میآورد که در رنگارنگی و غنا کم نظیراند.
امیل زولا (۲ آوریل ۱۸۴۰- ۲۹ سپتامبر ۱۹۰۲) نویسنده فرانسوی و از چهرههای اصلی در آزادی سیاسی فرانسه است. او از برجسته ترین نویسندگان ناتورالیست دنیاست.
در رمان پول با ساکار روبه رو می شویم که ورشکسته است و در پی تاسیس بانکی است که بعد انیورسال نام می گیرد و قرار است پشتوانه مالی برای استثمار گسترده ی خاورمیانه فراهم آورد. از این رو به سفته بازان سود های آنی و کلان وعده می دهد. محور اصلی نگاه زولا در این اثر نقش ویرانگر، هول آور و بیگانه کننده پول در روابط انسانی در سرمایه داری معاصر است…
برف بهاری نخستین قسمت از رمان چهارگانه نهایی میشیما است . کییوآکی پسر زیبا و اشراف زاده ای است که در خانواده پولدارر ماتسوگائه متولد شده است . خانواده آیاکورا خانواده ای از نظر اجتماعی بالا ولی از نظر مادی فقیر است و پدر کییوآکی او را به نزد آیاکورا ها می فرستد تا موقعیت اجتماعی آنها برای او مفید واقع شود . این خانواده دختری بسیار زیبا به نام ساتوکو دارد . این دختر و پسر عاشق هم می شوند ولی به گونه ای عجیب پسر از یک سو شدید عاشق دختر است ولی از سوی دیگر به نوعی مقاومت کرده و حس نفرت هم دارد . دختر عاشق اوست ولی سعی در حفظ غرورش را هم دارد .
وکیو(1970-1925) mishima , yukio رمان نویس ژاپنی با نام اصلی هیرائوکا کیمی تاکه. نویسندهای بزرگ بود که بسیاری منتقدین نوشتههای او را با آثار مارسل پروست، همینگوی، آندره ژید و سارتر برابر نهادهاند. میشیما در زندگی کوتاه اما پر بار ادبیاش آثار فراوانی از جمله چهل رمان، برف بهاری، سی و سه نمایشنامه و داستانهای کوتاه بسیاری نگاشت. نثر او ترکیبی است از شعر، فلسفه، سنتهای ژاپنی و باورهای مذهبی. اعترافات یک صورتک (1949)، معبد کلاه فرنگی طلایی(1956) و برف بهاری (1967-1956) کتاب حاضر، از آثار درخشان اویند. میشیما به سال 1970 در اعتراض بدانچه که تباهی ملّت و زوال سنتهای سامورایی میدانست با خودکشی آیینی (هاراکیری) به زندگی این جهانی خویش پایان داد.
گابریل خوزه گارسیا مارکِز (به اسپانیایی: Gabriel José García Márquez) (زادهٔ ۶ مارس ۱۹۲۷ در در دهکدهٔ آرکاتاکا* درمنطقهٔ سانتامارا* در کلمبیا) رماننویس، روزنامهنگار، ناشر و فعال سیاسی کلمبیایی است. او بین مردم کشورهای آمریکای لاتین با نام گابو یا گابیتو (برایحبیب) مشهور است و پس از درگیری با رییس دولت کلمبیا و تحت تعقیب قرار گرفتنش در مکزیک زندگی میکند.
سییروا ماریا” دختری است که با بی توجهی والدینش مواجه شده و در کنار خدمتکاران با آداب رسوم آفریقایی بزرگ می شود تا جایی که زبان آنها را هم یاد می گیرد. روزی به همراه یکی از خدمتکاران در بازار بود که سگ هاری او را گاز می گیرد. این خبر به گوش اسقف منطقه می رسد و او مدعی می شود که روح این دختر در تسخیر شیطان قرار گرفته است. بنابراین از پدرش می خواهد که دختر را به صومعه تحویل دهد تا از او جن گیری کنند… در این بین پدر روحانی کایتانو دلاورا عاشق ماریا شده است و در فکر نجات جان اوست.
مارکز واقع گرایی است که در نوشته هایش نه با خود ونه دیگری تعارف ندارد. عریان و بی پیرایه می نویسد.توصیفات بی نظیر و تصویر پردازی بی نقصش به عمق داستان میکشاندت و با شخصیت های داستان عجین می کندت به گونه ای که تا پسین انتها درگیر می مانی. مارکز کلمبییایی هوشمند است و توانمندانه مجذوب نگاهت می دارد.”از عشق تا شیاطین دیگر” او ارزش خواندن چند باره را دارد.واین دیگر ویژگی آثار اوست. معدود نویسندگانی هستند که مردم سرزمینشان چنان شیفته باشند که مصرانه خواهان کاندیداتوری شان برای ریاست جمهوری باشند.و مارکز از جمله این نویسندگان است.
شامل ٧٠شعر از باباچاهی است که در سالهای ١٣٩٠ و ١٣٩١ نوشته شدهاند. مانند بیشتر دفترهای شعر باباچاهی، در این مجموعه هم، گفتوگویی با او در انتهای کتاب آمده است. طنز از ویژگیهای بارز شعرهای این مجموعه است و در همان شعر اول کتاب (در دل اشیا) هم دیده میشود: «کلاهبوقی فرهاد هم که در یکی از شیرفروشیهای میدان شوش/ پیدا شده/ با جاروبرقی گاهی الفت خاصی پیدا میکنیم/ با رفتگر محله/ مخصوصا/ طوفان هم گاهی تار و مار میکند اسمهایی که شما آدمها/ رویمان گذاشتهاید: گوشواره سینهریز دستبند. /داری که بگویی هنوز؟ نداشت نگفت/ نوبت که به آدم رسید/ گندم را تف نکرد گاز نزد سیب را/ برگ انجیر را برنداشت خجالت کشید گفت: / آدم آدم است ولی/ شترچرانیهای خودش را دارد زیر سقفهای دولاشده…». خود باباچاهی در گفتوگوی انتهایی کتاب، تاکید و تمایل به نوعی «شکلباختگی و شعرافشانی» را از ویژگیهای مجموعه شعرهای اخیرش دانسته است: «نوعی گسستهنمایی که متصل به پیوستی است که در لایههای منفرد شعر نهان و عیان است.» او همچنین درباره پررنگترشدن طنز و تغزل در شعرهای جدیدترش گفته: «فضای پیرامون تراژیکتر شده است! از طرفی نیز آدم شوخطبع و «دل به راه»ی هستم!