محمد

محمد حقوقي و «شعر زمان ما»

من مرگ را سرودي كردم  روزنامه شرق - شماره 2864 زنده‌ترين كلمات «شعر زمان ما» عنوان مجموعه‌اي است كه سال‌ها پيش محمد حقوقي منتشر مي‌كرد و او قصد داشت در قالب اين مجموعه به شعر شاعران نوپرداز ايراني بپردازد. مجلد اول اين مجموعه به احمد شاملو اختصاص داشت و حقوقي در سال‌‌هاي حياتش تنها فرصت يافت چند مجلد ديگر از اين مجموعه را منتشر كند و كارش نيمه‌تمام ماند. اخوان‌ثالث،‌ سهراب سپهري، فروغ فرخزاد و نيما يوشيج شاعراني بودند كه حقوقي توانست در قالب اين مجموعه به سراغشان برود. به‌تازگي چاپ ديگري از مجلد اول مجموعه كه به شعر شاملو...

ادامه خواندن ←

به قدرت رسیدن محمد بن سلمان

نوشته بن هوبارد ترجمه علی ربیع

میم. با. سین (محمد بن سلمان) چند سال پیش از رسیدن به سن سی و چهار سالگی کار خود را کرده بود: پس از ظهور از دل تاریکی، تمام رقیبان خود را کنار زد، اختیار خود را بر سازمان های اساسی دولت عربستان گسترش داد و موقعیت خود را در جایگاه مرکز قدرت بلامنازع پادشاهی تثبیت کرد. در این مسیر البته بخت هم با او یار شد: اگر پدرش – سلمان – عمری طولانی تر از برادران خود نداشت هرگز به سلطنت نمی رسید. به علاوه، سلمان پس از اینکه به سلطنت رسید، می توانست قدرت را به هر کسی که می خواهد تفویض کند؛ اما او ششمین پسرش میم. با. سین. را انتخاب کرد؛ با وجود جوانی و آوازه شرارت ها و فرومایگی هایش. سلطنت مطلق در اصل دمکراسی یک نفر است؛ و میم. با. سین. رأى پدر خود را گرفت؛ تنها کسی که مهم بود.

ادامه خواندن ←

روزگار من و شعر – شصت و سه روایت از زندگی محمد علی بهمنی

روزگار من و شعر

«شصت و سه روایت از زندگی محمدعلی بهمنی»

احمد امیر خلیلی

«دلم برای خودم تنگ می‌‌شود، آری!» من فکر می‌کنم در تمام عمرم اگر یک حرف راست گفته باشم همین است. انسان همیشه باید از خودش باخبر باشد. انسان باید بپذیرد که تحت هر شرایطی از خودش خبر بگیرد و خبر داشته باشد؛ آن هم انسان امروزی که هم احتیاج همیشگی به جنون دارد و هم احتیاج جنون‌آور به خبری! من، «محمدعلی» گاهی دلم برای «محمدعلی» تنگ می‌شود. اینکه بگویم کدام‌یک از این دو، آن واقعیِ من است غیرممکن به نظر می‌آید. یک نفر از من کسی است که هستم و دیگری کسی که باید باشم. فاصله میان این دو نفر را شعر به گونه‌ای پر کرده است که هیچ ردّی از مرز این دو، مشخص نیست. این فاصله‌‌‌ای نیست که بگویم شعرِ من پر کرده است؛ چراکه شعر از آنِ من نیست؛ من متعلق به شعر هستم.

(از متن کتاب)

ادامه خواندن ←

رومی (جلال‌الدین محمد)

بهمن شکوهی

درباره‌ی کتاب:

روایتی حیرت‌انگیز، قصه‌ای از بلخ تا قونیه، سلوک‌ عاشقانه و زندگی پرماجرای مولانا در بستری از واقعیت و افسانه. روزگار و زندگی یکی از شگفت‌آورترین عارفان جهان و عشق شورانگیز وی با گوهر خاتون، اوج زندگی عاشقانه و از دست رفتن دلدار، دیدار شگفتش با شمس تبریزی و تحول روحی او که بس شایعه در اطرافش ساخت و بالاخره جوشش شعر از بن جانش یا ردیف شدن مسلسل‌وار کلمات چون الماس‌های تراش خورده در کنار هم، تصویری در بستر تاریخ از روزگار تیرۀ حمله مغولان. تلفیقی استادانه از تاریخ، داستان و افسانه که یکی از پرشورترین عاشقانه‌ها را برساخته است.

 

ادامه خواندن ←

مجموعه اشعار محمد علی سپانلو

محمد علی سپانلو

محمد علی سپانلو (۱۳۹۴-۱۳۱۹) ، نویسنده، مترجم، منتقد و «شاعر تهران»، روز ۲۱ اردیبهشت ۱۳۹۴ در سن ۷۵ سالگی در تهران در گذشت. محمد علی سپانلو که بیش از ۷۰ کتاب از او منتشر شده، دارنده‌ی نشان لژیون دونور بود. سپانلو، یا آن‌طور که اطرافیانش صدایش می‌زدند، سپان، یکی از دبیران کانون نویسندگان ایران بود. اگر بتوان مرکزیتی برای مجموعه آثار او تصور کرد، آن مرکز شهر تهران است.

ادامه خواندن ←

مجموعه اشعار محمدعلى بهمنى

محمد علی بهمنی

دوره‌ى معاصر غزل با چهره‌هايى همچون بهار و شهريار جوانه مى‌زند و با حضور رهى معيرى و هوشنگ ابتهاج «سايه» و بانو سيمين بهبهانى به‌بار مى‌نشيند. دهه‌ى پنجاه شمسى شاهد ظهور چهره‌اى است در غزل كه استيل و زبان خاص خود را دارد. محمدعلى بهمنى كه از كودكى و نوجوانى شيفته‌ى سرودن است به‌جاى مدرسه سر از چاپخانه درمى‌آورد. در ده‌دوازده سالگى چاپخانه‌ى «تابان» در خيابان ناصرخسرو محل كار او بود كه مجله‌ى «روشنفكر» در آن چاپ مى‌شد. اين مجله صفحه‌ى شعرى داشت به‌نام «هفت‌تار چنگ» كه از سوى زنده‌ياد فريدون مشيرى نظارت مى‌شد. اتّفاقى در اين باره راه بهمنى را براى رسيدن به شعر و آفرينش ادبى هموار مى‌كند. اين روايت بهمنى است از ماجرا :

«… روزى در قسمت فرم‌بندى داشتم يواشكى شعرهاى حروف‌چينى شده و آماده‌ى غلط‌گيرى و چاپ را نگاه مى‌كردم كه متوجه شدم قسمتى از شعر شاعرى را نمى‌شود به‌آسانى قسمت‌هاى ديگرش خواند. وزن‌اش خراب بود. با زبان بى‌زبانى به آقاى صفحه‌بند گفتم اين شعر غلط است. و آقاى صفحه‌بند كه شايد خستگى كار بى‌حوصله‌اش كرده بود با عصبانيت جواب داد: “اين فضولى‌ها به تو نيامده بچّه!”

اما ساعتى بعد همراه مردى كه لبخندى فراموش‌نشدنى بر لب داشت به سويم آمد و مرا به مرد همراه نشان داد و گفت: “اين بچه را مى‌گفتم.”

آن مرد كه بعد دانستم فريدون مشيرى است، زودتر از من سلام كرد و دست مهربانش را بر شانه‌ام گذاشت و گفت: “شعر دوست دارى؟” باور كنيد تا آن زمان هيچ‌كس اين‌قدر مهربان با من حرف نزده بود، آن هم درباره‌ى
شعر كه نمى‌شناختمش امّا عاشقش بودم. زبانم مثل دست و پايم گم شده بود. آن مرد خوب گويا متوجّه احوالم شده بود، مهربانى را بيشتر كرد و پرسيد: “از كجا فهميدى اين شعر غلط است؟” گفتم: “به روانى قسمت‌هاى بالا و پايينى‌اش نيست.”

 

ادامه خواندن ←

جشن امضای کتاب مجموعه اشعار محمد علی بهمنی

.مؤسسۀ انتشارات نگاه با همکاری شهر کتاب مشهد برگزار می کند جشن امضای کتاب مجموعه اشعار محمد علی بهمنی با حضور مؤلف ؛ جمعه ۱۹ خرداد ۱۳۹۶ ساعت ۱۷ در مجموعه فرهنگی ؛ هنری شهرکتاب_مشهد نبش ضلع جنوبی چهارراه ابوطالب      

ادامه خواندن ←