مجموعۀ قصههای کوتاه جک لندن، نویسندۀ آمریکایی که در سال 1907 منتشر شد، همچون دیگر آثارش سرشار از شور زندگی و علاقۀ نویسنده به طبیعت و نیروی مرموز آن است؛ طبیعت سخت و وحشی که انسان را در کام خویش میکشد، چشماندازهای پوشیده از برف و قهرمانان شکستخوردهای که سودای برخاستن و کامیابی دارند.
کتاب عشق به زندگی نه قصۀ کوتاه است که در دو بخش مختلف سامان یافته است. این قصهها بازتاب تجربیات زیستۀ نویسنده از سفرهایش به قلمروهای شناخته و ناشناخته است.
سوءقصد چیست؟ انگیزۀ سوءقصد کننده چیست؟ هر سوءقصد کننده یک قاتل است، اما عکس آن الزاماً درست نیست. حداقل سه هزار سال است که آدمکشها قدرتمندان و نامداران را می کشند. جاه طلبی شخصی، انتقام و خشم انگیزه آنان برای این اعمال خشونت آمیز است. مانند سلطان عثمانی که ۱۹ برادرش را خفه کرد یا محافظان چندین امپراتور روم که آنها را به قتل رساندند. اخیراً انگیزههای جدیدی مانند تعصب مذهبی یا سیاسی، انقلاب و آزادی سر برآورده است و دولتها نیز وارد عمل شده اند. در حالی که به نظر میرسد بسیاری از قربانیان این خطر را کوچک شمرده اند. مثل آبراهام لینکلن که پس از اینکه محافظش را فرستاد تا لبی تر کند کشته شد. بنابراین آیا سوءقصد اهداف آمرانش را برآورده است؟ جان ویتینگتون در اعمال آدمکشها با تکیه بر حکایات، شواهد تاریخی و تجزیه و تحلیل آماری، برخی از بدنام ترین اعمال تاریخ را بررسیده و از برخی شخصیتها روشهای مبتکرانه آدم کشی و بسیاری از پیامدهای ناخواسته آن پرده برداشته است.
این اثر، رمانی از الکساندر دوما (۱۸۰۲-۱۸۷۰)، نویسنده فرانسوی، منتشر شده به سال ۱۸۴۵ است که با ترجمۀ ذبیحالله منصوری در سه جلد در ایران منتشر شده است. ادموند دانتس، دریانوردی زندانی و مسافری مرموز با چندین چهره، میخواهد با ثروتهای افسانهوار خود طبقه اشراف پاریس را به هم بریزد. دانتس در ۱۸۱۵، در روز ازدواجش، به اتهام دروغین طرفداری از ناپلئون در بندر مارسی زندانی میشود و بر اثر سعایت رقیب عشقیاش، فرنان، و رقیب تجاریاش، دانگلار، مدت چهارده سال محبوس میماند و این واقعه، در عین حال، به نفع مقاصد سیاسی یک قاضی جوان و جاهطلب به نام ویلفور است که در زندانیشدن او دست دارد.
قصه آنا از روسیه شروع میشود و سرمای دلهرهآور آن و کارهای عجیب آنا که در تمام کتاب حضور دارد. قصه زنی که در جستوجوی عشق است. او میتوانست مثل هزاران زن دیگری باشد که با سرنوشتشان کنار میآیند و سربهراه و سربهزیر به روزگاری میرسند که دلخوش خنده نوههایشان هستند؛ اما آنا جایی از قطار زندگی روزمره پیاده میشود و دنبال عشق میافتد و سرنوشت تا قصهاش را تولستوی بنویسد و با کلماتش تصویری از روسیه پترکبیر ارائه دهد و پایمان را به زندگی چند آدم دیگر و روزهای ملتهب خانه آنا کارنینا باز کند.
جانی روداری، نویسنده خانه پرنده (برنده جایزه آندرسن در سال ۱۹۷۰) در این کتاب داستانهای فانتزی و جذابی را تحریر کرده که خواننده را، چه جوان و نوجوان باشد و چه بزرگسال، به درنگ و اندیشه وا میدارد. برخی از این داستانها در زمین و برخی در کرات دیگر رخ میدهد. در داستانی هم از خانه ای میگوید که به پرواز درمیآید و همه ساکنان آن را با خود می برد به…. – کجا؟
– شاید به کرهای دیگر!
«کا» به «قصر» دعوت شده ولی نه اجازه ورود به آن را مییابد و نه حتی مردم دهکدهای که در مسیر قصر قرار دارد، به او روی خوش نشان میدهند. «کا» به دنبال دستیابی به بدوی ترین امکانات زندگی است تا در شغل خود ریشه کند و تشکیل خانواده بدهد و به عضویت جامعه در آید، اما تشکیلات پنهان و مرموز «آقایان» و «قصر» با تصمیمها و اتفاقها و شخصیتهای رازآمیز خود نمیگذارند او از انزوای ناشناسی در آید و عضو جامعه محسوب شود. ترجمه حاضر اولین ترجمه قصر به زبان فارسی است که در سال ۱۳۴۰ به قلم دکتر عبدالرحمان صدریه از متن آلمانی برگردان شده است.
به درخواستِ ناشرِ محترم، مجموعهيى با نامِ عاشقانهها از پنج شاعر معاصر گرد آوردهام كه با يكى از ايشان، به حقيقت، بهترين ساعتهاى روزگار عمر خويش را سپرى كردهام: سيمين بهبهانى. چهار شاعر ديگر نيز درى به سوى جهانى «عاشقانه» به رويم گشودهاند ـ فارغ از «سانتىمانتاليسم» رايج.
«عاشقانهها»ى هر يك از اين شاعران نمودار احوالِ روزگار و جهان پيرامونشان بوده است: منوچهر آتشى، محمود مشرف آزاد تهرانى (م. آزاد)، حسين منزوى، نادر نادرپور ـ كه نامشان جاودان باد!
اين پنج دفتر در بردارندهى شعرهاى «عاشقانه»يى هستند كه مىتوانند حالوهواى دوران نوجوانى و جوانىى ما را رنگى ديگر دهند ـ فارغ از شعرهاى ديگر ايشان كه گاه به ناليدن از غم و درشتىهاى زمانه وادارشان كرده است. اميدوارم اين «عاشقانهها» تمهيدى باشند براى تلطيف اين روزگارِ خشن و زمزمهيى بر لبِ فرزندان نسلِ آيندهى سرزمين ما و پيك و پيامآورى با گلبانگ شادى و عشق.
لذات فلسفه نظریات ویل دورانت درباره مسائل اساسی زندگی و سرنوشت انسان است. او در این کتاب میکوشد تا به فلسفهای متناسب و هماهنگ با زندگی برسد و درباره مسائلی بحث میکند که این روزها بیشتر به زندگی ما نزدیک است؛ موضوع بحث او انسان است؛ انسان کنونی، یعنی خود ما. او فلسفه را شامل مسائلی میداند که بر معنی و ارزش زندگی انسانی تأثیرگذارند. دورانت در این کتاب به زن امروزی، زیبایی شناسی، خوشبختی، سرنوشت تمدن، فلسفه سیاسی، فلسفه دین و مفاهیمی از این دست میپردازد.
رمان نوری از تاریکی داستان ویلیام هاردینگ، بازیگر جوان و مشهور سینمای آمریکا را روایت می کند که زندگی خانوادگی اش در شرف فروپاشی است. درست در همین زمان ویلیام برای اولین بار در عمر حرفه ای بازیگری خود قرار است بازی در برادوی را نیز تجربه کند. روزگار ویلیام به آشفتگی می گذرد و هر لحظه تا مرز فروپاشی عصبی پیش می رود. آیا تئاتر می تواند نجات بخش او از این تاریکی باشد؟ به چهره تک تک آدمها زیر چشمی نگاه کردم. می پنداشتم اگر زنم به دیدن نمایش بیاید، ما به نزد هم باز می گردیم و زندگی را از سر می گیریم. همه امیدم به این بود؛ اگر می آمد، یعنی دوستم داشت و می دانست به اندازه کافی تنبیه شده ام. آیا بازمی گردد؟»
میخکوب سر جایم ایستادم، گوشهایم در باد. شیهه به یک شیههی معمولی شباهت نداشت. صدایی بود نرم، دلنشین، به طرز عجیبی زنانه، کمی مانند یکی از این نالههای دوردست جنگلهای بروتاین زیر باران تند بهاری؛ صدایی شفاف و به زحمت شنیدنی که گویا شما را به اسم صدا میزند… سرم را برگرداندم، هیچکس پشت سرم نبود.