مرد مرموز
مرد مرموز ( ماجرای واتر گیت )
باب وودوارد
ترجمه : عباسقلی غفاری فرد
کتاب مرد مرموز بازنمایی ماجرای واتر گیت است ، ماجرایی که از طریق شنود مذاکرات انتخاباتی ریچارد نیکسون صورت گرفت که خود را برای دومین دوره ی ریاست جمهوری اش مهیا می کرد ،رسوایی که کار را به دیوان عالی قضایی فدرال آمریکا کشاند و منجر به کناره گیری نیکسون شد . در اصل عامل اصلی برای افشا کردن واترگیت ، ((مارک فلت )) مرد شماره دو اف بی آی بود که سالها نامش پنهان بود و تنها به اسم ((گلوگشاد)) از او یاد می شد. باب وودوارد به همراه همکارش کارل برنشتاین روزنامه نگارانی بودند که پرده از رسوایی واترگیت برداشتند . وودوارد در این اثر به مارک فلت پرداخته و در خلال آن ماجرای واترگیت و تاثیر آن بر سیاست آمریکا و جهان را باز پرداخته است .
ربهکا
دفته دوموریه
ترجمۀ حسن شهباز
رمان ربهکا را خانم دفنه دوموریه نویسندۀ انگلیسی در سال 1938 منتشر کرد. رمانی در حالوهوای داستانهای گوتیک دربارۀ زنِ جوان و زیبایی که با مرد ثروتمندی ازدواج میکند که همسرش، ربهکا، را به تازگی از دست داده است. زنِ جوان مقیم قصر باشکوه و مجلل مندرلی میشود و خیلی زود درمییابد که شوهرش و مستخدمان خانه در تسخیر خاطرۀ ربهکا هستند. در این میان بهخصوص خانم دانورس، مستخدمِ مرموز که از کودکی ربهکا، مستخدم شخصی او بوده است، نقشی مهم در رقم خوردن رخدادهای غریب و توضیحناپذیر قصر دارد.
رمان ربهکا از پرفروشترین و محبوبترین رمانهای قرن بیستم است که به خوبی میان حالوهوای گوتیک قصه و داستان رمانتیک آن پیوندی خلاق رقم میزند، و از زمان چاپش تاکنون به زبانهای متعددی ترجمه شده است.
محبوبیت این رمان به حدی است که تاکنون بارها بر صحنه اجرا شده و فیلمها و سریالهای مختلفی بر اساس آن ساخته شده است. مشهورترین آنها فیلم ربهکا ساخته آلفرد هیچکاک در سال 1940 است که برندۀ جایزۀ اسکار بهترین فیلم شد.
چشم هایش | جلد شومیز
بزرگ علوی
چشمهایش، شاخص ترین اثر بزرگ علوی است. این کتاب روایت یکی از دوستداران نقاش معروفی به نام “ماکان” است که به دنبال راز مرگ مشکوک استاد در تبعید است. در خلال داستان آقای ناظم همان دوستدار استاد حدس می زند که راز مرگ استاد در یکی از تابلوهای ایشان که به خط خود استاد “چشمهایش” نامیده شده و در شخصیت مدل این اثر نهفته است. پس از آن سعی می کند با پیدا کردن زن به تصویر کشیده شده در تابلو به این راز دست پیدا کند و برای این کار ناظم مدرسه نقاشی ای می شود که آثار ماکان در آن به نمایش در آمده است. در ادامه با پیدا شدن فرنگیس پرده از راز مرگ ماکان برداشته می شود. بزرگ علوی در این رمان روش استعلام و استشهاد را به كار برده، روشی كه چند اثر دیگر او را نیز شكل داده است. این شیوه بیشتر در ادبیات پلیسی معمول است. یعنی كنار هم نهادن قطعات منفصل یك ماجرای از دست رفته و ایجاد یك طرح كلی از آن ماجرا به حدس و قرینه. بدین ترتیب یك واقعه گذشته به كمك بازماندههای آن نوسازی میشود. نثر منظم و سیال نویسنده در قیاس با معاصرانش بسی امروزی مینماید. این كتاب از آثار معدود فارسی است كه در مركز آن یك زن با تمام عواطف و ارتعاشات روانی و ذهنی قرار گرفته است.
استاد ماکان نقاش بزرگ که یک مبارز سیاسی علیه دیکتاتوری رضا شاه است در تبعید درمی گذرد. یکی از آثار باقیمانده از او، پردهای است بهنام «چشمهایش»، چشمهای زنی که گویا رازی را در خود پنهان کرده است. راوی داستان که ناظم مدرسه و نمایشگاه آثار استاد ماکان است، سخت کنجکاو است راز این چشمها را دریابد. بنا بر این سعی میکند زن در تصویر را بیابد و از ارتباط او با استاد ماکان بپرسد. پس از سالها ناظم زن مورد نظر را مییابد و در خانهٔ او با هم گفتوگو میکنند. زن به او میگوید که او دختری از خاندانی ثروتمند بوده است و به خاطر زیبایش توجه مردان بسیاری را جلب خود می کرده اما آنها برای او سرگرمیای بیش نبودند و تنها استاد ماکان بود که توجهی به زیبایی و جاذبهاش نداشته است. زن برای جلب توجه استاد با تشکیلات مخفی سیاسی زیر نظر استاد همکاری میکند اما استاد نه فداکاری او را جدی میگیرد و نه احساسات و عشق او را درمییابد. در آخر استاد توسط پلیس دستگیر میشود و زن به درخواست ازدواج رییس شهربانی که از خواستاران قدیمی او بودهاست به شرط نجات استاد از مرگ پاسخ مثبت میدهد. استاد به تبعید میرود و هرگز از فداکاری زن آگاه نمیشود. در تبعید پردهٔ چشمهایش را میکشد، چشمهایی که زنی مرموز اما هوسباز و خطر ناک را نمایان میکند. زن میداند که استاد هرگز او را نشناخته است و این چشمها از آن او نیست.
چشم هایش | جلد سخت
بزرگ علوی
چشمهایش، شاخص ترین اثر بزرگ علوی است. این کتاب روایت یکی از دوستداران نقاش معروفی به نام “ماکان” است که به دنبال راز مرگ مشکوک استاد در تبعید است. در خلال داستان آقای ناظم همان دوستدار استاد حدس می زند که راز مرگ استاد در یکی از تابلوهای ایشان که به خط خود استاد “چشمهایش” نامیده شده و در شخصیت مدل این اثر نهفته است. پس از آن سعی می کند با پیدا کردن زن به تصویر کشیده شده در تابلو به این راز دست پیدا کند و برای این کار ناظم مدرسه نقاشی ای می شود که آثار ماکان در آن به نمایش در آمده است. در ادامه با پیدا شدن فرنگیس پرده از راز مرگ ماکان برداشته می شود. بزرگ علوی در این رمان روش استعلام و استشهاد را به كار برده، روشی كه چند اثر دیگر او را نیز شكل داده است. این شیوه بیشتر در ادبیات پلیسی معمول است. یعنی كنار هم نهادن قطعات منفصل یك ماجرای از دست رفته و ایجاد یك طرح كلی از آن ماجرا به حدس و قرینه. بدین ترتیب یك واقعه گذشته به كمك بازماندههای آن نوسازی میشود. نثر منظم و سیال نویسنده در قیاس با معاصرانش بسی امروزی مینماید. این كتاب از آثار معدود فارسی است كه در مركز آن یك زن با تمام عواطف و ارتعاشات روانی و ذهنی قرار گرفته است.
استاد ماکان نقاش بزرگ که یک مبارز سیاسی علیه دیکتاتوری رضا شاه است در تبعید درمی گذرد. یکی از آثار باقیمانده از او، پردهای است بهنام «چشمهایش»، چشمهای زنی که گویا رازی را در خود پنهان کرده است. راوی داستان که ناظم مدرسه و نمایشگاه آثار استاد ماکان است، سخت کنجکاو است راز این چشمها را دریابد. بنا بر این سعی میکند زن در تصویر را بیابد و از ارتباط او با استاد ماکان بپرسد. پس از سالها ناظم زن مورد نظر را مییابد و در خانهٔ او با هم گفتوگو میکنند. زن به او میگوید که او دختری از خاندانی ثروتمند بوده است و به خاطر زیبایش توجه مردان بسیاری را جلب خود می کرده اما آنها برای او سرگرمیای بیش نبودند و تنها استاد ماکان بود که توجهی به زیبایی و جاذبهاش نداشته است. زن برای جلب توجه استاد با تشکیلات مخفی سیاسی زیر نظر استاد همکاری میکند اما استاد نه فداکاری او را جدی میگیرد و نه احساسات و عشق او را درمییابد. در آخر استاد توسط پلیس دستگیر میشود و زن به درخواست ازدواج رییس شهربانی که از خواستاران قدیمی او بودهاست به شرط نجات استاد از مرگ پاسخ مثبت میدهد. استاد به تبعید میرود و هرگز از فداکاری زن آگاه نمیشود. در تبعید پردهٔ چشمهایش را میکشد، چشمهایی که زنی مرموز اما هوسباز و خطر ناک را نمایان میکند. زن میداند که استاد هرگز او را نشناخته است و این چشمها از آن او نیست.
چشم هایش (پالتویی)
بزرگ علوی
چشمهایش، شاخص ترین اثر بزرگ علوی است. این کتاب روایت یکی از دوستداران نقاش معروفی به نام “ماکان” است که به دنبال راز مرگ مشکوک استاد در تبعید است. در خلال داستان آقای ناظم همان دوستدار استاد حدس می زند که راز مرگ استاد در یکی از تابلوهای ایشان که به خط خود استاد “چشمهایش” نامیده شده و در شخصیت مدل این اثر نهفته است. پس از آن سعی می کند با پیدا کردن زن به تصویر کشیده شده در تابلو به این راز دست پیدا کند و برای این کار ناظم مدرسه نقاشی ای می شود که آثار ماکان در آن به نمایش در آمده است. در ادامه با پیدا شدن فرنگیس پرده از راز مرگ ماکان برداشته می شود. بزرگ علوی در این رمان روش استعلام و استشهاد را به كار برده، روشی كه چند اثر دیگر او را نیز شكل داده است. این شیوه بیشتر در ادبیات پلیسی معمول است. یعنی كنار هم نهادن قطعات منفصل یك ماجرای از دست رفته و ایجاد یك طرح كلی از آن ماجرا به حدس و قرینه. بدین ترتیب یك واقعه گذشته به كمك بازماندههای آن نوسازی میشود. نثر منظم و سیال نویسنده در قیاس با معاصرانش بسی امروزی مینماید. این كتاب از آثار معدود فارسی است كه در مركز آن یك زن با تمام عواطف و ارتعاشات روانی و ذهنی قرار گرفته است.
استاد ماکان نقاش بزرگ که یک مبارز سیاسی علیه دیکتاتوری رضا شاه است در تبعید درمی گذرد. یکی از آثار باقیمانده از او، پردهای است بهنام «چشمهایش»، چشمهای زنی که گویا رازی را در خود پنهان کرده است. راوی داستان که ناظم مدرسه و نمایشگاه آثار استاد ماکان است، سخت کنجکاو است راز این چشمها را دریابد. بنا بر این سعی میکند زن در تصویر را بیابد و از ارتباط او با استاد ماکان بپرسد. پس از سالها ناظم زن مورد نظر را مییابد و در خانهٔ او با هم گفتوگو میکنند. زن به او میگوید که او دختری از خاندانی ثروتمند بوده است و به خاطر زیبایش توجه مردان بسیاری را جلب خود می کرده اما آنها برای او سرگرمیای بیش نبودند و تنها استاد ماکان بود که توجهی به زیبایی و جاذبهاش نداشته است. زن برای جلب توجه استاد با تشکیلات مخفی سیاسی زیر نظر استاد همکاری میکند اما استاد نه فداکاری او را جدی میگیرد و نه احساسات و عشق او را درمییابد. در آخر استاد توسط پلیس دستگیر میشود و زن به درخواست ازدواج رییس شهربانی که از خواستاران قدیمی او بودهاست به شرط نجات استاد از مرگ پاسخ مثبت میدهد. استاد به تبعید میرود و هرگز از فداکاری زن آگاه نمیشود. در تبعید پردهٔ چشمهایش را میکشد، چشمهایی که زنی مرموز اما هوسباز و خطر ناک را نمایان میکند. زن میداند که استاد هرگز او را نشناخته است و این چشمها از آن او نیست.
پدرو پارامو (نزدیکِ انتشار)
خوان رولفو
احمد گلشیری
خوان رولفو، ستارهای تنها در ادبیات امریکای لاتین، با قلمی تیز هر واژه از رمانش را گویی بر صخرهای سخت نَقْر میکند. او در پدرو پارامو[1] بهگونهای طنزآمیز اسطوره را به کار میگیرد. این مکانِ اسطورهای جهانی است آکنده از لحظههای گذرا که در آن گفتهها، خاطرهها و اندیشههای آدمها همه همزمان ارائه میشوند. از این نظر خواننده ممکن است در ابتدا دچار آشفتگی شود. آنچه به ظاهر روایتی است که سخنگویی بر آن است تا به یاری آن داستان خویش را باز گوید، در حقیقت، تکهای از داستانی است که یکی از صداهایِ بسیارِ رمان، یکی از پسران پدرو پارامو، به نام خوان پِرْسیادو[2] نقل میکند. ترتیب زمانی در این رمان اهمیتی چندان ندارد، کتاب همچون مجموعهای از اسطوره بهسادگی سعی میکند تا آنچه را دارد ارائه دهد. به یقین، ترتیب زمانی در داستانهای فرعی رعایت شده است، بااینهمه درحالیکه کنار هم قرار گرفتنِ تکتک این داستانهای فرعی کتاب را بهظاهر نامفهوم کرده است، اما تنها در کلّ است که میتوان دید رمان از ارتباطی منطقی برخوردار است. و این همان شگردی است که فضایی کردنِ داستان نامیده شده است. از این نظر رمان پدرو پارامو کنایی است اما آنچه به دست آمده، تصویری است از سرزمین آشوبزدهای که لاهوتی منحرف به قدیسی مرتد سپرده است.
[1]. Pedro Paramo
[2]. Perciados
*از مقدمۀ مترجم
اختلالات روانی: آلزایمر
سونیا ام لیرانک
روژان مظفری
آلزایمر این بیماری مهیب و مرموز ذهن بسیاری را درگیر کرده است. کمتر بیماریای اینچنین هراس به دل آدمی میاندازد؛ از فراموشی کار کردن با اشیای ساده و گم کردن کلمات و نحوۀ استدلال تا فراموشی نزدیکان و زیستن در دنیایی که سوءظن بیمار به همه کس، واقعیت را دردناک میکند. اما چارهای نیست جز شناخت بیشتر این بیماری.
آدمهای غایب
تقی مدرسی
کتاب آدم های غایب نوشته تقی مدرسی نویسنده و روانپزشک کودکان است. مدرسی این کتاب را نخست به زبان انگلیسی در آمریکا به چاپ رساند که با استقبال منتقدین نیز مواجه شد؛ نیویورک تایمز بوک ریویو کتاب را یک «جادوی واقعی» خواند.
کتاب آدم های غایب داستان نسل دوم و سوم از یک خاندان اشرافی است که با یکدیگر اختلاف دارند. خان بابا دکتر، روزهای آخر عمر خود را سپری میکند و از فرزندش میخواهد به دنبال پسرنانتیاش بگردد. پسری که بعضیها میگویند راننده کامیون شده و بعضی میگویند زندانی سیاسی است. این خاندان با همه ارتباطات در هم گرهخورده و تضادها و تناقضهایشان و با ترکیبی از افکار و رفتارهای ضد و نقیضشان ماجراهای داستان را شکل میدهند.