مادر

حالا نه! اینجا نه!

اری د لوکا
ترجمۀ نهال محذوف

این نخستین کتاب کوتاه و پرمحتوای «اری د لوکا» هر عبارتش نکاتی تأثیرگذار و به‌یادماندنی دارد؛ و این نشانه‌ای است بر وجود نویسنده‌ای واقعی و لحنی که به‌محض تشخیص، دیگر هرگز مخدوش نمی‌شود و نگاهش یکپارچه و یکدست است و می‌داند چطور بر افکار و احساسات تأثیر بگذارد. در این داستان حافظه تسلای خاطر نیست، بلکه خود امری غم‌افزاست و فاصله‌های پرنشدنی زمان میان راوی و ماجرا، بازی بیرحمانه‌ای به‌راه می‌اندازد. صفحات کتاب مثل نوری سفید و شدید است که از پسِ ابرهای بلند می‌تابد، همان نوری که قهرمان فیلم توت فرنگی‌های وحشی برگمان، پدر و مادرش را در آن می‌دید؛ در جوانیشان، نشسته بر ساحل دریاچه، چوب ماهیگیری در دست و منتظر صید ماهی. خواندن این کتاب یادآور لحظاتی است از دوران کودکی در ناپل که برای همیشه از دست رفته است و مرا دوباره به یاد آن تصویر ویران‌کننده‌ای انداخت که با صراحت و شفافیتی مطلق از درد و رنج زندگی می‌گوید، رنجی که همه چیز را پاک می‌کند و ما را با خود و گذشته‌مان بیگانه می‌کند.

«رافائله لاکاپریا، نویسنده و فیلمنامه‌نویس ایتالیایی»

 

ادامه خواندن ←

آخرین روزهای زندگی آلبر کامو

ژوزه لانزینی

ترجمۀ عباس عبدالملکی

این کتاب روایتی است که آخرین روزهای آلبر کامو در آن تداعی شده‌. نویسنده با دقت خاصی به آن پرداخته است. او این آخرین سفر را با وفاداری به واقعیت شرح می‌دهد؛ همان واقعیتی که در آثار مختلف، مقالات مطبوعاتی یا شهادت‌های گوناگون در چارچوب کتاب‌ها یا کنفرانس‌های دیگر تداعی شده است. این شاهدان _خویشاوندان و دوستان کامو، منشی، هم‌قطارها یا همکارانِ روزنامه‌نگارش_ به نویسنده اجازه داده‌اند حکایت‌هایی را بیان کند که هدفشان نشان دادن اوج انسانیتِ این مرد آزاد از جهان باشد.

این کتاب که موضوع اصلی‌اش سکوت مادر است، موقعیت‌هایی را به نمایش می‌گذارد که ممکن است کامو را در مواجهه با سرنوشتی که به نظرش قطعی نبود تصور کند. این واقعیت که ذهن نویسندۀ بیگانه یا کالیگولا را به خود مشغول کرده، همیشه درون این رمان‌نویسِ روزنامه‌نگار و فیلسوفِ انسان‌گرا زنده بوده است.

  • از متن پیشگفتار کتاب

 

ادامه خواندن ←

پرندۀ آبی

اولیویه بوردو

منصور انصاری

پرنده آبی روایت دختری است نوجوان که برای زندگی می‌جنگد. ژولیئت شاید قهرمان کوچکی باشد، دختر نسل سوم خانواده که میان کشمکش‌های مادر و مادربزرگ در جست‌وجوی راهی برای فرار است؛ فرار از مادر و سخت‌گیری‌هایش. مادربزرگ حامی و پناه اوست. ژولیئت پرنده‌ای است پابسته که در تلاش برای پریدن است. بحث‌های مادر و مادربزرگش و مشاجره‌های خودش با مادرش باعث نمی‌شود نظرش دربارهٔ زندگی تغییر کند؛ زندگی‌ای که قرار است هدیه‌اش کند، زندگی نوزادش.

ادامه خواندن ←

در انتظار بُوجانگِلز

اولیویه بوردو

منصور انصاری

در انتظار بوجانگلز داستانی عجیب از زبان نوجوانی است که مادرش به تدریج به بیماری روانی مبتلا می‌شود؛ با روایتی سرگرم کننده و خنده دار و درعین حال صریح شیرین و دوست داشتنی. سرگذشت این خانواده داستانی است پر از عشق؛ عشقی بی انتها. پسری نوجوان که هرگز نامش را نمی‌دانیم زندگی پرمشقتش را روایت می‌کند. پدرش هر روز هنگام ،آشامیدن با آواز آقای بوجانگلز، همراه همسرش می‌رقصد و او را با نام‌های دیگری صدا می‌کند. این کتاب تاکنون برنده جوایز متعددی شده است و توانسته نظر مثبت منتقدان را نیز به خود جلب کند.

ادامه خواندن ←

محبوس پواتیه

آندره ژید

ترجمۀ شورا وحدتی

این کتاب یکی از متفاوت‌ترین نوشته‌های ژید است، زیرا می‌کوشد خود را به نفع واقعیت حذف کند، او شاهدی توانمند است که می‌خواهد مجدانه به نفع حقیقت نهفته در واقعیت جاری در دو پرونده قضایی دادگاه «روان» خودش را کنار بکشد. مادری دختر بیست و پنج ساله، سالم و هوشیارش را در اتاقی تاریک و نمور حبس کرده و پسری معصوم و آرام که از کودکی در مزارع کارگری می‌کرده به ناگاه ارباب و همه اعضای خانواده‌اش را به قتل می‌رساند. به راستی چه کسی یا چه کسانی در این دو فاجعه غریب مقصرند و چگونه می‌توان بی هیچ قضاوتی صرفاً مشاهده کرد.

 

ادامه خواندن ←

سرزمین کوچک

گائل فای
ترجمۀ آریو یزدان‌بخش

این بازگشت مرا وسوسه می‌کند. روزی نیست که به کشورم فکر نکنم. صدایی نهانی، بویی فراگیر، نوری عصرگاهی کافی است تا خاطرات کودکی‌ام بیدار شود. آنا خواهرم دائم تکرار می‌کند «تو به غیر از ارواح و خرابی بسیار، اونجا چیزی پیدا نمی‌کنی.» او هرگز نمی‌خواهد راجع به این کشور نفرین شده چیزی بشنود. حرفش را تا حدی قبول دارم. او همیشه روشن تر از من بوده است. بنابراین، ایده بازگشت به سرزمین مادری‌ام را از خود دور می‌کنم و یک بار برای همیشه تصمیم می‌گیرم که دیگر به آنجا برنگردم.

ادامه خواندن ←

ماهیگیر و پسرش

زولفو لیوانلی

پری اشتری

زن به او نگاه کرد. نگاه‌هایشان در هم گره خورد. زن، زن را فهمید، زن، زن را حس کرد، زن، زن را درک کرد. زیلها دست مسعوده را گرفت، کمی فشار داد، با چشمانش به او اطمینان خاطر داد و بعد باز هم دست او را گرفت و روی سر بچه گذاشت. زنان دیگری که در اتاق بودند بی صدا این آیین را تماشا می‌کردند. بوی زغالی که از بیرون می‌آمد با بوی لباس‌های کثیف اتاق در هم می‌آمیخت. دو زن بدون بر زبان آوردن حتی یک کلمه همه چیز را گفته بودند. میان امانت دهنده و امانت گیرنده به عنوان دو مادر، پیوند عمیقی ایجاد شده، قول‌ها داده شده و سوگندها یاد شده بود. مسعوده سعی می کرد حرف‌های وکیل را به یاد نیاورد اما نمی‌توانست.

ادامه خواندن ←

آدم ، گربه ، مرگ

آدم ، گربه ، مرگ نوشته زولفو لیوانی ترجمه ایلناز حقوقی

سامی باران یکی از پناهنده‏ هایی که طوفان 12 مارس او را از استانبول به استکهلم پرت کرده، در بیمارستانی که بستری ست با یک بیمار ترکیه‏ ای رو‏به‏ رو می‎ شود. این مرد وزیر سابقی است که سامی او را مسئول بلاهایی که به سرش آمده می‎بیند. با دوستانش که از کشورهای دیگری مثل اروگوئه، ایران و شیلی به استکهلم پناهنده شده ‎اند، نقشه می‏ کشد تا از او انتقام بگیرد. اما اجرا کردن این نقشه آنقدرها هم ساده نیست: سامی باران فکرش را نکرده بود که اگر پای زبان مادری در میان باشد با دشمن هم می‎ شود به توافق رسید و این تنها یکی از موانع اجرای نقشه است…

قلم استادانه‏ ی زولفو لیوانلی زندگی پناهنده‌ها و دو‎راهی بین کشتن یا بخشیدن را در رمانی بی‏ نقص به تصویر کشیده است و با روایتگری متفاوت و پایان بندی(ها)ی غیر‎قابل پیشبینی، خواننده‎ ها و منتقدین را تحت تاثیر قرار می‏دهد.

” یک شاهکار واقعی! بی‎نظیر در تکنیک و روانشناسی! بهترین رمانی که دو راهیِ بخشیدن یا کشتن را روایت کرده است.”

یاشار کمال

برنده‎ی جایزه‏ی ادبی یونس نادی

ادامه خواندن ←

دختر پرتقالی

یوستین گردر

نازنین عرب

دختر پرتقالی کتابی ست فلسفی برای کودکان. کتابی که در عین سادگی همانند سایر آثار «گردر»، خواننده را با پیچیدگی های فلسفه و شناخت ما از جهان همراه می سازد. پسر پانزده ساله ای به نام جرج که نامه های طولانی پدرش را از طریق مادر بزرگ خود دریافت می کند نکته اینجاست که پدر یازده سال قبل بر اثر بیماری صعب العلاجی از دنیا رفته است. دختر پرتقالی گفت و گویی ست شاعرانه از پدر و پسری که در دو زمان مختلف زیسته اند. روایت آشنایی پدر با دختر پرتقالی که به صورت مرموزی تا انتهای نامه ها برای پسرش نامکشوف باقی می ماند. و اصرار پدر برای شناخت فرزندش از خود که به گفته مادر، در دوران حیاتش بزرگترین دغدغه و اندوه پدر بوده است.

 

ادامه خواندن ←

بيگانه – پالتویی

آلبر کامو

ترجمه جلال آل‌احمد، على‌اصغر خبره‌زاده

چشم و چراغ 25

مادرم امروز مرد. شاید هم دیروز، نمیدانم. تلگرامی به این مضمون از خانه سالمندان دریافت داشته ام!

«مادر، درگذشت. تدفین، فردا. همدردی، عمیق».

 

ادامه خواندن ←