وبلاگ

ستایش زندگی به مثابه وظیفه اجتماعی

نگاه :جواد ماه‌زاده   :  مجموعه اشعار «ناظم حکمت» با عنوان «کجاست دستان تو»، در قالب مجموعه اشعاری که انتشارات نگاه منتشر می‌کند، به چاپ رسیده است. اشعار حکمت را «احمد پوری» ترجمه کرده که پیش‌تر نیز گزیده‌هایی از این شاعر دوره عثمانی را منتشر کرده بود. با مرور اشعار این کتاب می‌توان سیمایی روشن از ناظم حکمت را دید و او را به خوبی بازشناخت. ناظم بیش از هر چیز، از خودش می‌گوید، شعر خودش را می‌سراید؛ شعری که از من و خود او می‌جوشد اما به وضوح بازتاب‌دهنده وضع انسان هم‌عصر او در سرزمینش است. پیوند ناظم با زمانه و وقایع زمانه‌اش، پیوندی تنگاتنگ است لیکن وقتی از خویشتن می‌گوید و خود را به اشعارش می‌سپارد، اوضاع اجتماعی و سیاسی دوره خود را نیز بازمی‌تاباند. بهره‌اش از دنیا‌‌ همان است که بر او رفته. شرایط ‌گاه بر او غالب شده و ‌گاه از وی مغلوب. ناظم هم راوی زخم و اندوه است و هم سمبل غرور و مقاومت. در عین اینکه از زندان و روزگار سخت سخن می‌گوید، روایتگر زندگی و امید است: «نگو کاش بالای‌دار چون بیرقی می‌وزیدم/ پایت را بر زمین بگذار و زندگی کن/ شاید خیلی دلخواه نباشد/ اما این وظیفه توست/ یک‌روز هم بیشتر زندگی کنی/ به کوری چشم دشمن…» (ص 165) ناظم حکمت هرگاه از زندان و شکنجه می‌گوید، نشانه‌های غرور و امید را هم به شعرش راه می‌دهد؛ به قول خودش: چون شیری که در قفسی آهنین می‌چرخد، پیش می‌رود و پس می‌آید، با چشمانی چون خنجر آخته، پرکینه، مغرور و سربلند، ایستاده بر پنجه‌ها. ناظم حکمت بهترین راوی خویشتن و زمانه خویش است و مترجم، با‌ شناختی که از حال و هوای درونی و بیرونی شاعر دارد، زبان او را با‌‌ همان آهنگ پرسوز و گداز و البته پرامید شاعر به فارسی درآورده است. احمد پوری توانسته شعریت و آهنگ را در ترجمه‌اش لحاظ کند و با چینش حروف و سطور و رعایت وزن کلمات، شاعرانگی و خوش‌آهنگی و ضربه‌های حسی شعر ناظم را به مخاطب انتقال دهد. اما چرا این روز‌ها و پس از گذشت یک‌صد سال همچنان شعر ناظم خواندنی و پذیرفتنی است؟ ترکیه امروز تفاوت بسیاری با ترکیه زمان عثمانی و دوران‌گذار به دولت «کمال پاشا» دارد. عناصر محتوایی بسیاری از اشعار ناظم نیز برگرفته از اتفاقات زمانه است اما چرا ناظم حکمت همواره خوانده و ترجمه می‌شود؟ اگر او را صرفا یک شاعر ملی یا مدافع اندیشه‌های مارکسیستی بشماریم، باید تاریخ مصرف وی را تمام شده فرض کنیم اما از آنجا که او به زبان شعر سخن می‌گوید و در کنار خویشتن خود، نگاهی مردمی را با تمام احساسش بروز می‌دهد، می‌توان دلیل ماندگاری و جذابیت آثارش را به خوبی دریافت. در جای‌جای شعر او تعهد به جامعه به وضوح قابل مشاهده است. ‌گاه به‌طور مشخص از کارگران و اقشار فرودست دفاع می‌کند و‌ گاه انقلابیون و ضدامپریالیست‌ها را در خط سرخی که دنبال می‌کند، مورد ستایش قرار می‌دهد اما حسن کار شاعر این است که یک لحظه درون خود را‌‌ رها نمی‌کند تا مبادا شعر به ورطه شعار و سیاست‌بافی صرف بلغزد. شعر «نامه‌هایی از زندان» او که در این مجموعه آمده، جزو روایتی‌ترین اشعار حکمت است. تصویری که او از حیاط، آسمان ناپیدا، زندانی‌ها و اشیای دم دست در سلول انفرادی می‌دهد، توامان حس و حال درونی او را هم منعکس می‌کند و این عناصر بیرونی و درونی، یکجا به شعر تبدیل می‌شود و وضعیت فردی شاعر را درون یک چهاردیواری و محروم از آزادی به خوبی توصیف می‌کند. او در این شعر به قدری به خود نزدیک می‌شود که فرصتی برای نقد و اعتراض به خود را هم پیدا می‌کند. درواقع از عزلت و محرومیت‌های زندان میزان پایبندی‌اش را به آدمیت و همچنین قدرت و خودخواهی‌اش را به پرسش می‌گیرد و در نامه‌ای که به محبوبش می‌نگارد، با خودش هم رودررو می‌شود.

مضامین شعری ناظم حکمت متنوع و بسیط هستند اما تجربه‌های شخصی شاعر، رنگمایه‌های زندان و مبارزه و تبعید را بر آنها غالب کرده است. از سوی دیگر، تعلق به عشق و زندگی موجب می‌شود تا شعر او به غایت احساسی، تاثرانگیز و تاثیرگذار باشد. شعر او در بسیاری جا‌ها نیز به ترانه‌های حماسی شبیه می‌شود. اساسا شعر او شعری مردمی و انقلابی است اما به نظر ملی نیست. به زبان عامیانه و همه‌فهم روایت می‌شود و وقایع روز را از فیلتر احساس و آرمانش عبور می‌دهد. شعر او اغلب خصلت روایت‌گونه دارد، تصویر می‌سازد، شخصیت می‌سازد، قصه می‌گوید، سرگذشتی را بازگو می‌کند، انتقاد و اعتراض می‌کند و همه اینها به مردمی شدن شعرش منجر می‌شود. وجه انقلابی و وزن شعر او متاثر از مایاکوفسکی است. مضامین شعری او از گرایش‌های چپ سرچشمه می‌گیرد اما در مقاطعی مضامین فلسفی کلی‌تر را هم شامل می‌شود. با این حال مجموعه‌ای که احمد پوری برگردانده و انتشارات «نگاه» در یک مجلد عرضه کرده، عمدتا اشعار احساسی، اجتماعی و درون‌کاوانه ناظم را در بر می‌گیرد. شعر ناظم آنقدر شخصی و صریح است که می‌توان حال و هوای شاعر را همچون زندگینامه از دل اشعارش بیرون کشید و خط به خط نوشت.

کجاست دستان تو / ناظم حکمت / ترجمه احمد پوری

انتشارات نگاه / چاپ اول: 1391

نوشتن دیدگاه