انسان جادوگرِ انسان است. این جمله را میتوان محور دیدگاه سارتر دربارۀ احساسات آدمی، ماهیت و کارکرد غایی آن دانست. ما با احساساتمان یکدیگر را مسحور میکنیم؛ اما سحری که نه خود از چگونگی آن باخبریم و نه اصولاً میدانیم که آنچه با دیگری کردهایم نوعی ساحری بوده؛ ما نیز به نوبۀ خود مسحور دیگری میشویم؛ و آن دیگری هم نمیداند که با احساساتش اغوایمان کرده… همۀ ما در بازی سلسلهوار احساساتمان، هدفی را دنبال میکنیم، هدفی که دستکم نمود تحققیافتۀ آن جوهری عقلانی و حسابگرانه دارد.
ساختار مفهومی نگاهِ سارتر در این کتاب غریب مینماید. او در بحبوحۀ گفتمان اگزیستانسیالیستی ناگاه صحبت از وجود کیفیتی ماکیاولیستی در اعماق وجود ما میکند، هرچند شاید سویۀ دیگری از نگاه فلسفی سارتر که حضور دیگری را «جهنمی» میداند با این نگرش او سازگارتر باشد.
به همان اندازه که تفکر اساطیری درصدد دفع بلای تغییر تاریخی است، مصرف تعمیم یافته تصاویر نیز در پی دفع بلای تاریخ در نشانههای تغییر است. این جامعه که وضع موجودی ابدی را در حالت سکون مصرف میکند، بستر خشونتی میشود که دیگر منحصراً تاریخی، مقدس، آیینی و ایدئولوژیک نیست، بل به طریقی پراکنده در بطن آسایش مصرفی ما فوران میکند و به چشم همه بخشی از کارکرد نمادین از دست رفته را عهدهدار میشود، پیش از آنکه خودش در موضوع مصرف تحلیل برود. پس از نمایش آخرین مرحلهٔ بتوارگی کالایی زنگ وانمودگی به عنوان آخرین مرحلهٔ نمایش به صدا درمی آید.
مونتنی در مقالات میگوید من بیش از هر چیز درباره خود مطالعه میکنم و نزد من ،این خود طبیعت و ماورای طبیعت است. به همین دلیل به املاکش پناه میبرد و اندیشه هایش را در قالب نوعی روزشمار مینگارد. آنتوان کومپنیون در یک تابستان با مونتنی مقالات را بررسی میکند. او در چهل فصل مقالات را بنا به نظرات مونتنی تفسیر میکند. یک تابستان با مونتنی کتابی است که مقدمات آشنایی با مونتنی و افکار اوست؛ کتابی که هر فصلش را میتوان در چند دقیقه خواند و نکته ای از آن برچید.
هاکلبری نوجوانیست سیزده چهارده ساله، ژنده پوش، ولگرد، بیسواد و بددهن که در خوکدانی های دهکده می خوابد. مادران دهکده پسرانشان را از معاشرت با او پرهیز میدهند، اما همه ی پسران عاشق معاشرت با او هستند. وقتی هاکلبری در ماجرایی گنجی نصیب می برد، زنی نیکو کار سرپرستی اش را می پذیرد، لباسهای برازنده به او می پوشاند و در سرایی مجلل به او خواندن و نوشتن می آموزد؛ اما هاکلبری ژنده پوشی و ولگردی را ترجیح میدهد، می گریزد که به خوکدانی ها رود، اما به همراه بردهای سیاهپوست، اولیس وار سفری ۱۸۰۰ کیلومتری را بر رودخانه ی میسیسیپی آغاز می کند..
تاریخ سینمای ایران به تعبیری تاریخ تیپهای تکرارشوندهای است که در فیلمهای مختلف تکثیر میشوند و معمولاً متأثر از تحولات اجتماعی تغییر چهره میدهند و در مواردی نیز از قطب مثبت داستان به قطب منفی میکوچند. از دید یونگ، کهن الگوها تمایل کلی ذهن برای تولید اندیشههای مشابه و یکسان است، گنجینهای از سنتهای دیرینه است که در ناخودآگاه جمعی هر ملتی جمع میشود و در قالب تصاویر و انگارهها و چهرههای مثالی به جلوه درمیآید. کهن الگوها قدرت و مانایی بسیاری دارند و سرشار از معانی متنوعاند و بر کنشهای جمعی افراد تأثیر میگذارند. این الگوها گاهی در اشکال نقاشی و معماری و صنایعدستی، گاهی در شکل ریاضی و هندسی، گاهی هم در قالب چهرههایی همچون، پیردانا، سایه، مادر، مکار، زن اهریمنی، موعود، و بسیاری دیگر، پدیدار میشوند. چهرههایی که ریشه در باورهای دیرینهٔ اقوام دارند و قرون و اعصار را در مینوردند و با زمان کنونی وارد مکالمه میشوند و تاحدود زیادی بر باورهای امروزی تأثیر میگذارند. به این اعتبار از گذشته گریزی نیست، و چه بخواهیم و چه نخواهیم، از الگوهای کهن میراث میبریم و آن را در شکلهای جدیدتر باز تولید میکنیم. با این مقدمه به سراغ تیپهای تکرارشونده در سینمای ایران میرویم و این داستان را نخست با تیپ قهرمان آغاز میکنیم.
رماننویسیهنربسیارپیچیدهای است سال بلو، من را به نویسندگی ترغیب کرد روزنامه آرمان - شماره 3250 مترجم: مژده امیری پارسا آرمان- سرویس ادبیات و کتاب: نویسندهشدن ویلیام جوزف کندی (۱۹۲۸، آلبانی، نیویورک)، داستان عجیبوغریبی دارد، مثل جان کندیتول، که بعد از مرگش، رمان «اتحادیه ابلهان»اش چاپ شد و برایش جایزه پولیتزر را به ارمغان آورد. ویلیام کندی هم بعد از پشت سرگذاشتن سیزده ناشر، توانست رمان «گل آفتابگردان»اش را چاپ کند، که در کمال ناباوری، جایزه پولیتزر، جایزه انجمن منتقدان ادبی آمریکا و جایزه پنفاکنر را از آن خود کرد. کندی با رمان «کامیون جوهر» که در سال ۱۹۶۹ منتشر شد،...
جویس در خانوادهای متوسط در سال 1882در دوبلین به دنیا آمد. در مدرسه و دانشگاه، دانشآموزی با استعداد بود. در اوایل دههی سوم زندگی به اروپای قارهای مهاجرت کرد و در شهرهای تریسته، پاریس و زوریخ اقامت گزید. گرچه بخش بزرگی از زندگی او در بزرگسالی، بیرون از ایرلند گذشت، جهانِ پنداری او از دوبلین فراتر نرفت و شخصیتهای کتابهایش از اعضای خانواده، دوستان و دشمنان او در زمان اقامتش در دوبلین الهام گرفته شده بود. اولین اثرش دوبلینیها مجموعه داستانهای کوتاهی است درباره دوبلین و مردمش که گاهی آن را داستانی بلند و با درونمایهای یگانه تلقی میکنند. او...
ضحی کاظمی همیشه درحال چابک دویدن است. همهی بدیها و خوبیهای این صفت لایتغیر را دارد. از خوبیهایش تمرکز بالا در نوشتن است. فکر نکنم هیچ غم بشریای بتواند او را از نوشتن بازدارد. و این، در میان بانوان نویسنده، واقعاً کمنظیر و غنیمت است. و خصوصیت دیگرش سرک کشیدن است. به خاطر سرعت تندش، میتواند به جاهای زیادی سر بکشد. اما منفیها هم کم نیستند. همین که فکر کنی سرعت بهترین صفتِ نیک نویسنده است، اینطور میشود که گمان میکنی برای «معتبر شدن» هم باید مسیر «مشهور شدن» را طی کنی. به نظرم ضحی کاظمی از این جهت یکی...