مجموعه اشعار لویی آراگون

لویی آراگون

جواد فرید

در ایران، متأسفانه درباره‌ی آراگون بسیار کم نوشته‌اند و تعداد اندکی از اشعار وی به فارسی برگردانده شده است. من آن‌چه را که درباره‌ی زندگی، آثار آراگون به زبان فارسی یافته‌ام، در پایان کتاب آورده‌ام. گرچه ممکن است تعدادی از ترجمه‌های اشعار یا مقاله‌های مربوط به آراگون را ندیده یا نیافته‌ باشم، با این حال، آن‌چه به فارسی درباره‌ی آراگون و اشعارش نوشته شده، بسیار اندک و مختصر است. از این‌رو، با یقین و اطمینان می‌توان گفت که کتاب حاضر نخستین مجموعه‌ی مستقل از شعرهای آراگون به زبان فارسی است که بیش از هفتاد عاشقانه‌ی او را در بر می‌گیرد.

نخستین مجموعه‌ی شعر آراگون، آتش شادمانی (1920)، دومین آن جنبش مداوم (1925) نام دارد. هر دو این مجموعه، همچون انیسه و چشم‌انداز و هرزگی، مشحون از غرابت‌های ذاتی دادائیسم‌اند، مکتبی که زایش آن ثمره‌ی نومیدی و هرج‌ومرج‌طلبی ناشی از جنگ جهانی اول بود. با این حال رگه‌هایی از عمل آگاهانه‌ی هنرمند در جنبش مداوم متجلی بود که در دید سوررئالیست‌ها به گناهی نابخشودنی توجیه می‌شد. شعر کوتاه زیر برگرفته از جنبش مداوم، نمونه‌ای از اشعار نخستین آراگون را به‌دست می‌دهد. همین شعر اهمیت آراگون به زبان را نشان می‌دهد و اختلاف آن را با شعرهای نوشتاری خودکار دادائیست‌ها و سوررئالیست‌ها آشکار می‌کند:

185,000 تومان

جزئیات کتاب

وزن 700 گرم
ابعاد 21 × 14 سانتیمتر
پدیدآورندگان

جواد فرید, لویی آراگون

نوع جلد

گالینگور

SKU

94216

نوبت چاپ

دوم

شابک

978-964-351-972-8

قطع

رقعی

تعداد صفحه

352

سال چاپ

1400

موضوع

اشعار خارجی

تعداد مجلد

یک

وزن

700

مجموعه اشعار لویی آراگون

ای کوهستان‌ها، شما هرگز چیزی نخواهید بود

مگر تصویر دوردستی از این زن

و اینک من چیزی نیستم

مگر قطره‌ی بارانی بر پوست او

مجموعه اشعار لویی آراگون

از چه‌رو به‌دست خویش سرزمین‌های افسانه‌ای را برای خود می‌آفرینیم، اگر قرار است تبعیدگاه دل‌مان باشند؟ همه‌ی آن چیزهایی که مرا به وجد آورده‌اند، همه‌ی آن چیزهایی که سرم را به دوران وا‌داشته‌اند، از جمله موسیقی، نقاشی، قهرمان‌گرایی و شعر، و هنگامی که به پشت سر می‌نگرم به نظر می‌رسد که از هر طرف به سوی من سرازیرند، در من به هم می‌رسند، همانند زمان بذرافشانی‌ها، بارور ساختن خاکی یگانه، برداشتن خرمن زندگی‌ام، آماده ساختن گیاخاک عشقم. واگنر یا چایکوفسکی، شکسپیر یا رمبو… ورمییر یا دلاکروا… یک مرد چیزی نیست جز اسباب آماده‌‌ای برای دستان یک زن، و برای زنان، پیش از هر چیز، رنج‌ها و رویاها هستند که مرد را شکل می‌دهند و از آن الگو می‌سازند، شکل می‌دهند این ماده‌ی خام را که مرد نام دارد…

لویی آراگون، دیوانه‌ی الزا



 

 

 

 

فهرست

 

 

 

پیشگفتار. 13

زندگی و آثارلویی آراگون.. 17

چشم‌های الزا

چشمان الزا 49

ترانه‌هایی برای الزا

مدخل.. 55

صورت فلکی… 58

آن‌چه الزا می‌گوید.. 62

والس الزا 65

دیوانه‌ی الزا

تنها او، تنها او مالک آسمان است…. 73

دستان الزا 76

گل‌های یاس…. 78

شعری برای رقصیدن.. 80

غزلی در انتهای شب…. 82

در آغوشت نیمه‌ی دیگر زندگی‌ام را گذرانده‌ام. 85

من این‌جا با زبان پرندگان سخن می‌گویم.. 87

چه می‌گذرد پشت دیوارها در کوچه. 89

سیمایت آسمانِ پرستاره‌ی من است…. 91

سرود سوم. 93

الزا، ای نیرو و زبونی‌ام. 95

باران نمی‌بارد، باد آرام گرفته و شب عمیق و سرشار است…. 97

زیبایی رازآمیزت مرا به‌گونه‌ای که هستم، بار آورد. 99

ای باغ من با آب گوارا و سایه‌سارانش…. 101

الزا

می‌خواهم رازی عظیم را با تو در میان بگذارم. 107

عشق من، سخن مگو، بگذار این دو واژه در سکوت فرو افتند.. 110

نمی‌خواهند باورم کنند.. 114

اینک سی سال که من سایه‌ای زیر پاهای تو هستم.. 117

ترانه‌ی آیینه‌ی واگذاشته. 124

تو مرا نگاه کردی با چشمانت تا انتهای افق تا برهوت… 127

همه‌ی چیزهای تیره با من از درخشش تو سخن می‌گویند.. 129

عشقت که شباهت به خودت می‌برد. 131

وقتی که همه‌ی گفتارهای جهان را به تو هدیه کنم.. 134

هنگام که به زبان شعر سخن می‌گفتم.. 137

تمثیل.. 144

تو که سرخ‌گلی، ای سرخ‌گل شگفت در این موسم سال.. 149

برایت گلِ‌ سرخ را خواهم آفرید.. 154

در صبحگاهی از این روزها که من بیش‌تر از تو می‌خوابم.. 160

همه‌ی این شعرها که شبانه یک‌ریز تکرار می‌شوند.. 163

رمان ناتمام

همه چیز را از تو آموختم.. 167

ترانه می‌خوانم تا زمان را بگذرانم.. 175

تو مرا پیدا کردی مانند سنگریزه‌ای که آن را در ساحل جمع کنند.. 178

عشق که واژه‌ای بیش نیست…. 180

به دنبال خود می‌کشم بسیاری ناکامی‌ها و خطاها را 183

زمان کوتاهی نیاز بود. 186

و زندگی چنان گذشت که گویی آذرخشی شیاری در آسمان افکَنْد.. 188

و داستان به خودی خود پایان می‌گیرد. 191

شبی پنداشتم.. 193

از واژه‌های اندک دوست داشتن

آتش…. 201

بازو. 203

هنگام که شامگاه فرا می‌رسد و در را می‌چرخاند.. 205

قلبم می‌تپید همچون بادبانی در صدای تو. 207

سرودی برای سرخس…. 209

شِکوه‌ام در دوردست…. 211

از واژه‌های اندک دوست داشتن در رنجم.. 214

از زندگی‌ام. 216

پاریس برایم جز الزا نیست

روزی روزگاری هنگام که پایان آغاز شد.. 221

روزی روزگاری ترکم کرده بودی… 224

ربع قرنی شاهد به خواب رفتن‌ات بودم در محله‌ی واندوم. 227

شب تبعید.. 229

دهقان پاریسی ترانه می‌خواند.. 233

ناشناسِ بهاران.. 242

کلاس هفده. 244

مرثیه‌ای برای روبر شیطان.. 249

بارانداز بِتون.. 253

شعر منثور چتر آفتابی… 255

سوگ الزا

مدخل.. 261

دعا 263

آیین.. 265

پیشکشی… 267

بیدارباش فرانسوی

الزا در آیینه. 275

هیچ عشقی کامیاب نیست…. 278

پانوشت‌ها و یادداشت‌ها 281

نوشته‌هایی درباره‌ی آراگون

حسن هنرمندی… 293

جواد حدیدی… 297

محمد علی سپانلو. 301

پابلو نرودا 306

آندره بروتون.. 310

لوئیس بونوئل.. 314

من از تمام بزرگان عالم تأثیر گرفته‌ام. 317

آثار لویی آراگون

درباره‌ی لویی آراگون و اشعارش به فارسی… 327

مراجع.. 329

نقد و بررسی‌ها

هنوز بررسی‌ای ثبت نشده است.

اولین کسی باشید که دیدگاهی می نویسد “مجموعه اشعار لویی آراگون”