منطقۀ «شیبکوه» واقع در حاشیۀ شمالی خلیج فارس با تاریخی پرفراز و نشیب و فرهنگ و تمدن کهن و متاثر از رویدادهای بندر مهم «سیراف» به عنوان یک میراث شفاهی در حال فراموشی است. در جنوب ایران و به ویژه منطقۀ شیبکوه، نقش فرهنگی و روند تاریخی و اجتماعی ساز نیانبان به عنوان یکی از شاخصترین سازهای این منطقه زوایای بسیاری دارد که برای درک هویت قومی، فرهنگی و موسیقیایی منطقه بسیار حائز اهمیت است. بررسی ساز نیانبان در منطقه و مطالعۀ تاریخچه و تحولات این ساز از منظر نام، شکل ظاهری، سبک نوازندگی، قطعهها و مقامهای موسیقی، همنوازی با دیگر سازها میتواند به نوعی راوی مردمشناسی و تاریخ این نوار محصور در دریا و کوه باشد.
«جَهی، شاعر و باقی قضایا » یک فانتزی حیرتبار است. در این رمان عجیب، قهرمان قضیه درگیر دنیای شگفتانگیز ساحران و جنها میشود و در فراز و فرود طولانی از آنها متاثر میگردد، بهگونهای که بدل به عنصری خرابکار و خطرناک میشود. نویسنده با تخیلی شگفت به دنیای ناشناخته جنها نقبزده و مارا به هزارتوهای عجیبی میبرد که در آن از راز و رمز این موجودات نادیدنی پرده برانداخته است.
این مجموعه ، مقالهها و یادداشتهای پراکندهی صمد بهرنگی است که در روزنامهها و مجلههای مختلف چاپ شده است ، غیر از چند تایی که برای نخستین بار است که چاپ میشود . بدون شک همهی این نوشتهها ارزش یکسانی ندارند و حتی بعضیها هنوز یادداشت صرفاند و صمد شاید در نظر داشته بعدها آنها را به صورت مقالههای تنظیم کند . با این حال همهی مقالهها به ویژه مقالههای تاریخی ، شناخت جهان و … نموداری از ذهن منطقی و تحلیلگر اوست . او که در قصهنویسی برای کودکان از حد متعارف پا فراتر گذاشته و سنتهای کهنه را شکست ، در این مقالهها نشان میدهد که چه استعداد شگرفی داشته ، در گفتن مطالبِسنگین با بیانی بسیار سهل و ساده … این است که نه قصههای او را باید سرسری گرفت و نه مقالههایش را ….
.
در اين كتاب میتوان با روحيات و خلقيات نيما به خوبی آشنا شد. نیمایی که در جوانی میخواست چریک بشود و محرومان را از بند ستم برهاند، نیمایی که عاشق میشود و تهمت های زیادی هم به جان میخرد. نیمایی که در شهرهای مختلف معلمی میکند و از همه مهمتر نیمایی که شاعر است.
در این کتاب میتوان به خوبی روند شکلگیری شعر نو و در واقع شعر مورد علاقه نیما در دوران زندگیاش را دنبال کرد؛ دورههای سکوت شعریاش، دورههای پرکاری. تعریفی که از زمان اقامتش در شهرهای مختلف ارائه میدهد و دلبستگیها و دلزدگیهایش از افراد و چیزهای مختلف. در این کتاب میبینیم که نیما چه علاقه عجیبی به یوش داشت.
مجتبی آقا بزرگ علوی شهرت یافته به « بزرگ علوی » نویسنده واقع گرا، سیاست مدار ، روزنامه نگار نوگرا و استاد زبان فارسی بود که بیش از چهار دهه از نیمۀ دوم سدۀ بیستم را در آلمان زیست و به ترجمه ، نقد و فرهنگ نامه نویسی نیز پرداخت. او را به همراه صادق هدایت و صادق چوبک از پدران داستان نویسی نوین ایرانی می دانند. وی با گرایش های رمانتیکی که در روحیه ایرانی ریشه دارد و با نثری که طنین زیبا پرستانه ای دارد، در داستان پردازی هایش به نوآوری گرایش ویژه ای داشت. در بیشتر آثارش، ابتدا گره ای هست و حادثه اصلی پیش تر روی داده است و راوی ، حادثۀ داستان را بازسازی می کند. این شگرد را اساسا ویژه ادبیات پلیسی می دانند.
دیوان انوری از مهمترین آثار ادب پارسی به حساب میآید و شامل قصاید، قطعات، غزلیات و رباعی ها وی است.ابن یمین، سعدی، ایرج میرزا و از وی متاثرند. دیوان انوری بارها چاپ شده است که چاپ سنگی آن به دویست سال قبل در هند و ایران زمان میرساند و مهمترین چاپ حروفی آن را مرحوم مدرس رضوی در دو مجلد (جلد اول قصاید و جلد دوم قطعات و غزلیات و دو بیتیها) و سعید نفیسی در یک مجلد چاپ کردهاند.
مجموعهای شاملِ ترانهسراهای با پشتکار و کوشایی که طیِ یازده سال بعضی مداوم و برخی در بُرهههای مختلف در این مجموعه و جلساتش حضور داشتهاند و آثاری خلق کردهاند شاید با نگاهی جدی به مقولهی “زیر مجموعهی ادبیات بودنِ ترانه” و کمتر چشم به بازارِ ناکوک و آشفتهی این سالهای موسیقیِ پاپِ فارسی داشتهاند تا استقلالِ قلم خود را حفظ کنند. در مجموعهی پیشِ رو تلاش شده از تمامیِ کسانی که از دوم آذرماه سال 1383 (تاریخ تأسیس خانه ترانهی اصفهان) تاکنون در جلسات شرکت کردهاند آثاری به مثابهی مشت نمونهی خروار گرد هم آید و صد البته که این کتاب مانندِ هر کتابِ دیگر، بَری از نُقصان و خطا و اشتباه نیست و ما لطفِ کسانی را که با دقت و دلسوزیشان این نکات را به ما گوشزد خواهند کرد، پیشاپیش ارج نهاده و تمامقد به احترامشان میایستیم
دکتر موسی اکرمی (متولد نهم خردادماه 1332، چقاسیاه، استان مرکزی)، دانشآموختۀ دو رشتۀ فیزیک و فلسفه، اینک، با مرتبۀ علمی «استاد تمامی»، عضو هیأت علمی دانشگاه است. او پیش از انقلاب، از اواخر تحصیلات دبیرستانی تا سالهای دانشجویی در رشتۀ فیزیک، بهشدت دلبستۀ ادبیات و هنر بوده است، چنان که حتی ساخت دو فیلم (56 و 48 دقیقهیی) و دو سال مدیریت سینمای آزاد شیراز را در کارنامۀ خود دارد. پس از انقلاب نیز او، ضمن تحصیل و تدریس فیزیک و فلسفه، دلبستگی خود به هنر را حفظ کرده، چنان که علاوه بر ترجمه و تألیف آثاری در زمینۀ هنر، سالها به تدریس دروسی در دورۀ دکتری فلسفۀ هنر پرداخته است.
زمینههای پژوهشی مورد علاقۀ اکرمی عبارتند از مابعدالطبیعه، (در سنت فلسفۀ تحلیلی)، فلسفۀ علم (به ویژه فلسفۀ فیزیک و فلسفۀ ریاضیات)، تاریخ علم، فلسفۀ هنر، فلسفۀ منطق، و فلسفۀ سیاسی.
اکرمی عضو هیأت تحریرۀ چند مجلۀ داخلی و بین المللی، و همچنین عضو چندین انجمن علمی داخلی و خارجی است. او برندۀ جایزۀ اول جشنوارۀ مطبوعات در سال 1375، و همچنین از برندگان گروهی کتاب سال 1376 است. پنجمین همایش سال جهانی اخترشناسی (سال جهانی نجوم، 1388/2009) زیر عنوان «جاودانه روشنای اندیشه و دانش»، به منظور تجلیل از سی سال کوشش آموزشی و پژوهشی اکرمی در زمینههای کیهان شناسی، اخترشناسی، و گاهشماری برگزار شده است.
اکرمی، علاوه بر تألیف یا ترجمۀ صدها مقاله، چندین کتاب در زمینههای علمی و فلسفی و هنری منتشر کرده که برخی از آنها عبارتاند از: 1) از دم صبح ازل تا آخر شام ابد (تبیین کیهانشناختی آغاز و انجام جهان)، 2) واژهنامۀ کیهان شناسی، 3)کیهانشناسی افلاطون، 4) گاهشماری ایرانی، 5) کانت و مابعدالطبیعه، 6) درآمدی به فلسفۀ کیهانشناسی، 7) فلسفه از تعبیر جهان تا تغییر جهان، 8) پیدایش فلسفۀ علمی (ترجمه)، 9) درآمدی بر تحلیل فلسفی (ترجمه)، 10) لیبرالیسم سیاسی (ترجمه).
اینک اکرمی، پس از سالها که از کوششهای نخستین او در داستان نویسی، فیلمنامهنویسی، و نمایشنامهنویسی میگذرد، نخستین رُمان بلند خود را منتشر میکند که طلیعهئی برای طرحهای او در داستاننویسی و انتشار آنها است.
امیرحسن چهلتن در نهم مهرماه 1335 در شهر تهران به دنیا آمد. «در خانوادهای دستبهدهن بزرگ میشود، در برخورد با هراسهای اجتماعی و فقر اقتصادی زخمی تازه برمیدارد.» (میرعابدینی، 1387، ص 464) شاگرد ممتاز رشتهی ریاضی که شعر میگفت و از دوستی که پدرش کتابفروشی داشت کتاب قرض میگرفت. در هجدهسالگی برای ادامهی تحصیل در رشتهی مهندسی برق وارد دانشگاه شد و در دوران دانشجویی دو مجموعه داستان کوتاه منتشر کرد: صیغه(1355) و دخیل بر پنجرهی فولاد (1357).
بوالمعانی میرزا عبدالقادر بیدل فرزند میرزا عبدالخالق در سال۱۰۵۴ ه. ق. در پتنه در کشور هندوستان پای به عرصهٔ هستی نهاد. او شاعر پارسیگوی هندی است که از ترکان جغتائی برلاسبدخشان بود؛ اما در هند متولد شد و تربیت یافت و بیشتر عمر خود را در شاه جهانآباد دهلی به عزت و آزادی زندگی کرد و با اندیشههای ژرف آثار منظوم و منثور خود را ایجاد نمود.