دیوان خواجوی کرمانی
این کتاب، دیوان اشعار محمد بن علی خواجوی کرمانی،که به تصحیح احمد سهیلی خوانساری و ویراست نو به کوشش فرید مرادی است.
ديوان خواجوى كرمانى در سال 1336 به تصحيح زنده ياد احمد سهيلى خوانسارى با اعانت بر 5 نسخه خطى تصحيح و توسط انتشارات محمودى كه بنيانگذار آن ميرزامحمود كتابفروش خوانسارى دايى احمد سهيلى و از پيشكسوتان نشر كتاب و نخستين و البته آخرين نماينده صنف نشر در نخستين مجلس شوراى ملى بود، منتشر شد. اين نسخه به مرور ايام ناياب و غيرقابل دسترس شد و در بساط كهنه فروشها به قيمت هاى گزاف خريد و فروخت مى شد.
عليرضا رئيس دانايى مدير فرهيخته نشر نگاه كه چاپ دواوين شعراى بزرگ را در دستور كار نشر خود دارد، علاقمند به بازچاپ ديوان خواجو بود.
فرياد كه دل نماند و جان رفت از تن همه طاقت و توان رفت
آن درد كجا و آن طلب كو آن عهد گذشت و آن زمان رفت
بيچاره امين كه با غم و درد با دست تهى از اين جهان رفت
دیوان جامی
این کتاب، دیوان اشعار عبدالرحمن بن احمد جامی با مقدمه و اشراف محمد روشن است.
نورالدّين ابوالبركات عبدالرّحمان بن نظامالدّين احمد بن محمّد جامى از شاعران نامدار زبان فارسى است كه او را پس از حافظ بزرگترين سخنسراى فارسى شمردهاند و خاتمالشعرا لقب نهاده اند.
وى در قصيده اى لاميه كه پنج سال پيش از وفات خود سروده است و پاره اى از سوانح احوال خود را برشمرده، سال ولادت خود را ياد مى كند :
به سال هشتصد و هفده ز هجرت نبوى كه زد ز مكّه به يثرب سرادقات جلال
ز اوج قلّه پروازگاه عزّ و قدم بدين حضيض هوان سست كرده ام پر و بال
دیوان قصاید و غزلیات این دیوان را جامی در سال ۸۸۴ تدوین و تنظیم کردهاست. قصاید جامی در توحید و نعت پیامبر اسلام و صحابه و اهل بیت و نیز مطالب عرفانی و اخلاقیاست. جامی همچنین قصایدی در مدح یا مرثیه سلاطین و حکمای زمانش سرودهاست. غزلیات جامی غالباً از هفت بیت تجاوز نمیکند و اکثراً عاشقانه یا عارفانهاست.
دیوان هاتف اصفهانی با مقابله نسخه تصحیح شده وحید دستگردی و نسخ خطی و چاپی دیگر با شرح احوال هاتف از عباس اقبال آشتیانی.
سید احمد حسینی متخلص به هاتف اصفهانی از شعرای نامی ایران در عهد افشاریه و زندیه است. وی اصالتاً از خانوادهای آذربایجانی بود ولی در اصفهان بدنیا آمد. سید احمد درکودکی به تحصیل علوم قدیمه و از جمله ادبیات فارسی و عربی، طب، منطق و حکمت پرداخت و گذشته از علم طب که در آن تسلط داشت، به یکی از سرآمدان زبان عربی مبدل گشت و اشعاری به زبان عربی سرود. هاتف در جوانی به سرودن اشعار خود پرداخت و در طول زندگی آرام خود از مدح شاهان و روی آوردن به دربار سلاطین خود داری کرد و بیشتر به مطالعه و حکمت و عرفانمشغول بود. وی در سال ۱۱۹۸ درگذشت.
در آخر نیز گزیده اشعار رشحه دختر هاتف نیز آورده شده است.
ای فـدای تـو هم دل و هم جــان وی نثار رهت هـم این و هـم آن
دل فـدای تو چــون تویی دلبر جان نثار تو چون تویی جانـان
دل رهـانـدن ز دست تو مشکـل جـان فشانـدن به پـای تو آسان …
ساقی آتش پرست و آتش دست ریخت در ساغر آتش سوزان
دیوان حسرت همدانی
دیوان حسرت همدانی از شاعران سده سیزدهم که به تصحیص و مقدمه رضا عبداللهی است.
حسرت همدانى متخلص به حسرت، كه تذكرهنويسان به اسامى محمدتقى، علىنقى، نقى و ملامحمد تقى از او ياد كردهاند، از شاعران سده سيزدهم و معاصر با فتحعلى شاه قاجار است.
«من اين ديوان و دفتر جمع حسرت
به عهد دولت قاجار كردم»
در جايى ديگر گفته است :
«به عهد دولت فتحعلى شاه
كه شاهان را به شاهيش افتخار است»
اصل و نسبش متعلق به همدان بود و اجدادش در آن حوالى به امر قضا روزگار مىگذرانيدند.
«حسرت ز من از دانش و فرهنگ بپرسيد
هستم همدانى ولى هيچ ندانم»
دیوان بیدل دهلوی
دیوان اشعار مولانا عبدالقادر بیدل دهلوی، به تصحیح اکبر بهداروند. این کتاب با مقدمه ای به قلم فاضل محترم، استاد خلیل الله خلیلی است. در قسمتی از مقدمه چنین می خوانیم:
بيدل مى خواهد در اين ظرف محدود چنانكه مختص اوست هنر شاعرى خود را در فاخرترين پيرايه آشكار كند، كلمات آن شسته، تركيبات آن خوشآهنگ باشد، محسنات معنوى و تناسبهاى لفظى را در آن بكار افگند ـ از محاورات و مثلهاى متداول و حتى مصطلحات محلى نيز استفاده نمايد.
ابوالمعانی میرزا عبدالقادر بیدل فرزند میرزا عبدالخالق در سال ۱۰۵۴ه. ق. به دنیا آمد. او شاعر پارسیگوی است که از ترکان جغتائی ارلاس بدخشان بود؛ وی در پتنه در ایالت بهار هندوستان متولد شد و تربیت یافت و بیشتر عمر خود را در شاه جهانآباد دهلی به عزت و آزادی زندگی کرد و با اندیشههای ژرف آثار منظوم و منثور خود را ایجاد نمود.
دیده را باز به دیدار که حیران کردیم که خلل در صف جمعیت مژگان کردیم
غیر وحشت نشد از نشئه ی تحقیق بلند می به ساغر مگر از چشم غزالان کردیم
رهزنی داشت اگر وادی بی مطلب عشق عافیت بود که زندانی نسیان کردیم
موج ما یک شکن از خاک نجوشید بلند بحر عجزیم که در آبله طوفان کردیم
حاصل از هستی موهوم نفس دزدیدن اینقدر بود که بر آینه احسان کردیم
دیوان عطار
این کتاب، دیوان شیخ فریدالدین محمد عطار نیشابوری به تنظیم و نمونه خوانی و نظارت جهانگیر منصور است. در ابتدا شرح احوال عطار را توسط استاد بدیع الزمان فروزانفر داریم. در قسمتی از این شرح چنین می خوانیم: لقب او فريدالدّين است و در اين باب هيچ شك نيست، زيرا عوفى و ابنالفوطى و تمام كسانى كه شرح حالش را نوشتهاند اين لقب را آوردهاند و هم در پايان نسخه خطى ديوان عطار مكتوب در سنه ششصد و هشتاد و دو ]مجلس شماره 1268[ اين لقب مذكور است و از اين همه مسلم مىگردد كه او در قرن هفتم كه در نيمه اول آن قرن به شهادت رسيده و پس از آن، بدين لقب مشهور بوده است.
ای گرفتار تعصب مانده دایماً در بغض و در حب مانده
گرتو لاف از عقل و از لب میزنی پس چرا دم در تعصب میزنی
بهار ادبیات فارسی را نخست نزد پدرش آموخت و از هفت سالگی آغاز به سرودن شعر کرد. بهار از چهارده سالگی به اتفاق پدرش در مجامع آزادی خواهان حاضر شد و به واسطه انس و الفتی که با افکار جدید پیدا کرده بود به مشروطه و آزادی دل بست و دو سال پس از مرگ پدرش در سال ۱۳۲۴ ه. ق که مشروطیت در کشور ایران مستقر شد و بهار بیست سال داشت در جمع مشروطه خواهان خراسان درآمد.»
بهار با دیگر شاعران روشنفکر عصر مشروطه به خصوص میرزاده عشقی دوستی و روابط صمیمانه و نزدیکی داشت و در ۱۳۰۳، در دوره نخستوزیری رضاخان به همراه عشقی و با همکاری او، مثنوی معروف «جمهوری نامه» را در مخالفت با جمهوری رضاخانی سرود.
بهار در سال ۱۳۳۲ (هجری قمری) به نمایندگی مجلس سوم شورای ملی از حوزه انتخابیه درگز انتخاب شد. یک سال بعد دوره سوم نوبهار را در تهران منتشر کرد و در ۱۳۳۴ (هجری قمری) انجمن ادبی دانشکده و نیز مجله دانشکده را بنیان گذاشت که به اعتقاد او مکتب تازهای در نظم و نثر پدیدآورد.
هنر شاعری او را بعد از قصیده، باید در مثنویهای او دید، مثنویهای کوتاه و بلندی که شمار آنها به بیش از هشتاد میرسد. در این میان مثنویهایی که در بحر حدیقه سنایی یا شاهنامه فردوسی یا سبحه الابرار جامی سرودهاست بسیار جلب نظر میکند و در آنها از لحاظ شیوه گفتار به سبک این سه شاعر بسیار نزدیک شدهاست. بهار شاعری غزلسرا نبود و خود نیز چنین ادعایی نداشت. قصاید خود را به اقتضای طبع و غزلیات را بر سبیل تفنن میسرود. در میان غزلهای او نمونههایی که بتوان آنها را از حیث مضمون با سرودههای غزلسرایان معروف مقایسه کرد اندک است، هرچند از جنبه لفظی و انسجام کلام بدان ایرادی نمیتوان گرفت، جز آنکه در غزل نیز بر خلاف رسم متعارف، گاه به تصریح و گاه به کنایه، مضامین انتقادآمیز و شکوائیه و وطنی و سیاسی را نیز گنجانیدهاست. بهار در دیگر اقسام شعر نیز طبع آزمایی کرده و آثار ارزندهای از خود به جا گذاشتهاست.
سید محمدحسین بهجت تبریزی (زاده ۱۲۸۵ – درگذشته ۱۳۶۷) متخلص به شهریار (پیش از آن بهجت) شاعر ایرانی اهل آذربایجان بود که به زبانهای ترکی آذربایجانی و فارسی شعر سروده است. وی در تبریز بهدنیا آمد و بنا به وصیتش در مقبرةالشعرای همین شهر به خاک سپرده شد. شهريار، شاعر پرآوازه پارسى گوى آذرى زبان وطنمان در قلمرو ادب و فرهنگ ايران، از چنان اعتبار و خلاقيت شگفت انگيز هنرى و مرتبه والاى سخنسرايى برخوردار است، كه ناشران مجلّدات حاضر نيازى به معرفى آثار وى نمى بينند.
امروزه در پهن دشت سرزمين ايران كمتر جايى را مى توان يافت كه نام و نشانى از سروده هاى شهريار در آن نباشد، و شمار اندكى از مردم باسواد را مىتوان ديد كه بيتى، قطعه اى و غزلى از شهريار را بر لوح خاطر نسپرده باشند، و اين نشانه اى است از نفوذ معنوى كلام شاعر بر سراچه دل آشنا و بيگانه.
۲۷ شهریور را «روز شعر و ادب فارسی» نامگذاری کردهاند.
نمونه ای از غزل:
آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا؟ بیوفا حالا که من افتادهام از پا چرا؟
نوشدارویی و بعد از مرگ سهراب آمدی سنگدل این زودتر میخواستی حالا چرا؟
نازنینا ما به ناز تو جوانی دادهایم دیگر اکنون با جوانان ناز کن با ما چرا؟
آسمان چون جمع مشتاقان پریشان میکند در شگفتم من نمیپاشد ز هم دنیا چرا؟
در خزان هجر گل، ای بلبل طبع حزین خامشی شرط وفاداری بود غوغا چرا؟
شهریارا بیحبیب خود نمیکردی سفر این سفر راه قیامت میروی تنها چرا؟
خاقانی از سخنگویان قویطبع و بلندفکر و یکی از استادان بزرگ زبان پارسی و در درجهٔ اول از قصیدهسرایان عصر خویش است. توانایی او در استخدام معانی و ابتکار مضامین در هر قصیدهٔ او پدیدار است.
به بیان بدیع الزمان فروزانفر: «میتوان گفت که بسیاری اطلاع و احاطهٔ خاقانی بر لغات عربی و فارسی و اصطلاحات فلاسفه و اطباء و دقت ادبی او در ترکیب الفاظ سبب پوشیدگی آرا و افکار سادهٔ وی گردیده، چندان که گمان میرود مضامین ابیاتش نیز سراسر پیچیده و فکر او از حد طبیعی بیرون است، و این خیال اگر هم در قسمتی از ابیات او با واقع مطابقت کند ولی در بسیاری از آن با حقیقت سازگار نیاید».
دیوان خاقانی از منظر مقام سخنوری و توانایی، از پیچیدهترین دیوانهاست و به همین سبب، در بین عامه مردم از توجه کمتری برخوردار است. چون هم فهم درست و لذت بردن از اشعارش نیاز به سطح بسیار بالایی از چیرگی به زبان پارسی و دیگر دانشها مانند پزشکی کهن ایرانی که بیشتر بر مبنای گیاهشناسی و داروشناسی بود، نجوم، تاریخ، قرآنشناسی و حدیثشناسی دارد؛ و هم اینکه خواننده باید با شعر پارسی از دیدگاه فنی و به اصطلاح «صنعت شعر»، به حد کافی مطلع باشد تا بتواند به اشعار پرمغز خاقانی بدرستی پیببرد.
شعر خاقانی سبکی دیریاب و بغرنج دارد و بیشتر، نظمی است هنرمندانه با گرایشهای سخنوری و دقایق لفظی.
دیوان انوری از مهمترین آثار ادب پارسی به حساب میآید و شامل قصاید، قطعات، غزلیات و رباعی ها وی است.ابن یمین، سعدی، ایرج میرزا و از وی متاثرند. دیوان انوری بارها چاپ شده است که چاپ سنگی آن به دویست سال قبل در هند و ایران زمان میرساند و مهمترین چاپ حروفی آن را مرحوم مدرس رضوی در دو مجلد (جلد اول قصاید و جلد دوم قطعات و غزلیات و دو بیتیها) و سعید نفیسی در یک مجلد چاپ کردهاند.