چارلز داروین
نورالدین فرهیخته
انتشارات نگارستان کتاب
پخش از نگاه
کتاب منشا انواع منتشر شده در 24 نوامبر 1859، اثری از ادبیات علمی است که توسط چارلز داروین نوشته شده وبه عنوان پایه زیست شناسی تکاملی در نظر گرفته شده است. کتاب داروین این نظریه علمی را معرفی کرد که جمعیت ها در طول نسل ها از طریق فرآیند انتخاب طبیعی تکامل می یابند. این کتاب مجموعهای از شواهد را ارائه میدهد که نشان میدهد تنوع زندگی از نسب مشترک و از طریق الگوی انشعاب تکامل به وجود آمده است. کتاب داروین شامل شواهدی بود که او در اکسپدیشن بیگل در دهه 1830 جمع آوری کرده بود و یافته های بعدی خود را از تحقیقات، مکاتبات و آزمایشات پیدا کرد.
ایده های تکاملی مختلفی قبلا برای توضیح یافته های جدید در زیست شناسی ارائه شده بود. حمایت فزایندهای از چنین ایدههایی در میان آناتومیستهای مخالف و عموم مردم وجود داشت، اما در نیمه اول قرن نوزدهم، تأسیسات علمی انگلیسی به کلیسای انگلستان پیوند نزدیک داشت، در حالی که علم بخشی از الهیات طبیعی بود. ایدههای مربوط به دگرگونی گونهها بحثبرانگیز بود زیرا با این باور که گونهها بخشهای تغییرناپذیر یک سلسله مراتب طراحیشده هستند و اینکه انسانها منحصربهفرد و بیربط با حیوانات دیگر هستند، در تضاد بود. مفاهیم سیاسی و الهیاتی به شدت مورد بحث قرار گرفت، اما تغییر شکل توسط جریان اصلی علمی پذیرفته نشد.
این کتاب برای خوانندگان غیرمتخصص نوشته شد و پس از انتشار مورد توجه گسترده قرار گرفت. داروین قبلا به عنوان یک دانشمند بسیار مورد توجه بود، بنابراین یافته های او جدی گرفته شد و شواهدی که ارائه کرد باعث ایجاد بحث های علمی، فلسفی و مذهبی شد.
به جز پرندهها و صاحب شیدای آنها، فقط گلدانِ علامتِ سلامتی ناظر پیکر بیجان پلیشنر بود. “هیچکس با هیچکس سخن نگفت.” نه بهار برن و نه گلدان ضامن جان پروفسور و نه پرندهها. خون مرد برای نخستین بار سنگفرش خیابانی در برن را سرخ کرد. خون بر سختی سنگ لغزید و به خاک نرسید. تنها حافظهی کوتاه پرندهگان رد خون را به خاطر سپرد و سبزی به زردی نشسته گلدانی که در نتیجهی بی مبالاتی نازیها چروکیده بود. پیرمرد پرندهفروش چشمان خود را مالید. باریکهیی از میان تالاب خون راه افتاد و در میان دو تکه سنگ پیچید. نه خروشید و نه جوشید. همانجا ماسید. باران که بارید دیگر کسی ندید در خیابانی خاموش شهری بیطرف انسان بی گناهی را کشتهاند.
به عقیدهی بسیاری از هگل پژوهان مقدمههایی که هگل بر برخی آثار بزرگ خود، از جمله زیبایی شناسی و پدیدارشناسی روح، نوشته خود آثاری مستقل به شمار می روند و چنان که هگل در برخی از این آثار تصریح کرده است مقدمهنویسی او نه در حکم چکیده و زبدهی اثر اصلی است و نه درآمدی برای آشنایی خواننده با آنچه در پی میآید، بلکه تأملی است در کلیت و جوهرهی اثر. هگل هنر را همچون تجربهای معنوی از دین و فلسفه متمایز میسازد، سپس به بحث نظری دربارهی هنر میپردازد و سرانجام آن را هم از زیبایی طبیعت ممتاز میشمارد و هم دامنهی سخن را به نبوغ هنرمند و اصالت او میکشاند. هگل در فلسفهی هنر خود خاصه زیر تأثیر و نفوذ وينكلمان، كانت و شیلر است و تز «پایان هنر» او به ویژه در هایدگر و آدورنو تأثیر ژرف داشته است. زیباییشناسی هگل شرحی گسترده و فراخ دامن از زیبایی در هنر، تحول تاریخی هنر و تک هنرهایی چون معماری، مجسمهسازی، نقاشی، موسیقی و شعر است. تحلیلهای ممتاز و پرتأثیر او در هنر مصری، مجسمهی یونانی و تراژدی کهن و مدرن مایهی شگفتی زیباییشناسانی است که همه همت خود را به زیباییشناسی و مسائل استحسانی معطوف داشتهاند و در نظر بسیاری از پژوهندگان زیباییشناسی هگل یکی از بزرگترین دستاوردهای نظریهی زیباییشناسی از هنگام فنّ شعر ارسطو است.
تی ـ اس ـ الیوت در جهان کنونی یک نام بلندآوازه و اثر منظوم او «سرزمین بیحاصل» از سرودههای مهم قرن بیستم است. در واقع شعر بلند منظومه «سرزمین بی حاصل» به عقیدۀ بسیاری از هنرشناسان، مظهر کمال سخنوری در زبان و ادبیات انگلستان قرن بیستم و نمودار بارزی از شیوۀ شاعری در دورۀ معاصر به شمار میرود. همین منظومه سبب شد که منتقدان ادب شناس جهان، الیوت، این شاعر برنده جایزه ادبی نوبل را بزرگ ترین شاعر انگلیسی قرن خود بدانند.
اليوت در جایی نوشته است: « …من شکسپیر را میخواندم، اما خوشم نمیآمد. تنها مسرتی که از مطالعۀ شکسپیر برایم حاصل میشد این بود که دیگران تعریفم را میکردند که دارم شکسپیر میخوانم. راستش اگر اختیار در دست خودم بود ابداً لای کتاب او را باز نمیکردم. در عوض از «عمر خیام» و رباعیات او خوشم میآمد. وقتی ترجمۀ فیتزجرالد را از نظر میگذراندم ناگهان رنگهای روشنی در نظرم جلوهگر میشد که هم لذت بخش بود و هم دردناك و من تحتتأثیر این اشعار شروع به سرودن رباعی کردم. رباعیاتی که خیالانگیز و غمفزا بودند.»
«داستانهای کوتاه از نویسندگان آمریکا» دربرگیرنده چهارده داستان از نویسندگان آمریکایی است. اگر هریک از داستانها اثر برگزیدۀ نویسندۀ آن نباشد، آنها را در زندگینامۀ این نویسندگان در ردیف آثار اول شمردهاند.
این داستانها معرف سبک نگارش و مکتب ادبی هریک از این نویسندگان است. جز ناتانیل هاثورن، استیفن کرین، سارا اورن جیوئت، آمبروز بییرس و ا. هنری، سایر داستانسرایان عموماً متعلق به دورۀ بعد از جنگ جهانی اول هستند که در گوشهوکنار جهان مشاغل مختلفی از قبیل خبرنگاری، سربازی، کشاورزی، صنعتگری و کارگری داشته و حتی مدتها آواره بودهاند و بعدها تصادفاً، بهاجبار یا از روی تفنن و بهمنظور نوشتن تأثرات درونی خویش به نویسندگی و داستانسرایی روی آوردهاند و بهتدریج مشهور شدهاند.
یادداشتهای «کلودیوس جیمز ریچ» در برخی موارد مانند وبای شیراز، از تکنگاریهای دقیق و شاخصی است که به وسیلة آن بهخوبی از ترس و وحشت مردم و بیعملی حاکمان مطلع میشویم. او در روزگار شیوع بیماری، شاهد احوال مردم بوده و روزبهروز گزارش بیماری را هرچند موجز یادداشت کرده و حتی برای حمایت از آنها در شهر مانده است؛ درحالیکه والی و وزیر به جای ساماندهی امور، گریخته و شهر را به امان خدا سپردهاند!
شاید گزاف نباشد اگر بگوییم ریچ در ثبت مشاهدات و گزارش سفر خود، همچون بیهقی دیدههایش را با جزئیات نوشته است. او از کنار هیچ چیز بیتوجه رد نشده و همهچیز از نظر او اعم از ماسهسنگ، رودخانه، تپه، دشت، کوه، اماکن تاریخی، عتیقهها، نسخ خطی، کتیبهها، جهات جغرافیایی، نوع بادها، محصولات، اسامی همراهان، دمای هوا، حالات و روحیات نزدیکان و … درخور اهمیت و شایستة توجه بوده است.
… آشیان عقاب، رمانی است اثرگذار از کنستانس هون که به گونهای شگفت تصویری از اروپای عصر روشنگری، دوران رشد اندیشه و عصر درک مقام اجتماعی زن در چنین برهه از تاریخ اروپا را رقم میزند. شخصیت اصلی رمان فراولاین دوشیزهای است که پدر و مادرش را از دست داده و برای دوام زندگی ناچار است دعوت مادربزرگ اتریشیاش را بپذیرد.
این مجموعه شامل دو کتاب سرگذشت حاجی بابای اصفهانی و حاجی بابا در لندن، به قلم جیمز موریه است که دیپلمات و نویسنده بریتانیایی سده نوزدهم و مأمور سیاسی مقارن با سلطنت فتحعلیشاه قاجار در ایران بود.
«دفترچه خاطرات ایرلندی» روایت سفر کوتاه هاینریش بل به ایرلند در اواسط دهۀ پنجاه میلادی است. بل با یادداشتهای پراکنده به شرح حال و وضعیت نابسامان این کشور میپردازد. از لطافت و صبر ایرلندیهایی سخن میگوید که علیرغم مشکلات و مصائب پس از جنگ به دنبال فرصتی دوباره برای زیستن و دوست داشتن هستند. این کتاب از نظربسیاری از منتقدان شاعرانهترین اثر ادبی بل است. نویسنده بی آنکه اشارهای به اقتصاد، تاریخ فرهنگ این سرزمین داشته باشد. با ظرافت، خصوصیات دوستداشتنی مردم ایرلند را به تصویر میکشد.
جنگ و صلح را تولستوی در سال ۱۸۶۹ به زبان روسی نوشت. در این اثر جاودانه که یکی از بزرگترین آثار ادبیات روسی و از مهمترین رمانهای ادبیات جهان به شمار میرود بیش از ۵۸۰ شخصیت نقش آفرینی میکنند. این رمان یکی از معتبرترین منابع تحقیق و بررسی در تاریخ سیاسی و اجتماعی سده نوزدهم امپراتوری روسیه به شمار می آید. بن مایه این رمان زندگی اجتماعی و سرگذشت پنج خانواده اشرافی روس در دوران جنگهای روسیه و فرانسه در سالهای ۱۸۰۵ تا ۱۸۱۴ است.