صلیبی بر فراز آلمان در حال طلوع کردن است. صلیبی که هاینریش بل (1985-1917) از آن به نفرت یاد می کند و آن را مسبب فقز و بدبختی مردم آلمان می داند… صلیب شکسته . . . استقرار حکومت فاشیستی در آلمان و اعلان جنگ به اروپا باعث به وجود آمدن دو دیدگاه متضاد در دو برادر (هانس و کریستوف) می شود. انتقال آن ها به جبهه های شرق و غرب، جدایی و سرنوشت تلخی را رقم می زند.
بل در مقام نویسنده ای ضد جنگ، سرشت اهریمنی رایش و زشتی های جنگ را در یک داستان عاشقانه به تصویر می کشد و این شیوه ای است که کتاب را تبدیل به شاهکاری منحصر به فرد کرده است.
“سیمای زنی در میان جمع” شاهکار بی بدیل هاینریش بل است که برای او جایزۀ ادبی را به ارمغان آورد. در این رمان پر حجم، بل یک زن را در مرکز روایت خود قرار داده و از طریق زندگی او در زمان های مختلف از جوانی تا میانسالی، ما را به آلمان روزگار جنگ و پس از آن می برد.
بل استادانه با برش های زمانی که روش خاص او در قصه گویی است، نکبت و رذالت جنگ را به زیبایی بر ما آشکار می سازد. او استادانه از سیر زندگی نقبی بر سقوط اخلاقی و اجتماعی آدمها می زند که چگونه در شرایط دشوار در ورطۀ ویرانی در می افتند. “سیمای زنی در میان جمع” رمانی است شگفت آور، جذاب و بسیار خواندنی.
تیمور ورمش[1] در سال 1967 در نورنبرگ آلمان پا به جهان نهاده است، مادرش آلمانی بود و پدرش تبار مجاری داشت. او در دانشگاه ارلانگن سیاست و تاریخ خواند و سپس بهعنوان روزنامهنگار به کار پرداخت، تا سال 2001 برای نشریات ابندسایتونگ[2] و اکسپرس شهر کلن مطلب مینوشت و پس از آن هم برای نشریات زیادی کار کرده است. تا سال 2009 بهعنوان نویسندۀ پشت پرده، چهار کتاب منتشر کرد و دو کتاب دیگر او در حال آماده شدن است.
کتاب «او بازگشته است» که اینک ترجمۀ آن تقدیم خوانندگان فارسیزبان میشود، در سال 2012 در نمایشگاه کتاب فرانکفورت عرضه شد و خیلی زود به مقام اول لیست مشهور نشریۀ اشپیگل[3] دست یافت. از این اثر فقط در آلمان حدود یک میلیون نسخه کتاب و بیش از سیصدهزار نسخۀ الکترونیکی و صوتی به فروش رسیده است. حق ترجمۀ کتاب هم به 38 زبان داده شده است. انتشارات باستای لوبه[4] حقوق مربوط به ساختن فیلمی را از روی این کتاب به مؤسسۀ برلینر میتوس فیلم[5] واگذار کرده و در حال حاضر تیمور ورمش در حال بازنویسی فیلمنامه است که گفته میشود در سال 2014 اکران میشود. کتاب هجویهای تلخ و گزنده از زنده شدن مجدد هیتلر در تابستان 2011 است، جایی که او را بهعنوان یک بازیگر به رسمیت میشناسند و برنامهای تلویزیونی در اختیارش مینهند تا به نشر افکار خود و عوامفریبی بپردازد. کتاب «او بازگشته است» هجویهای دربارۀ به سخره گرفتن افکار عمومی و تأثیر رسانههای عمومی در تغییر نگرش افراد، حتی در جامعهای پیشرفته چون آلمان است. میشائل تسوکوس[6] دربارۀ آن نوشته: «کتابی فوقالعاده است، باورکردنی نیست که چگونه آدم پس از خواندن چند صفحه شروع به مشاهده و تحلیل مسائل از دید آدولف هیتلر میکند.»
اشترن[7] دربارۀ آن آورده: «از یک سو بینهایت بامزه است، زیرا این مرد طرز سخن گفتن دیکتاتور را بینقص بیان میکند. از طرف دیگر، خنده به سرعت در گلوی آدم گیر میکند.»
پرنسیپ
ژروم فراری
ترجمه بهمن یغمایی و ستاره یغمایی
«پرنسیپ» روایتی است خواندنی از زندگی «ورنر کارل هایزنبرگ»، فیزیکدان آلمانی که نظریات او تحولاتی عظیم در فیزیک کوانتوم ایجاد کرد. این تحولات نه فقط در ساحت علم، بلکه درجهان فلسفه و اندیشه نیز دگرگونیهای اساسی را رقم زد. ژروم فراری، نویسنده بنام فرانسوی که در سال 2012 موفق به کسب جایزه گنکور شد، روایتگر داستان مواجهه هایزنبرگ با جهانی است که در آن کل هستیم که بسیار عظیمتر از چیزی است که تصور میکنیم، بزرگتر از کشورهای در حال جنگ، ابعاد بزرگش آنچنان نامتناسب است که ادراک انسان ها فقط با در هم شکستن آنها میتواند حفظ شود.
اشتفان انگل در انتخاب عنوان کتاب از یک اسطورهی آلمانی بهره میجوید؛ در « غروب خدایان» پایان جهان در برگیرندهی خدایان خستهی عهد عتیق است و از خاکستر حریق جهان، جهانی ستودنی صلح آمیز و آکنده از زندگی لذتبخش گسترده میشود. وجه شبه با اسطورهی مزبور، سقوط قشر حاکم کنونی جامعهی جهانی و تمهید آیندهی نوین و ارزشمند برای زیستن است! کتاب، این منظر را از قلمرو اسطوره جدا و آن را بر مبنایی علمی و استوار از نو بنا میکند و به تمام آنها که غروبِ خدایانِ سلطهی جهانیِ سرمایهی مالی برایشان نه به معنای پایان تاریخ بلکه نقطهی آغاز یک عصر تازه از تکامل اجتماعی انسان است، چشم اندازی نو میبخشد؛ چشم اندازی بدون گرسنگی، استثمار و جنگ.
ظاهراً زندهیاد فریدون رهنما نخستین کسی است که الوار را به جمع شاعران جوان نیمایی معرفی کرده است و از میان این شاعران، زندهیاد احمد شاملو بیش از همه به مکاشفه در جوهر و زبان شعری، موسیقی درونی کلام، ارزشهای صوتی کلمه و… در شعر الوار پرداخته و در این رهگذر بیشترین تاثیر را از الوار پذیرفته است. شاملو به ترجمهی اشعار الوار نیز همت گماشته و برگردان نه قطعه شعر شناخته شدهی الوار را در سال 1353 در نخستین چاپ کتاب «همچون کوچهای بیانتها» آورده است. تعداد این اشعار در تجدید چاپ سال 1381 همان کتاب به شانزده قطعه افزایش یافته است. آقای محمدتقی غیاثی در زمستان 1357 و در گرماگرم انقلاب، ترجمهای از چهل و چهار قطعه شعر الوار را با عنوان «ای آزادی» منتشر کرده است. این مجموعه بر اساس جنگی که لویی پارو و ژان مارسناک از اشعار الوار فراهم آوردهاند، تنظیم شده است. آقای حشمت جزنی در سال 1373 درکتاب «ده شاعر نامدار قرن بیستم»، جایگاه ویژهای را برای الوار قایل شده و ترجمهی بیست و دو شعر غالبا کوتاه الوار را در آن آورده است. آقای محمدرضا پارسایار متن دوزبانهی منقحی از اشعار پل الوار را با عنوان «تنهایی جهان» در سال 1382 به چاپ داده است که شناختهشدهترین اشعار الوار را در بر میگیرد. آقای قاسم صنعوی در سال 1384، در کتابی با عنوان «کلام را برای شاعران بگذارید» که گزیدهای از شعر شاعران فرانسوی دوران اشغال و نهضت مقاومت را در بر میگیرد، ترجمهی سیزده شعر از الوار را آورده است که مرجع اصلی شعرها مجموعهی شعری میعاد آلمانی الوار است. علاوه بر کتابهایی که ذکرشان رفت در مجلات ادبی نیز گاهی به مقالهای دربارهی الوار و یا به ترجمهی شعری از او برخورد میشود که برای نمونه میتوان به مقالهی «یادی از پل الوار و چند شعر از او» از زندهیاد رضا سیدحسینی مندرج در شمارهی سوم مجلهی فرهنگی و هنری بخارا (آذر و دی 1377) اشاره کرد که ترجمهی هشت شعر کوتاه الوار را در بر دارد.
بن میجوسکوویچ در حال حاضر در دپارتمانهای فلسفه و علوم انسانی دانشگاه ایالتی کالیفرنیا دومینگوئز هیلز تدریس میکند. علاقۀ اصلی او تاریخچۀ آگاهی با تمرکز ویژه بر تنهایی است. او مؤلف سه کتابِ: پاشنۀآشیل استدلالهای عقلباورانه[1]؛ تنهایی در فلسفه، روانشناسی و ادبیات[2]؛ و نامادهباوری احتمالی[3] است، همچنین مقالات متعددی در نشریات دیالوگ، تلئوس، مطالعات بینالمللی فلسفه، فصلنامۀ فلسفی، سوفیا، مجلۀ اندیشه، مجلۀ جنوبی فلسفه، کریتیکا، فلسفۀ امروز، سالنامۀ شوپنهاور، روانپزشکی، روانشناسی، بررسی روانپزشکی و روانشناسی وجودی، نقد روانفرهنگی، مجلۀ تاریخ فلسفه، مطالعات ایدئالیستی، پژوهشهای فلسفه و پدیدارشناسی، مجلۀ فلسفۀ اجتماعی، بررسی بینالمللی جامعهشناسی معاصر، کوگیتو، نوجوانی، مجلۀ مطالعات کودک، بیمار رواندرمانی، مجلۀ جامعهشناسی و رفاه اجتماعی، جستارهایی درباب مشاورۀ فلسفی، فلسفه و ادبیات، فلسفه و الهیات، فیلوتئوس، کریتیکه و دیگر مجلات منتشر کرده است. او دارای دکترای فلسفه و فوقلیسانس ادبیات تطبیقی است و نیز مجوز درمانگری بالینی (LCSW) دارد. در مقام و موقعیت بعدی، 25 سال با کودکان هداستارت کار کرد، کودکانی که قربانی سوءاستفاده بودند و به مرکز خدمات محافظت از کودکان ارجاع داده شده بودند و افراد مسن که به خدمات محافظت از بزرگسالان مراجعه داشتند، و او به درمان هر دو طیف بیماران حاد و مزمنی پرداخت که به اختلالات جدی مبتلا بودند، اختلالاتی همچون اسکیزوفرنی، افسردگی بنیادی، اختلالات دوقطبی، و اختلالات اضطراب در محیطهای محصور، اختلالهای خاص و وضعیتهایی که به بستری نیاز نداشتند. بینشهای او درباب تنهایی از هر دو طیف مطالعات نظری و تجربههای عملیاش برآمده است.
به تصویر درختی
که در حوض
زیر یخ زندانیست
چه بگویم؟
من تنها سقف مطمئنم را
پنداشته بودم که خورشید است
که چتر سرگیجهام را
همچنان که فرونشستن فوارهها
از ارتفاع پیشانیم میکاهد _
در حریق باز میکند؛
اما بر خورشید هم
برف نشست.
چه بگویم به آوای دور شدن کشتیها
که کالاشان جز آب نیست
_ آبی که میخاست باران باشد _
و بادبانهاشان را
خدای تمام خداحافظیها
با کبوتران از شانهی خود رم دادهست؟
تی ـ اس ـ الیوت در جهان کنونی یک نام بلندآوازه و اثر منظوم او «سرزمین بیحاصل» از سرودههای مهم قرن بیستم است. در واقع شعر بلند منظومه «سرزمین بی حاصل» به عقیدۀ بسیاری از هنرشناسان، مظهر کمال سخنوری در زبان و ادبیات انگلستان قرن بیستم و نمودار بارزی از شیوۀ شاعری در دورۀ معاصر به شمار میرود. همین منظومه سبب شد که منتقدان ادب شناس جهان، الیوت، این شاعر برنده جایزه ادبی نوبل را بزرگ ترین شاعر انگلیسی قرن خود بدانند.
اليوت در جایی نوشته است: « …من شکسپیر را میخواندم، اما خوشم نمیآمد. تنها مسرتی که از مطالعۀ شکسپیر برایم حاصل میشد این بود که دیگران تعریفم را میکردند که دارم شکسپیر میخوانم. راستش اگر اختیار در دست خودم بود ابداً لای کتاب او را باز نمیکردم. در عوض از «عمر خیام» و رباعیات او خوشم میآمد. وقتی ترجمۀ فیتزجرالد را از نظر میگذراندم ناگهان رنگهای روشنی در نظرم جلوهگر میشد که هم لذت بخش بود و هم دردناك و من تحتتأثیر این اشعار شروع به سرودن رباعی کردم. رباعیاتی که خیالانگیز و غمفزا بودند.»
چه چیز خلقوخوی معمول را تبدیل به اختلال میکند؟ ریشۀ این تغییر خلق چیست و آن را چگونه باید تعریف کرد و شناخت. افسردگی واقعاً و دقیقاً چیست؟ در اختلالات خلقی به شرایطی اشاره میکنیم که در آن خلقوخوی فرد بسیار متفاوت از مفهوم معمول «خلقوخوی طبیعی» است. اختلال دوقطبی و افسردگی در زمرۀ این حالات است که شرح آن را در این کتاب خواهید خواند.