نگاه: «داستانشناخت ایران» مجموعهای است که چهار عنوان آن به کوشش جواد اسحاقیان از سوی نشر نگاه منتشر شده است. این عناوین در نقد و بررسی آثار محمدعلی جمالزاده، جلال آل احمد، سیمین دانشور و احمد محمود نگاشته شده اند.
مجموعه «داستانشناخت ایران» بر آن است تا جریان نقد سالم و مبتنی بر اصول علمی نقد را در ایران عرضه کند. جواد اسحاقیان که عمر به کار نقادی علمی نهاده در مجموعهای که اکنون چهار جلد اول آن تقدیم میشود کوشیده بدون حب و بغض و تنها از دیدگاههای شناخته شده نقادی علمی به کار نقد آثار جمالزاده، آل احمد، سیمین دانشور و احمد محمود بپردازد. روش او متکی بر نقد نو و با بهرهجویی از آموزههای نقادان پیشرو جهان است و به همین علت کندوکاوی دقیق در محتوای آثار نویسنده را در بر دارد. امید که چاپ این آثار بتواند برای دوستداران نقد سالم راهگشا بوده و در آینده آثار دیگر نویسنده را که منظومهای رنگارنگ از نقد داستان در ایران و دیگر کشورهای جهان است عرضه نماییم.
نگاه: «داستانشناخت ایران» مجموعهای است که چهار عنوان آن به کوشش جواد اسحاقیان از سوی نشر نگاه منتشر شده است. این عناوین در نقد و بررسی آثار محمدعلی جمالزاده، جلال آل احمد، سیمین دانشور و احمد محمود نگاشته شده اند.
مجموعه «داستانشناخت ایران» بر آن است تا جریان نقد سالم و مبتنی بر اصول علمی نقد را در ایران عرضه کند. جواد اسحاقیان که عمر به کار نقادی علمی نهاده در مجموعهای که اکنون چهار جلد اول آن تقدیم میشود کوشیده بدون حب و بغض و تنها از دیدگاههای شناخته شده نقادی علمی به کار نقد آثار جمالزاده، آل احمد، سیمین دانشور و احمد محمود بپردازد. روش او متکی بر نقد نو و با بهرهجویی از آموزههای نقادان پیشرو جهان است و به همین علت کندوکاوی دقیق در محتوای آثار نویسنده را در بر دارد. امید که چاپ این آثار بتواند برای دوستداران نقد سالم راهگشا بوده و در آینده آثار دیگر نویسنده را که منظومهای رنگارنگ از نقد داستان در ایران و دیگر کشورهای جهان است عرضه نماییم.
جمال میرصادقی نویسنده، نقاد و پژوهشگر ادبیات داستانی متولد ۱۳۱۱ است. در دانشگاه تهران ادبیات فارسی خواند بعد شغل معلمی را پیشه کرد. از دهه چهل با چاپ داستانهایش در مجله سخن نویسندگی را آغاز کرد. در آثار او توصیف زندگی مردم جنوب شهرنشین از راه یادآوری خاطرات کودکی برجستگی دارد. از آثار مهمش چشمهای من خسته (۱۳۴۵)، هراس (۱۳۵۶)، دوالپا (۱۳۵۶)، درازنای شب (۱۳۴۹)، بادها خبر از تغییر فصل میدادند (۱۳۶۲) را میتوان نام برد. میرصادقی از اولین کسانی است که در ایران کارگاه داستاننویسی راهاندازی کرد و دست به تالیف آثار پژوهشی در این زمینه کرد از مهم ترین کتابهایش ر این زمینه عناصر داستان (۱۳۶۴)، ادبیات داستانی (۱۳۶۷)، جهان داستان (۱۳۷۲)، قابل یادآوری است. رمان آتش از آتش را او در ۱۳۶۳ نوشته و در ۱۳۶۹ ویرایش جدیدی روی آن انجام داده است.
این رمان را سال ۶۳ برای انتشار به ارشاد داده اند و با اصلاحاتی مواجه و در نهایت با آن اصلاحات منتشر شده. اما از همان موقع انتشار آن، نویسنده را راضی نکرد و به همین خاطر برای چاپ دوم رمان، دست به تغییر کل داستان از نظر ساختار زده است این نویسنده پیشکسوت عرصه داستان نویسی در این نسخه از این رمان سعی کرده مسائل حساسیتزا را از کنار رمان دور کند، موضوع این رمان با آنی که در سال ۶۳ منتشر شد، یکی است اما هر داستان با دیگری فرق دارد. به عبارت دیگر وقایعی که داستان را ساخته همان است اما معنی در داستان بُعد پیدا کرده است.
تغییرات اجتماعی مدرن نیز چون ایدئولوژیها در ظهور و بسط نژادپرستی نقشی اساسی ایفا کرد. انکشاف تاریخی سرمایهداری که در استعمار مستقیم، بردهداری، شکلگیری دولتملتهای مختلف، توسعۀ صنعتی و گسترش شهرنشینی، جنگهای جهانی و منطقهای و … نمود پیدا کرد، همهجا نابرابریهای موجود را تقویت کرد یا بر آنها افزود. سرمایهداری با نیروی عظیم سیاسی، نظامی، اقتصادی و تکنولوژیکش سبب جابهجاییهای عظیم جمعیتی اجباری یا داوطلبانه شد. استعمارگران با اشغال مستقیم بسیاری از نقاط کرۀ زمین، تحولات عظیمی را در آن سرزمینها ایجاد کردند. آنها برای استعمار ثروتهای مشترک در این سرزمینها و استثمار نیرویهای تولید این جوامع، ناگزیر ساختارها و نهادهای سیاسی، اداری، اقتصادی و … ایجاد کردند و جمعیتهای گوناگونی با پیشینۀ متفاوت را با استفاده از این ساختارها به هم وصل کردند. در نتیجۀ این تغییرات، برخی از مناطق این سرزمینها به قیمت عقبماندگی اکثریت این مناطق، توسعه پیدا کرد و به کشورهای متروپل وصل شد، این تغییرات همچنین ذینفعان خاص خود را پروراند که گاه شریک و گاه رقیب استعمارگران بودند.
چارلز داروین
نورالدین فرهیخته
انتشارات نگارستان کتاب
پخش از نگاه
کتاب منشا انواع منتشر شده در 24 نوامبر 1859، اثری از ادبیات علمی است که توسط چارلز داروین نوشته شده وبه عنوان پایه زیست شناسی تکاملی در نظر گرفته شده است. کتاب داروین این نظریه علمی را معرفی کرد که جمعیت ها در طول نسل ها از طریق فرآیند انتخاب طبیعی تکامل می یابند. این کتاب مجموعهای از شواهد را ارائه میدهد که نشان میدهد تنوع زندگی از نسب مشترک و از طریق الگوی انشعاب تکامل به وجود آمده است. کتاب داروین شامل شواهدی بود که او در اکسپدیشن بیگل در دهه 1830 جمع آوری کرده بود و یافته های بعدی خود را از تحقیقات، مکاتبات و آزمایشات پیدا کرد.
ایده های تکاملی مختلفی قبلا برای توضیح یافته های جدید در زیست شناسی ارائه شده بود. حمایت فزایندهای از چنین ایدههایی در میان آناتومیستهای مخالف و عموم مردم وجود داشت، اما در نیمه اول قرن نوزدهم، تأسیسات علمی انگلیسی به کلیسای انگلستان پیوند نزدیک داشت، در حالی که علم بخشی از الهیات طبیعی بود. ایدههای مربوط به دگرگونی گونهها بحثبرانگیز بود زیرا با این باور که گونهها بخشهای تغییرناپذیر یک سلسله مراتب طراحیشده هستند و اینکه انسانها منحصربهفرد و بیربط با حیوانات دیگر هستند، در تضاد بود. مفاهیم سیاسی و الهیاتی به شدت مورد بحث قرار گرفت، اما تغییر شکل توسط جریان اصلی علمی پذیرفته نشد.
این کتاب برای خوانندگان غیرمتخصص نوشته شد و پس از انتشار مورد توجه گسترده قرار گرفت. داروین قبلا به عنوان یک دانشمند بسیار مورد توجه بود، بنابراین یافته های او جدی گرفته شد و شواهدی که ارائه کرد باعث ایجاد بحث های علمی، فلسفی و مذهبی شد.
پادشاهان سلسه صفویه به عنصر ایرانی متکی نبودند بلکه گروگانی بودند در دست اقلیتی از قبایل چادرنشین آناتولی ،حلب، شام و مجارستان که از روزگار شیخ صفیالدین عموماً و از روزگار شیخ جنید خصوصاً در جستجوی سرزمینی برای تحقق آرمانهای غالیگرایانه خود بودند و انجام این رویکرد را در تغییر جایگاه مرشد طریقت اردبیل (یا طریقت صفوی) به مقام پادشاهی ایران امکان پذیر میدانستند و وضعیت آشفته و حکومتهای ضعیف و پراکنده آن روز ایران زمینه را برای این خواسته آنها مهیا میکرد. ایرانیها هرگز با این عناصر و پادشاه آنها کنار نیامدند و بزرگترین دلیل آن این است که چون ایرانیان خواهان سرنگونی سلسله صفویه بودند، هنگام محاصره اصفهان توسط افاغنه از هیچ کجای ایران به کمک پادشاه صفویه نرفتند تا این سلسله سرنگون شد هرگاه ایرانیها به کمک اصفهان میرفتند افاغنه جنگ دفاعی ایرانیها را تاب نمیآوردند و عقب مینشستند و جنگهای بعدی نادر شاه با افغانها و شکست دادن آنها، این دیدگاه را تأیید میکند. این کتاب صرفاً نه گزارشی تاریخی بلکه پژوهشی است نقد محور دربارهٔ لحظه ای از تاریخ ایران.
جنگ و صلح را تولستوی در سال ۱۸۶۹ به زبان روسی نوشت. در این اثر جاودانه که یکی از بزرگترین آثار ادبیات روسی و از مهمترین رمانهای ادبیات جهان به شمار میرود بیش از ۵۸۰ شخصیت نقش آفرینی میکنند. این رمان یکی از معتبرترین منابع تحقیق و بررسی در تاریخ سیاسی و اجتماعی سده نوزدهم امپراتوری روسیه به شمار می آید. بن مایه این رمان زندگی اجتماعی و سرگذشت پنج خانواده اشرافی روس در دوران جنگهای روسیه و فرانسه در سالهای ۱۸۰۵ تا ۱۸۱۴ است.
«زندگی پدیدهای روانشناختی یا فیزیولوژیک نیست که شاخههای مقتضی علم بتوانند مطالعه و کنترلاش کنند. با وجود این، ما همچنان تمایل داریم زندگی را «یک معما، مسئلهای مربوط به شناخت» تلقی کنیم که یکبار برای همیشه باید حل شود. امروز، در دورانی که به نظر میرسد زندگی، حتا بیشتر از طبیعت، در کانون اندیشه قرار گرفته است، در دورانی که چنان بهنظر میرسد که گویی تلاش برای کنترل طبیعت به تلاشی جدید برای کنترل زندگی تبدیل شده است، بهخاطر آوردن این اظهار نظر ویتگنشتاین اهمیتی تعیینکننده دارد: «ما احساس میکنیم که حتا هنگامیکه به همهی پرسشهای علمیِ ممکن پاسخ داده شود بازهم مسائل زندگی دستنخورده باقی میماند.» بنابراین، اگر ما عادتمان در خواندن کتاب طبیعت را تغییر دهیم، آیا واقعا میتوانیم آنچه را هرگز در کتاب زندگی نوشته نشده است تغییر دهیم؟ ولی اگر زندگی مفهومی علمی نباشد، آیا میتواند بهمنزلهی مفهومی فلسفی احیا شود؟»
«در اخلاق نمیتوانیم بگوییم چهچیزی بخشی از زندگی است یا باید باشد و چهچیزی بخشی از زندگیهای ما نیست یا نباید باشد. نمیتوانیم برخی از امکانها را از زیستن کنار بگذاریم. انجام چنین کاری مستلزم این است که بیرون زندگی بایستیم و جدا از شکلاش به آن فکر کنیم، چنانکه گویی داریم از بالا به آن نگاه میکنیم. اما البته این مهمل محض است.»
سرگذشت نیكلای دوم آخرین تزار روسیه و همسرش الكساندرا كه بر یك صد و سی میلیون نفر از مردم روسیه ی آن زمان سلطنت می كردند از حیرت انگیزترین و عبرت آورترین سرنوشت های تاریخ بشر است.
رابرت ماسی نویسنده ی آمریكایی برای تألیف كتاب مذكور دست به تحقیقی كامل، جامع و دقیق زده و در شرح زندگی نیكلای دوم و همسرش و نگارش شرح حال این دو، فقط به خاطرات و یادداشت های كسانی مراجعه كرده كه تماس مستقیم با امپراتور و همسرش داشته اند.
با مرجعیت یافتن منطق جدید در فضای آکادمیک فلسفی (فلسفه تحلیلی) از اوایل قرن بیستم و انتشار مقالهٔ کارل پوپر در مجله ذهن که حملهای به هگل و دیالکتیک او بود فضایی ضدهگلی در جامعۀ فلسفه تحلیلی به وجود آمد. ریشههای این ضدیت با نظام فکری هگل به فلسفۀ اتمیسم منطقی راسل و پرینکیپیا اتیکای مور باز میگردد اما نقدهای بعدی که هگل را متهم به تناقض باوری میکردند تیر خلاصی بر پیکره هگلیان بود. مضمون همۀ آن نقدها این بود که «کسی که تناقض را باور داشته باشد جز مهملات نمیتواند چیز دیگری بگوید». در حوزۀ منطق جدید، آثار گراهام پریست و شکلگیری منطقهای فراسازگار تناقض باور رهیافتی نو برای دیدن منطق هگل به آکادمی هدیه داد. این کتاب بازخوانی منطقی هگل در منطق جدید است و به این پرسش پاسخ میدهد که آیا از منطق هگل میتوان قرائتی فراسازگار داشت یا خیر.