بی راه خروج روزنامه شرق - شماره 2762 در دورهای که هر روز چهره جدیدی از خشونت و مرگ در جهان دیده میشود کتابی از هاروکی موراکامی با عنوان «مترو»، با ترجمه گیتا گرگانی در نشر نگاه، منتشر شده که از مهمترین آثار غیرداستانی موراکامی بهشمار میرود. موراکامی این کتاب را در مواجهه با خشونت در جامعه ژاپن نوشته است. «مترو» برآمده از اتفاقی واقعی است که در ژاپن رخ داده بود. دوشنبه بیست مارس ١٩٩٥، پنج عضو فرقهای با نام اوم شینریکیو با سارین، گازی سمی و بیستوشش بار مرگبارتر از سیانور، به متروی توکیو حمله کردند. این یک...
نان و شراب
اینیاتسیو سیلونه
رضا ستوده
نان و شراب یکی از شاخصترین رمانهای قرن بیستم است؛ رمانی گرم و گیرا دربارۀ به قدرت رسیدن فاشیسم در ایتالیا و ظهور رژیمی که با قلدری و زورِ برهنه پا بر آزادی و زندگی مردم میگذارد.
داستان در دوران حکومت موسولینی اتفاق میافتد. دورانی که فقرا، مستمندان، دهقانان و روستائیان با بدبختی و مصیبت روزگار میگذرانند. از سویی کلیسا که به دولت فاشیستی موسیلینی یاری میرساند، با ترویج باورهای خرافی مردم را ساکت نگه داشته است، اما قهرمان رمان اینیاتسیو سیلونه تلاش میکند مردم را بیدار کند. روحیه مقاومت شخصیتهای این رمان در برابر ظلم و بلایای فاشیسم نشان میدهد که چگونه روحِ ناسور و ستمکشیده ملت ایتالیا در دوران حکمرانی فاشیستها آنچه را نشدنی به نظر میآید شدنی میکند، آن هم با دستانی خالی.
اینیاتسیو سیلونه یکم مه ۱۹۰۰ در ایتالیا به دنیا آمد. دوران کودکیاش در فقر سپری شد و در زلزلۀ سال ۱۹۱۵ ایتالیا پدر، مادر و پنج برادرش را از دست داد. او سال ۱۹۲۱ مبارزه علیه دولت موسولینی را آغاز کرد. رمان نان و شراب نخستین بار در سال 1936 زمانی که سیلونه در سوئیس دوران تبعیدش را میگذراند منتشر شد.
خانه خراب ها
ویلیام ترور
آرتوش بوداقیان
… فطرت و شخصیت واقعی انسانها را از روی ظاهرشان، اظهار نظرهایشان، رفتارهای کلیشه وار اجتماعی شان و… نمیشود شناخت. در بروز ناملایمات و حوادث و موقعیت های خاص شغلی، خانوادگی، اجتماعی و روانشناختی و امثال ذالک است که لایه های پنهان روان و شخصیت انسانها خود می نمایانند. اکثریت قریب به اتفاق منتقدین ادبی اروپایی و آمریکایی معتبر و شناخته شده معاصر ویلیام ترور نویسنده شهیر ایرلندی را در به کار گیری چنین دستمایه هایی در آثارش در سرتاسر جهان انگلیسی زبان بی بدیل می دانند و معتقدند ترور لایه های درونی پیچیده و زخم خورده انسانها را با زبانی عامه فهم و با به کارگیری تکنیک های شناخته شده ادبیات روانی در معرض دید خوانندگان قرار میدهد و این امکان را برای آنان فراهم می آورد تا حوزه های خاصی از زندگی آشکار و نهان انسان های به ظاهر عادی را بهتر از آنچه که قبل از مطالعه آثار او درک می کردند درک کنند..
آرتوش بوداقیان
خلیج فارس: ناگفته های جزیره خارک
ولیم فلور / دنیل دی پوتس
الناز بلوری فرد / محسن شریف نژاد
در زبان فارسی این جزیره خارک نامیده می شود، اما عرب ها آن را «خريج» می نامند. جزیره کوچک تر نزدیک به آن «خارگو» نام دارد که عرب ها آن را «خوایریج» می نامند. این در حالی است که اروپایی ها آن را «کور گو» یا «کورگو» می نامیدند. این جزیره سنگی ۳۱ کیلومتر مربع مساحت دارد و در ۵۵ کیلومتری شهر بوشهر و ۳۲ کیلومتری بندر ریگ واقع شده است. جزیره خارک از شمال به جنوب ۶۰۶ کیلومتر طول و ۴۸ کیلومتر عرض دارد. عرض متوسط آن حدود ۱۰۶ کیلومتر و تقریبا به شکل مثلث است. در سال ۱۸۳۰.م بومیان منطقه می گفتند که تمام جزیره را می توان در عرض پنج ساعت با پای پیاده طی کرد. بیشتر جزیره شامل تپه های بی آب و علف با بیش از ۷۶ متر ارتفاع است که در مرکز و جنوب خارک قرار دارند. در بخش های شمالی از اختلاف سطح آنها کاسته و به پرتگاه هایی به ارتفاع ۶ تا ۹ متر منتهی می شود. کوههای سنگی و سنگ آهک، چشم اندازی متروک را با زمینی که شکسته و ناهموار است، عرضه می دارند. تپه ها پوشیده از یک برش آهکی لایه نازک است که زیر آن لایه ای ضخیم تر از بسترهای نرم تر قرار دارد و به آرامی توسط باد و باران فرسایش می یابد. تنها زمین پست، دشتی در حدود ۲ . ۶ کیلومتر مربع است که در قسمت شرقی جزیره قرار دارد و تا دهه ۱۹۵۰ در لبه آن یک روستا و مکان یک دژ قدیمی هلندی قرار داشت. قسمت پایین یک خاک شنی دارد. جزیره توسط یک صخره به عرض ۰ . ۸ کیلومتر احاطه شده است.
قایقی در بیشه
پائولا ماستروکولا
فائزه ذبیحی نوری
تو هیچ چیزی از من نمی دانستی، بابا! هیچ چیز! شاید چون فقط با دریا حرف می زدی و این باعث می شد از دنیا چیزی ندانی. کاش گاهی هم دریایت را به دنیای من پیوند می زدی.
امیرحسن چهلتن
امیرحسن چهلتن
مجموعه آثار (قابدار)
انتشارات نگاه
امیرحسن چهلتن زادۀ 1335 شمسی است. در 22 سالگی در رشتۀ مهندسی برق از دانشگاه علم و صنعت لیسانس گرفت. در سال 58 برای ادامه تحصیل راهی انگلستان شد و در سال 60 در رشتۀ الکترونیک فوق لیسانس خود را گرفت.
وی در سال 55 نخستین قصه ها و رمان های خود را نوشت. چهلتن نویسنده ای تمام عیار است. او استادانه به نقل آداب و رسوم عامۀ مردم، بازنمایی شیوه زندگی در شهر و مشکلات اجتماعی می پردازد. او استاد پدید آوردن نثری هماهنگ با ضرباهنگ زمانه است.
نگاه تا کنون کتاب های تالار آینه، سپیده دم ایرانی، دخیل بر پنجرۀ فولاد، ساعت پنج برای مردن دیر است، تهران شهر بی آسمان، مهرگیاه، دیگر کسی صدایم نزد، کات منطقه ممنوعه و چندواقعیت باورنکردنی را از این نویسنده منتشر کرده است.
او بازگشته است
تیمور ورمش
ترجمه مهشید میرمعزی
تیمور ورمش[1] در سال 1967 در نورنبرگ آلمان پا به جهان نهاده است، مادرش آلمانی بود و پدرش تبار مجاری داشت. او در دانشگاه ارلانگن سیاست و تاریخ خواند و سپس بهعنوان روزنامهنگار به کار پرداخت، تا سال 2001 برای نشریات ابندسایتونگ[2] و اکسپرس شهر کلن مطلب مینوشت و پس از آن هم برای نشریات زیادی کار کرده است. تا سال 2009 بهعنوان نویسندۀ پشت پرده، چهار کتاب منتشر کرد و دو کتاب دیگر او در حال آماده شدن است.
کتاب «او بازگشته است» که اینک ترجمۀ آن تقدیم خوانندگان فارسیزبان میشود، در سال 2012 در نمایشگاه کتاب فرانکفورت عرضه شد و خیلی زود به مقام اول لیست مشهور نشریۀ اشپیگل[3] دست یافت. از این اثر فقط در آلمان حدود یک میلیون نسخه کتاب و بیش از سیصدهزار نسخۀ الکترونیکی و صوتی به فروش رسیده است. حق ترجمۀ کتاب هم به 38 زبان داده شده است. انتشارات باستای لوبه[4] حقوق مربوط به ساختن فیلمی را از روی این کتاب به مؤسسۀ برلینر میتوس فیلم[5] واگذار کرده و در حال حاضر تیمور ورمش در حال بازنویسی فیلمنامه است که گفته میشود در سال 2014 اکران میشود. کتاب هجویهای تلخ و گزنده از زنده شدن مجدد هیتلر در تابستان 2011 است، جایی که او را بهعنوان یک بازیگر به رسمیت میشناسند و برنامهای تلویزیونی در اختیارش مینهند تا به نشر افکار خود و عوامفریبی بپردازد. کتاب «او بازگشته است» هجویهای دربارۀ به سخره گرفتن افکار عمومی و تأثیر رسانههای عمومی در تغییر نگرش افراد، حتی در جامعهای پیشرفته چون آلمان است. میشائل تسوکوس[6] دربارۀ آن نوشته: «کتابی فوقالعاده است، باورکردنی نیست که چگونه آدم پس از خواندن چند صفحه شروع به مشاهده و تحلیل مسائل از دید آدولف هیتلر میکند.»
اشترن[7] دربارۀ آن آورده: «از یک سو بینهایت بامزه است، زیرا این مرد طرز سخن گفتن دیکتاتور را بینقص بیان میکند. از طرف دیگر، خنده به سرعت در گلوی آدم گیر میکند.»
81490 – چشم و چراغ 73
آلبرشمبون
ترجمه ی احمد شاملو
آنچه در این اوراق میخوانید «سرگذشتی» نیست که براساس زندگی در بازداشتگاههای تمرکز اسیران نوشته شده باشد. نیز این اوراق از آنچه در «اردوگاههای مرگ» شنیده و دیده شده یا خود بر سرگذشته است روایتی نمیکند.
این اوراق، تنها و تنها رونویس چیزهایی است که من در جریان یک سال گرفتاری خویش، در سلول انفرادی و اردوگاههای کار اجباری، شتابآلوده بر پاره کاغذهایی یادداشت کرده، توفیق یافتهام از شبیخونهای مکرر زندانبانانشان درامان نگه دارم بیآنکه اکنون، هیچگونه دستی در آن برده باشم حتا در نحوهی بیان آن.
در این یادداشتها، بیش از هر چیز روی سخن با عزیزانی است که من در طاقتفرساترین لحظات آن آزمایش محنتبار، احساس میکردم که آنگونه سخت به دستان کودکانهشان آویختهام. با دست راستم به دستان ایزابل و به دستان ژروم با دست چپم،ما میخواهیم که، دست کم، فرزندان ما از آنچه برما گذشته است آگاه باشند و این حقایق را هرگز از یاد نبرند.
نیز در این یادداشتها روی سخن با کسانی است که از آن دوران محنت و درد، در تاریخ زندگی خویش فصلی مشترک یافتهایم. و اکنون این کلمات، با همهی نارسایی خویش آن دنیای ناانسانی را که ایشان نیز در آن درهم شکستهاند و خرد و متلاشی شدهاند، بار دیگر بر پای میدارد. زیرا تنها و تنها هم این گروهند که میتوانند آن را چنان که بود در خاطرهی خویش تجسم دهند. با نابینایی که هرگز مردمکانش از تابش نور تأثر نپذیرفته است چهگونه از رنگها حکایت توان کرد؟
و سرانجام، در این یادداشتها روی سخن با همه آن کسانی است که به حقیقت با ما در این اعتقاد همداستانند که اگر مشیتالهی بر این قرار گرفته است که از اسیران بوخن والد، اشتروف هوف، داخاو، آشویتس، برگن بلزن و دیگرکشتارگاهها چند تنی جان به سلامت ببرند، تنها از برای آن بوده است که اینان بیهیچ فتوری صدا بر دارند، از آنچه در این معابر دوزخ گذشت پرده برگیرند، و بر آنچه که دستکار عاشقان حکومت سرنیزه و زور بر میلیونها تن مردم بیگناه رسید، شهادت دهند.
ما، هم از آن دم که آزادی یافتیم، بر آنچه به ما رفت قلم عفو کشیدیم… بخشیدن؟ _ آری بخشیدیم. اما فراموش کردن _ نه! هرگز فراموش نمیکنیم!
آى بى كلاه، آى با كلاه
غلامحسين ساعدى
در پرده ی اول یعنی « آی بی کلاه » ، با ولوله ای که در جان اهالی می افتد ، همه مشکوک می شوند به حضور یک هیولا در ساختمان متروکه ای در محله. کاراکتر مرد روی بالکن که سکان امور را در دست دارد . با جلب اعتماد اهالی به آنها می قبولاند که در ساختمان یک هیولا کمین کرده و مترصد است تا اهالی را نابود کند . اهالی با دل سپردن به این مرد ترس را در جانشان جای می دهند . اما در انتهای پرده اول مشخص می شود که آن به ظاهر هیولا، سایه پیرزنی بوده که عروسکی را بر دوش می کشیده است . در پرده ی دوم که با اختلاف زمانی از وقایع پرده ی اول اتفاق می افتد ، بار دیگر همان هیاهو در محله اتفاق می افتد ، اما این بار اهالی دیگر نمی توانند به ادعای بی اساس چوپان دروغگو اعتماد کنند. اصرارهای مرد روی بالکن و پیرمرد هم برای اثبات ادعایشان مثمر ثمر واقع نمی شود . اما در انتهای پرده ی « آی با کلاه » به راستی …
ستارهی دوردست – چشم و چراغ 7
روبرتو بولانیو
ترجمه اسدالله امرایی
چشم و چراغ 7
روبرتو بولانیو آبالوس شاعر و رماننویس شیلیایی در ۱۹۵۳ متولد شده و در سال ۲۰۰۳ از دنیا رفته است. بولانیو که در دههی۱۹۷۰ به تروتسکیستها پیوسته بود، در سال ۱۹۷۳ برای کمک به انقلاب مسالمتآمیز شیلی و حمایت از سالوادور آلنده از مکزیک به شیلی بازگشت، پس از کودتای آگوستو پینوشه، بازداشت شد. گرچه در ایامی که زنده بود به علت بداخلاقی و نقدهای گزندهاش مشهور بود، اما پس از مرگ به یکی از نویسندگان مطرح جهان تبدیل شد. روبرتو بولانیو سالهاست که لقب ناسازگارترین نویسندهی امریکای لاتین را یدک میکشد. با اینکه چند سالی از مرگش میگذرد اما هنوز بسیاری نقدهای تند و گزندهی این شاعر و رماننویس برجسته را فراموش نکردهاند. شاید همین کینهی تاریخی باشد که باعث شده او هیچگاه آنطور که شایستهاش بود، مورد تحسین قرار نگیرد..