آنا

برهنه میان گر‌گ‌ها

برونو آپیتز

ترجمۀ عبدالحسین شریفیان

داستان «برهنه در میان گرگ‌ها» ماجرای اسرای اردوگاه بوخن والد در جنگ جهانی دوم است امید و تلاش‌های بی وقفه و برنامه‌ریزی‌های سازمان پنهانی در میان اسرا برای روزی که بتوانند از سیم‌خاردارهای بوخن والد زنده عبور کنند و به آزادی برسند. مردانی که امیدوارانه به دور آتش در میان گرگ‌ها می رقصند…تا اینکه یک اتفاق عجیب مسیر برنامه‌های سازمان پنهانی آنان را تحت شعاع قرار می‌دهد وجود یک جامه‌دان که محتوای آن کودک سه‌ساله‌ای بود که هیچ کس نمی‌دانست این کودک لهستانی چگونه سر از اردوگاه درآورده است. از این پس ماجراها حول محور نجات جان آن کودک می‌چرخد و مبارزات پنهانی بین ارشدان اس اس اردوگاه و ارشدان اسرا و سازمان پنهانی‌شان، رمانی هیجان‌انگیز و درعین حال تاثر آور را

رقم می‌زند….

ادامه خواندن ←

درباره‌ی ادبیات

آناتولی لوناچارسکی

محمدتقی فرامرزی

آناتولی واسیلیویچ لوناچارسکی (۱۸۷۵-۱۹۳۳)، نویسنده، روزنامه نگار، و سیاستمدار روس که همراه با ماکسیم گورکی، کوشش های بسیار به عمل آورد تا آثار هنری امپراتوری روسیه را در دوره ی جنگ داخلی ( ۱۹۲۰-۱۹۱۸) از گزند آشوب و یورش آشوبگران محافظت کند. در سال ۱۸۹۸ به گروه بلشویک‌های حزب سوسیال دموکرات روسیه پیوست و در هیئت تحریریه‌ی مجله‌ی وِپِرد («به پیش») آغاز به کار کرد. در سال ۱۹۰۹ در جزیره‌ی کاپری ایتالیا به ماکسیم گورکی پیوست و با همکاری آلکساندر باگدانوف، مدرسه‌ای با کلاس‌های پیشرفته برای گروه برگزیده‌ای از کارگران کارخانه‌های روسیه تاسیس کرد. در مارس ۱۹۱۷ به مقام کمیسر تعلیم و تربیت برگزیده شد (تا ۱۹۲۹ در این مقام بود)، و تاثیری چشمگیر در پیشرفت تئاتر نیز از خود برجا گذاشت. علاقه‌ی لوناچارسکی به تئاتر موجب ترغیب هنرمندان و بازیگران به نوآوری‌های گوناگون در این زمینه شد. در سال ۱۹۳۳ به عنوان سفیر شوروی در اسپانیا برگزیده شد، اما در مسیر سفر به اسپانیا چشم از جهان فروبست. سه نمایشنامه از میان نمایشنامه های پرشمار او به زبان انگلیسی ترجمه و در مجموعه‌ای به نام سه نمایشنامه (۱۹۲۳) منتشر شد.

 

ادامه خواندن ←

سرزمین کوچک

گائل فای
ترجمۀ آریو یزدان‌بخش

این بازگشت مرا وسوسه می‌کند. روزی نیست که به کشورم فکر نکنم. صدایی نهانی، بویی فراگیر، نوری عصرگاهی کافی است تا خاطرات کودکی‌ام بیدار شود. آنا خواهرم دائم تکرار می‌کند «تو به غیر از ارواح و خرابی بسیار، اونجا چیزی پیدا نمی‌کنی.» او هرگز نمی‌خواهد راجع به این کشور نفرین شده چیزی بشنود. حرفش را تا حدی قبول دارم. او همیشه روشن تر از من بوده است. بنابراین، ایده بازگشت به سرزمین مادری‌ام را از خود دور می‌کنم و یک بار برای همیشه تصمیم می‌گیرم که دیگر به آنجا برنگردم.

ادامه خواندن ←

به تصحیح خون

آنا رضایی

سرمه‌ی ابدی من است این نگاه سرگردان
ایوان برف‌گیر من است این صدا
که لمبر می‌خورد در راهرو‌های روشن
و خوشه‌های انگور را
به تنهاییِ سال‌های بعد می‌آویزد

در غیابت اما
سنگ قبری آفتاب‌خورده‌ام
که نامی ندارد،
کشته‌ی آن رگ‌های درخشان‌ام
رهاشده بر لاجورد موج‌ه

ادامه خواندن ←

چهرههای منفور در تاریخ معاصر ایران

حبیب‌اله تابانی

کتاب چهره‌های منفور در تاریخ معاصر ایران حاوی شرح‌حال و اقدامات مهم تنی چند از شخصیت‌های تاریخ معاصر ایران است که به‌زعم نویسنده کارنامۀ نامطلوبی از خود برجای گذاشته‌اند و عملکردشان به دور از موازین اخلاقی و به ضرر منافع ملی بوده است. او با همین دیدگاه فعالیت‌های آنان را نقد و ارزیابی کرده. حاجی ابراهیم‌خان شیرازی کلانتر، میرزا نصرالله آقاخان نوری‌، وثوق‌الدوله‌، سرتیپ محمد درگاهی (قلعه‌بیگی)، سرلشکر محمدحسین آیرم‌، میرزا هاشم‌خان نوری اسفندیار، شاهزاده سلطان عبدالمجید میرزا عین‌الدوله‌ و سید ضیاءالدین طباطبایی شخصیت‌هایی هستند که در این کتاب به آنها پرداخته شده است.

ادامه خواندن ←

شب های طاعون

اورهان پاموک

ایلناز حقوقی

سال ۱۹۰۱ در بیست و نهمین ولایت امپراتوری رو به زوال عثمانی، جزیره مینگر، طاعون شایع میشود. پادشاه عبدالحمید برای جلوگیری از شیوع طاعون از مینگر به اروپا، سربازرس بهداشت و سلامت، بونکوفسکی پاشا، و پس از او دکتر نوری جوان ولی با تجربه را که به تازگی با برادرزاده پادشاه، پاکیزه سلطان، ازدواج کرده، به جزیره می فرستد. پاکیزه سلطان دختر پادشاه قبلی، مراد پنجم، است و کل زندگی اش را در کاخ زندانی بوده؛ به همراه پدر و خواهران و برادر و زنان حرمسرا و حالا برای اولین بار از کاخ بیرون می آید و به همراه همسرش به مینگر می رود. در جزیره، سرگرد جوان و میهن پرستی به نام کامیل که عاشق دختری به نام زینب می شود، با والی جزیره، سامی پاشا، و دکتر نوری هم پیمان می شود برای مبارزه با طاعون، سنت های غلط، خانقاههای عصیانگر، تندروهای مذهبی و آنانی که قدرت علم و ضرورت قرنطینه را باور ندارند. شبهای طاعون حکایت عشق و دلدادگی، کوشش و مبارزه، امیدواری و ناامیدی، میهن پرستی و تلاش برای زنده ماندن در تاریک ترین روزهای مینگر است.

ادامه خواندن ←

دختر گمشده

جنی کوینتانا

سپیده فخارزاده

به رغم تلاش های بسیاری آنا موفق نشد خواهرش را بیابد و درمانده از تحمل این رنج جانکاه، خانواده را ترک می گوید و جایی دورتر از خانه ی پدری زندگی تازه‌ای برای خود آغاز می کند. حالا پس از گذشت سی سال از آن رخداد تلخ، آنا مجبور می شود به خاطر مرگ مادرش برای سامان دادن به دارایی های او، به زادگاهش بازگردد. در این میان با شکاف ژرف و عظیمی رویاروی می شود که گم شدن خواهر در زندگی آنها پدید آورده است. ندانستن، بدتر از خود حقیقت است. این طور نیست؟
«مجله ایندپندنت»

– داستانی منسجم و پر رمز و راز
فيونا کا میئر (نویسنده)

– داستانی فراموش ناشدنی و فریبنده
اپنی هنکاک (نویسنده)

 

ادامه خواندن ←

انسان، موجود ناشناخته

اکسیس کارل

پرویز دبیری

این کتاب هدفی جز این اندیشه که مجموعه‌ای از اطلاعات علمی را که در این عصر درباره انسان به‌دست است، در دسترس همه بگذارد. ما کم‌کم به ضعف تمدن خود پی می‌بریم. بسیارند کسانی که امروز رهایی از قید بندگی اصول اجتماع امروزی را آرزو می‌کنند. این کتاب به‌خاطر آنان نگاشته شده است همچنین به‌خاطر متفکرین تندروی که نه تنها به لزوم تغییراتی در شئون سیاسی و اقتصادی، بلکه به واژگونی اصول تمدن صنعتی معتقدند و راه دیگری برای پیشرفت انسانیت آرزو می‌کنند.

ادامه خواندن ←

هنر زندگی

هنر زندگی

تاملات سقراطی از افلاطون تا فوکو

نوشتۀ الکساندر نهاماس

ترجمۀ بابک تختی

افلاتون از پیرمردی که گفت بر سر سلسله درس‏های فضیلت حاضر می‏شود، پرسید: «کی می‏خواهی بر اساسِ فضیلت زندگی کنی؟ تا به ابد نمی‏توان تأمل کرد، روزی هم باید به فکر عمل به آن بود. » اما امروز ما می‏پنداریم آنان که چنان زندگی می‏کنند که می‏آموزانند، در رؤیا به سر می‏برند.

امانوئل کانت دائرةالمعارف فلسفه

 

ادامه خواندن ←

از غربت، با عشق

مجموعه نامه‌های هانیبال الخاص به محمود مشرف آزاد تهرانی(م.آزاد)

با مقدمه و کوشش محمد مفتاحی

انتشارات نگاه

 

آن چه می‏خوانید نامه‏‌های نقاش مشهور معاصر، هانیبال الخاص، به شاعر نام آشنا، م. آزاد (محمود مشرف آزاد تهرانی) است. از شواهد امر چنین بر می‌‏آید که نامه‏‌نگاری بین این دو چهره‌ی شناخته شده‏ی هنر و ادب معاصر، حدود یک دهه ادامه داشته است؛ اما با تأسف آن چه در اختیار ماست، بیش‏تر مربوط به سال‏های 1964 تا 1966 است. البته لازم به ذکر است که از سال 1967 نیز تک و توک نامه‏هایی وجود دارد.

درباره‌‏ی اهمیت این نامه‌‏ها و علت انتشار آن‏ها، باید به چند نکته اشاره کنیم: نخست این که در این نامه‌‏ها، عمق ارتباط بین این دو چهره‏‌ی مهم ادب و هنر سرزمین‏مان روشن می‏‌شود. رابطه‏‌ای که بی‏‌شباهت به رابطه شمس و مولانا نیست. در اغلب این نامه‏‌ها، شیفتگی هانیبال الخاص به م. آزاد به روشنی دیده می‏شود. حتی گاهی خود الخاص به رابطه‌ی شمس و مولانا اشاره می‏کند: «…من هر چه به گذشته بیش‌تر فکر می‏کنم و به خصوص آن زمان کوتاه، که عمری بود و زندگی و به قول تو آن راه رفتن‏‌ها در حاشیه‏‌های آن سرزمین، محبت‌‏ام به تو بیش‌تر می‏شود. البته سخت است، ابراز این نوع حرف‏ها که به معاشقه می‏ماند؛ ولی این حرف‏ها حتی مولوی و شمس‌‏بازی نیست. دوستی خالص و الخاص است و من هر چه فکر می‏کنم که زندگی جز لذت این همدمی‏‌ها و هم‏نفسی‌‏ها نیست و مرگ جز غم از دست دادن آنان. و هر وقت این حرف‏ها را گفتیم، خجالتی بود و فلسفه‌‏بازی، برای جبران آن خجالت و بله و نه خیر (!)»

ادامه خواندن ←