سفرنامۀ ماژلان (نزدیکِ انتشار)

 پیگافتا دی لومبارد
ذبیح الله منصوری

سفرنامه ماژلان نام یک کتاب ادبی است که توسط آنتونیو پیگافتا دی لومبارد ، نویسندهٔ اهل ایتالیا نوشته شده‌است.

آنتونیو پیگافتا بیست سال بیش نداشت که نقشه‌کش و منشی فردیناند ماژلان شد. ماژلان دریانوردی پرتغالی بود که به دولت اسپانیا خدمت می‌کرد. او نخستین کسی بود که در جهت غرب از اروپا به آسیا رفت و در اقیانوس آرام کشتی راند. ماژلان همچنین نخستین کسی بود که با هدف دور زدن کرهٔ زمین رهبری یک ناوگان اکتشافی را عهده‌دار شد.
این کتاب سفرنامۀ منشی بیست سالۀ ماژلان از این سفر شگفت‌انگیز است. اصل کتاب در کتابخانه‌ای در واتیکان نگهداری می‌شود.

جزئیات کتاب

پدیدآورندگان

ذبیح‌الله منصوری

نوع جلد

گالینگور

قطع

وزیری

سال چاپ

1403

موضوع

تاریخ

وزن

800

نوبت چاپ

اول

کتاب سفرنامۀ ماژلان نوشتۀ پیگافتا دی لومبارد با ترجمه و اقتباس ذبیح‌الله منصوری

گزیده‌ای از متن کتاب

چگونه به استخدام ماژلان درآمدم

در آن ایام هنوز اسپانیا دارای مدرسۀ عالی دریاپیمایی نبود، ولی در مدرسۀ نظامی اسپانیا که من در آن تحصیل می‌کردم دروس دریاپیمایی هم داده می‌شد و من در جغرافیا و نقشه‌کشی از دانشجویان برجستۀ مدرسه بودم.

بعداز این دوره مدرسۀ نظامی به اتمام رسید و پیش‌از اینکه من برای همیشه از مدرسه خارج شوم مدیر مدرسه که از دوستان پدر مرحومم بود مرا احضار کرد و گفت: آیا اطلاع دارید که پادشاه ما ماژلان پرتغالی را که می‌گویند یک ناخدای لایق است به فرماندهی پنج کشتی منصوب کرده و قرار است که آن کشتی‌ها به یک مسافرت بزرگ دریایی بروند؟ گفتم: من این موضوع را از شایعات عمومی شنیده‌ام. مدیر مدرسه اظهار کرد: ماژلان قبل‌از عزیمت از اسپانیا احتیاج به یک منشی دارد که در کارها به او کمک کند و چون دریاپیما می‌باشد و می‌داند که دانشجویان این مدرسه دارای تحصیلات جغرافیایی و دریایی هستند تقاضا کرده درصورت امکان یکی از فارغ‌التحصیلان این مدرسه را برای کمک به کارهای نویسندگی و ترسیم نقشه‌های جغرافیایی به او معرفی و چون شما در بین فارغ‌التحصیلان اینجا از حیث اطلاعات جغرافیایی و ترسیم نقشه از همه برجسته‌تر هستید من شما را برای این کار در نظر گرفتم، ولی هنوز گزارشی راجع به این موضوع نداده‌ام. چون با شما مذاکره نکرده بودم و نمی‌دانستم که آیا با این پیشنهاد موافقت می‌کنید یا نه؟ پرسیدم: مقصد ماژلان کجا است؟ مدیر مدرسه گفت: مقصد او افشا نشده، ولی من حدس می‌زنم که قصد مسافرت به هیچ‌یک از بنادر اروپایی را ندارد. آیا اگر او بخواهد به خارج از قارۀ اروپا برود برای شما ناراحت‌کننده است؟

مدیر مدرسه از وضع خانوادگی من اطلاع داشت و می‌دانست که والدین من فوت کرده‌اند و مادرم قبل‌از پدرم زندگی را بدرود گفت. گرچه من در اسپانیا خویشاوندانی در خانوادۀ پدری و مادری داشتم، ولیکن کدام خویشاوند است که بیش ‌از پدر و مادر بر حال فرزند دل‌سوز باشد.

من فکر می‌کنم مدیر مدرسه می‌دانست که پدر و مادرم فوت کرده‌اند و همسر هم ندارم و اگر به یک مسافرت طولانی بروم کسانی را در قفای خود نمی‌گذارم که از دوری من بی‌تاب شوند و یکی از علل انتخاب من برای منشی‌گری ماژلان ازطرف مدیر مدرسه هم همین بود.

به مدیر مدرسه گفتم: ماژلان پرتغالی است و من اسپانیایی هستم. آیا فکر نمی‌کنید که ورود من به خدمت یک پرتغالی، ولو آنکه از طبقۀ نجبا[1] باشد، با وضع من مناسب نیست؟ مدیر مدرسه گفت: ماژلان ازطرف پادشاه ما برای فرماندهی بر چند کشتی انتخاب شده و هم‌اکنون به‌موجب دستور شاه او را با عنوان آمیرانت (دریاسالار) طرف خطاب قرار می‌دهند و این موضوع ثابت می‌کند که پادشاه اسپانیا او را یکی از اتباع خود می‌داند و من اطلاع دارم که قبل‌از حرکت ماژلان فرمان کتبی درجۀ او ازطرف شاه صادر خواهد شد و شما که یک نجیب‌زادۀ اسپانیایی هستید، به‌ویژه اکنون که دورۀ مدرسۀ نظامی را هم با موفقیت طی کرده‌اید، نباید از همکاری با مردی که فرمان درجۀ دریاسالاری او ازطرف پادشاه اسپانیا صادر می‌شود احساس حقارت نمایید.

گفتۀ مدیر مدرسه منطقی و قانع‌کننده بود و از او پرسیدم: اگر من وارد خدمت ماژلان بشوم وضع حقوق من چگونه خواهد شد؟ مدیر مدرسه گفت: شما بعداز اینکه وارد خدمت ماژلان شُدید در واقع وارد خدمت یک دریاسالار اسپانیایی شده‌اید و کشتی‌هایی که در اختیار ماژلان گذاشته شده کشتی‌های جنگی است و شما در کشتی‌های جنگی پادشاه اسپانیا خدمت خواهید کرد و حقوق درجۀ نظامی خود را به‌ضمیمۀ فوق‌العاده‌ای که برای هزینۀ سفر به شما پرداخت خواهد شد دریافت خواهید نمود.

من در اسپانیا غیر از علاقه به وطن، که در نهاد هر انسان هست، علاقه‌ای که مرا پابند کند نداشتم و مانند هر دانشجوی فارغ‌التحصیل یک مسافرت را برای تغییر افکار مفید می‌دانستم. به این جهت بی‌آنکه در این زمینه توضیح بیشتری بخواهم یا سؤال دیگری مطرح کنم پیشنهاد مدیر مدرسه را پذیرفتم.

آن‌گاه او گفت: چون ماژلان یکی از فارغ‌التحصیلان مدرسۀ ما را برای همکاری خواسته من نامه‌ای می‌نویسم و به شما می‌دهم که به او ارائه بدهید و تصور نمی‌کنم لازم باشد چیزی به شما یادآوری کنم، جز اینکه در اینجا تنها شخصیت شما که یک نجیب‌زادۀ تحصیل‌کردۀ اسپانیایی هستید معرف شما است و این نامه‌ای که اکنون می‌نویسم توصیه نیست، بلکه وسیلۀ معرفی می‌باشد. زیرا چون درجۀ ماژلان برتر از من است من نمی‌توانم شما را به او توصیه کنم.

مدرسۀ نظامی ما در شهر «کوردوبا» (قرطبۀ عربی) بود و من اطلاع داشتم که ماژلان در بندر «سویل» است و بعداز دریافت معرفی‌نامه و خداحافظی با مدیر مدرسه فاصلۀ کوتاه بین دو شهر را طی کردم و به بندر زیبای خودمان، سویل، رسیدم. می‌گویند همان‌گونه که پدر و مادر نمی‌توانند به زیبایی فرزند خود پی ببرند کسی نمی‌تواند زیبایی وطن خود را ادراک کند، ولی من هر بار که بندر سویل را در کنار رودخانۀ «گوادالکویر» دیده‌ام آن را چنان زیبا یافته‌ام که نتوانسته‌ام هیچ‌یک از شهرهای جهان را با آن برابر بدانم و رومی‌های باستانی وقتی قدم به‌ سویل گذاشتند بانگ زدند: «هیس پالیس… هیس پالیس…» (یعنی باصفا) و سکنۀ بومی شهر سویل هنوز شهر خود را «هیس پالیس» می‌خوانند.

[1]. در نیمۀ قرن پانزدهم و سراسر قرن شانزدهم میلادی بین اسپانیا و پرتغال رقابت شدید حکم‌فرما بود و به‌خصوص هیدالگوها، یعنی نجبای دو کشور که فرماندهی واحدهای ارتش یا کشتی‌های جنگی را بر عهده داشتند، به‌شدت با هم رقابت می‌کردند. مترجم

انتشارات نگاه

کتاب سفرنامۀ ماژلان نوشتۀ پیگافتا دی لومبارد با ترجمه و اقتباس ذبیح‌الله منصوری

اینستاگرام انتشارات نگاه

نقد و بررسی‌ها

هنوز بررسی‌ای ثبت نشده است.

اولین کسی باشید که دیدگاهی می نویسد “سفرنامۀ ماژلان (نزدیکِ انتشار)”