وبلاگ

گفت و گو با رضا فروزان

 نگاه : شعر حافظ اوج شعر و غزل فارسی است .  پیوند استوار صورت و معنی در غزل خواجه شیراز شورانگیز و تحسین آفرین است .از این رو در طول تاریخ  ده ها و شاید صدها تن در باره زندگی و شعر  او داد سخن داده اند . یکی از آخرین پژوهش ها در باره شعر حافظ  کتاب ” راز پنهان شد آشکار  ” تالیف دکتر آرش احسانی  و رضا فروزان است که به تازگی انتشارات نگاه آن را در 136 صفحه و به قیمت 6000 تومان منتشر کرده است . به همین بهانه با  رضا فروزان  ساکن لندن که این روزها در ایران به سرمی برد درباره این کتاب به اجمال گفت و گو کردیم .

جناب  فروزان در کتاب “راز پنهان شد آشکار” تنها به مشابهت های زبانی و فکری حضرت مولانا و جناب حافظ پرداختید. به لحاظ اندیشه چه تشابهاتی است؟
با جستجو درمورد هشت واژۀ شاه ترکان، شاخ نبات، پیر مغان، پیر خرابات، تُرک، دیر مغان، سماع و رند در آثار همۀ گذشتگان و معاصران برجستۀ مولانا و حافظ از جمله ناصر خسرو، امیرخسرو دهلوی، خاقانی، عطار، سنائی، نظامی، خواجوی کرمانی، عراقی، و سعدی دریافتیم که به جز دو واژۀ شاخ نبات و شاه ترکان که در هیچ یک از آثار نامبردگان ذکری از آن ها به میان نیامده مابقی واژگان گاه به کرات نقل گردیده است. مولانا حدود نیم قرن قبل از تولد حافظ از این دو واژه یعنی شاخ نبات و شاه ترکان به دفعات در قالب ها و صور مختلف به صورت واژگان دومنظوره استفاده برده است.
واژۀ شاخ نبات که گروهی آن را نام همسر حافظ و عده ای او را معشوقۀ او می دانند و برخی صور خیالی بدان بخشیده اند. قبلا فقط در کلام مولانا به عنوان وصف زیبایی و حلاوت جمال معشوق و هم اشاره به نازکی، لطافت و شکنندگی خاطر یار دارد و دیگر واژه شاه ترکان را که لقب افراسیاب است از یک سو متّصف به شمس و از وجهی دیگر متعلق به حضرت حق می داند.اشعار شرح دهنده به موارد ذکر شده در متن کتاب درج گردیده است.
فحوای کلامی و خمیرۀ اندیشۀ موجود در دیوان حافظ، جدا از شیوه و سلیقۀ نگارش و میل شدید خواجه به مستوری و رندی (الهام گرفته از مکتب ملامتیه و قلندریه) به دلیل علاقه و دل سپردگی به تفکر نبوغ آمیز و سلوک عشقناک و آسمانی مولانا در راستا و امتداد خط فکری اوست که تکرار این نبوغ و جاودانگی در طرحی منحصر به فرد و با بکارگیری صنایع شعری کم نظیر و مفاهیمی عمیق به شکل سحرانگیزی از خواجه منطبق با وحدت نظر مولانا در تجلّی است.
هردوی این محبّان الهی مزیّن به گوهر نبوغ بوده و از کمال یافتگان بحر عشق اند.
وجود هجمه ای غیر قابل انکار از ادبیات با نگرشی واحد، هم در خویش معنایی در زمینه های مختلف از گزارش هایی از کشف و شهود، و سیر و سلوک که منجر به خلق و انعکاس ابیات دیداری در هر دو اثر از دو منظر با دو ساختار ولی با یک جوهر و یک تاروپود به روشنی قابل رویت است.
و همچنین واژۀ پیر گل رنگ که حافظ از آن یاد نموده است که محل پاره ای حدس ها و تردیدهاست و از آن جمله دکتر محمد معین آن را غیرقابل وجود و خیالی خوانده است.
درست به مانند دو واژۀ شاخ نبات و شاه ترکان قبلا در کلام مولانا تعریف گردیده است که از یک سو به انسان کامل تشبیه شده است و از سوی دیگر متعلق به حضرت معشوق است که البته هر دو برداشت رسانندۀ مفهوم است؛ چه در قالب تشبیه زیبارویی محبوب و هم در صفت آتش رویی پیر از نقطه نظر وجه تربیتی اش.
لازم به ذکر است که عطار هم در غزلی 24 بیتی به روشنی صفت ترکی معشوق سخت آشنای تندخو را به حضرت حق نسبت داده و تشبیه کرده است.
و همچنین مولانا حدود یک قرن قبل از حافظ، نور خدا را در خرابات مغان خویش دیده و فرموده:
این صورت بُت چیست اگر خانۀ کعبه ست
وین نور خدا چیست اگر دیر مغان است
و ملاحظه شود با بیت حافظ:
در خرابات مغان نور خدا می بینم
این عجب بین که چه نوری ز کجا می بینم
هر دو اثر دارای بخش مقالات، اشارات و لطایف الاشارات بوده جهت مخاطبین عام، خاص و خاص خاص.
وجود واژگان شاخ نبات، شاه ترکان و پیر گل رنگ به طور اختصاصی در کلام این صالحان الهی، وجود تشابهات بسیار منطبق بر آرای نظری و عقلی مولانا از خواجه که به طور مختصر در کتاب درج گردیده است و همچنین تکرار این یکسویی از سوی استاد عبدالحسین زرین کوب، استاد فروزانفر و دیگر اساتید مندرج شده در کتاب.

به نظر شما حضرت حافظ از مشرب فکری – فلسفی خاصی تبعیت می کرد؟ یا باید ایشان را رندی بدانیم که  از هر چه رنگ تعلق پذیرد آزاد بود ؟
بنا به تایید استاد و دانشمند گرامی ذبیح الله صفا، قدرت هوش و خرد حافظ شگفت انگیز بوده و او در سیر مدارج عملی بنا به اقرار فاضل ربانی محمد گلندام که از هم سلوکان و معاشران حافظ بوده، کم نظیر و یا بی بدیل بوده است.
او آنچه که فرموده جدا از ذوق و سلیقۀ منحصر به فردش در بکارگیری کلمات و عبارات همواره در یک وحدت نظر و انطباق غیرقابل انکار است با مولانا در وصف عشق و ابرازش نسبت به معشوق الهی و ابدی علیرغم آنکه می دانیم حافظ در غزل از سعدی، خواجوی کرمانی، کمال الدین اصفهانی، نزاری قهستانی و در مثنوی از نظامی و در قصیده از ظهیر فارابی سبک پذیرتر بوده است.
ولی جوهر اندیشه و نگرش معنایی حافظ در موازات مولاناست بر طبق شواهد ارائه شده هم در مضامین و هم در واژگان و این همگرایی و وفاق در جای جای جای  این تحقیق به روشنی مشهود و گویاست .

اوج و عظمت شعر حافظ در زبان اوست. آیا این مهم را ایشان از مولانا وام گرفته اند؟
باید در نظر داشت که مولانا فقط در حرف “ی” 800 غزل دارد یعنی بیش از یک برابر و نیم دیوان غزل های حافظ و بنا به تشخیص و تایید پاره ای پژوهندگان در بسیاری از موارد تغزّل در دیوان حافظ به همان شور و شیدایی موجود در دیوان خواجه است. به ویژه در وصف معشوق آسمانی، غمزه ها، فراق ها، نیازها و نجواهای روحانی و عاشقانه.

بسیار ممنون از این که به سوالات ما پاسخ دادید .
من هم تشکر می کنم

گفت و گو گننده : زینب اسعدی

نوشتن دیدگاه