گزیده ای از كوروش بزرگ | بنيانگذار دولت هخامنشى
دستهایی که کمک می کنند مقدس ترند از لبهایی که دعا می کنند ( کوروش کبیر )
در آغاز کتاب كوروش بزرگ | بنيانگذار دولت هخامنشى، می خوانیم
فهرست
مبحث فلسفى تاريخى 9
چگونه كوروش را شناختم 13
فلسفه تاريخ 21
كشور ماد و پادشاهى كوروش كبير 33
آغاز تاريخ ماد 35
بنياد پادشاهى ماد 37
احداث شهر و بناى كاخ شاهى 39
ايجاد سپاه و تنسيق لشكر 41
آداب و رسوم ماد 43
«هووخشتر» (533 ـ 585 ق.م) (هرودوت ـ كوآكسار) 46
كوروش در كشور ماد 53
قيام كوروش براى تسخير ماد 56
لشكركشى كوروش و غلبه بر ماد 62
دودمان و آغاز كار كوروش 72
كوروش هنگام كودكى 81
كشور كوروش و مردم پارس 93
زندگانى كوروش و تربيت مردم پارس 101
اخلاق و فضايل كوروش 116
كوروش در كتاب آسمانى 128
دين و آيين كوروش 141
تربيت اوليه كوروش در نظر «گزنفون» 145
آغاز اتحاد ماد و پارس 151
دادگاه كوروش 154
جنگ كوروش با كلدانيان 162
نخستين جنگ كوروش 166
جنگ آشور و غلبه كوروش 173
عشق كائنات 180
يك مقدمه براى يك داستان 184
كوروش و ملكه زيباى شوش 187
وداع دو عاشق دلباخته 200
گردونهها و برجهاى متحرك 216
كشور ليدى و پادشاهى گرزوس 222
تأثير جادوگران و غيبگويان 243
پيروزى كوروش در جنگ ليدى 263
شهر سارد پايتخت ليدى 288
كوروش شهر سارد را محاصره نمود 298
كوروش در شهر سارد 302
آتش در شهر سارد 306
كورش آتش ستم را فرونشاند 310
كوروش و مقدمات شاهنشاهى 319
كوروش در كاخ گبرياس 322
تمدن عظيم بابل 328
بابل عروس دنيا و مركز تمدن بشر 341
فتح بابل مركز تمدن جهان 349
كوروش و عظمت يهود 355
ابراهيم جد محمد 360
عدل كوروش بعد از ظلم بختالنصر 363
توجه كوروش به ملت يهود 368
سرود شادى يهود 373
شادى مردم 376
سياست و جهاندارى كوروش 381
تجديد حكومت يهود 392
نوبت فينيقيه هم رسيد 397
شكوه شاهنشاهى كوروش 399
پايان كار 404
فهرست اعلام 409
مقدمه مؤلف
مبحث فلسفى تاريخى
بحث در تاريخ ممالك و ملل بيشتر براى انسان يك نحو اشباع خاص نفس و ايجاد
لذت اطلاع بر احوال و اوضاع در هر زمان و مكان پديد آورده فكر او را از فلسفه تاريخ و توجه به عبرت روزگار به جهات ديگرى منحرف مىكند بدين سبب كمتر كسى درصدد كشف حقايق مختلفه برآمده كه از فهم آنها نتيجه سودمند گرفته براى حيات قوم و روشن كردن اذهان و عبرت از گذشته بهكار بسته فوايد تاريخ را شرح مىدهد. بيشتر خوانندگان به افسانههاى گوناگون كه مخالف حقيقت است ميل مفرط دارند و داستانهاى عجيب را بر اصل تاريخ و ادراك فلسفه آن ترجيح مىدهند. چنين ميل و علاقهاى به قصص و حكايات بلكه حتى اوهام و خرافات بسته به تعصب يك فرد يا قوم براى ملت و بلاد خود نمىباشد زيرا اغلب افراد يا جماعات به تاريخ يا حكايات ملت ديگرى ولو دور يا مندرس باشد توجه مىكنند مثلا در اقصى نقاط امريكا كه شايد مردم آن حتى بر وضع عادى ايران كنونى اطلاع ندارند تاريخ ايران باستان را مىخوانند
و استادانى هم يافت مىشوند كه بر آن تاريخ شاخ و برگ بسيار بگذارند و براى جلب توجه بيشترى در وقايع آن تصرفات گوناگون كرده بر مباحث و اكتشافات و تغيير حوادث مىافزايند خصوصآ اگر گوش شنوا يا ميل براى استماع و اطلاع بيابند و بدين جهت امروز تاريخ قديم ايران در نقاط دور و نزديك عالم مورد بحث و اهتمام عالى و دانى واقع شده و هميشه در اندك اكتشافى كه پديد مىآيد گفتگو مىكنند و مطبوعات هم خصوصآ كتب و مجلاتى كه به نشر اين قبيل اكتشافات و مباحث اختصاص دارد با آب وتاب موضوع را بسط مىدهند كه مثلا در حفريات بابل يا آشور فلان خشتى پيدا شده كه تاريخ كوروش و فتح بابل يا آزادى يهود يا جهانگيرى ايرانيان را روشن مىكند. آنگاه با كشف چنين اثرى حتى اگر اندك و ناچيز باشد در مقايسه و تطبيق تاريخ قديم بر اسناد مكشوفه بحث مىكنند و گاهى بهاندازهاى افكار و قرايح بهكار مىرود كه خواننده مقصود خود را گم مىكند، اينجاست كه نام هرودوت و گزنفون و ساير مورخين بزرگ و كوچك ظاهر و عقايد و مباحث آنها تأييد يا نقض مىشود. چون ما در تاريخ ايران بحث مىكنيم از ساير ممالك و ملل مثلا مصر و يونان و چين شاهد و مثال نياوردهايم و بايد دانست كه تاريخ آنها و تاريخ تمام ملل دنيا بهمانند اوضاع كنونى بحث و اكتشاف و تحقيق و مقايسه و تطبيق دچار مىباشد كه مثلا در فلان هرم مصر يك اثر مهم تاريخى بسيار روشن پيدا شده كه اغلب كتب و آثار و مباحث قبل را نقض مىكند يا كاملا تغيير مىدهد. تاريخ ايران نيز چنين است كه همواره در حال تغيير و تبديل و نقض و تعديل مىباشد. بنابراين مؤلف تاريخ ايران در يك سال قبل كه مدارك او كتب تازه و ديرين با اكتشافات زمان خود بوده با پيدايش يك خشت يا يك سنگ تازه در حفريات بابل و اورونيپور تمام مساعى يا اغلب مجاهدات خود را هدر مىكند زيرا سند تازهاى بهدست آمده كه همه چيز را حتى نام و نشان و شخص و زمان را تغيير مىدهد. تاريخ ايران در عهد قديم هم ناقص و هم مشوش و مغشوش و هم
به انواع خرافات يا تخيلات مقرون شده و به اين زودى انتظار نمىرود كه از هر حيث روشن شود ولى چند اثر مهم در آن يافت مىشود كه هرگز قابل نقص و دچار نقض نمىشود و آن وجود يك عامل بزرگ و مؤثر و شاخص نمايان غيرقابل انكار است كه يك يا چند انسان بوده كه كوروش و داريوش در مقدمه آنها مىباشند. مثلا اگر گزنفون در كتاب «سيروپيدى» نطق كوروش را در بابل نقل كرده و با تخيلات و تصرفات فلسفهآميز و عبرتانگيز خود آن را پرورانيده خواننده هوشمند در صحت آن ترديد مىكند كه آيا در آن زمان كسى بوده كه چنين نطق و بيان را نقل و تدوين كرده است با علم به اينكه وسايل كم بوده و نويسندگان و مورخين هم كمتر بودند چگونه تعبدآ آن خطبه را تصديق كند؟ ولى اگر بعد از بيست و چهار قرن از تاريخ گزنفون يك اثر بارز كشف شود و اعلاميه كوروش را ثابت كند مسلم مىشود كه نطق منقول در تاريخ با استيل مكشوف در بابل متقارب است و معلوم مىشود مورخين قديم علاوه بر افسانهها و خرافات و اوهام و باور كردن حكايت مخالف عقل و نقل و تدوين آنها براى مردم بهصورت يك تاريخ حقيقى چيزهايى هم بوده يا حقايق غيرقابل انكار هم در جنب مَجازات ثبت شده و مؤيد آنها همين اكتشافات است و تا بشر در حال كنجكاوى كشف و تحقيق و جستجوى يك اثر تازه است تاريخ قديم در تحول و تبدل و توسعه مىباشد. بنابراين يك يا چند مورخ ولو كاملا مطلع و محقق باشند قادر بر تدوين تاريخ ديرين ايران نمىباشند اگرچه بعضى حقايق بارز و نمايان است و آثارى براى اثبات يا دوام آنها بر رغم تصرف روزگار دايم و پايدار است و آن حقايق در عالم معنويات مانند ماديات كه مشهود عموم است بزرگترين شاهد وجود يك تاريخ روشن و شريف و پرعظمت و افتخار مىباشد و آن عبارت از عدالت پادشاهان ايران است كه كوروش بزرگ سرآمد آنها بود. عدالت كوروش كه مقرون به يك تمدن حقيقى و نظم و انسانپرورى است علاوه بر افكار و اذهان در كتب مقدسه دين هم ذكر و تدوين شده كه
امروز ملت يهود بهوجود چنين شاهنشاه دادگر مباهات و نام او را مانند پيشوايان دين تقديس و نام فرزندان خود را به اسم او موسوم مىكنند. بنابراين ملت ديگرى كه حتى از حيث نژاد با ملت ايران مختلف است پيشواى او را تمجيد مىكند يك شاهد عادل تاريخى غيرقابل ترديد است كه ايران چنين مصلح بزرگوارى داشته و هرقدر تاريخ تغيير كند يا اكتشافات بيشتر و معلومات فزونتر شود بر اين علم افزوده نمىشود كه در تاريخ عالم مردى بهنام كوروش بوده براى اصلاح حال بشر مانند يك پيغمبر پديد آمده و اين افتخار به ايران اختصاص و انحصار دارد. پس چنين كشور و مردمى كه به وجود و ظهور چنين پيشواى بزرگى مفتخر شده بايد بر توسعه تاريخ آن افزوده شود و ما بهنوبت خود مكلف هستيم كه اثرى بهنام كوروش بهطور اخص يا ايران بهطور اعم بگذاريم و منتظر اكتشافات و تحقيقات تازه نشويم و همين وسايل و مدارك كه امروز در همهجا براى همهكس ميسر و فراوان است بهكار خود ببريم و ما نيز به اصطلاح عرب «الق دلوك فى الدلاء» تو هم كارى مانند ديگران انجام بده به اين كار اقدام مىكنيم ولو تكرار مكررات باشد كه مشك يا قند مكرر است. «هوالمسك ماكررته يتضوع» تا چه پسند افتد و چه در نظر آيد.
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.