[kc_row use_container=”yes” force=”no” column_align=”middle” video_mute=”no” _id=”560647″ _indexOf=”function(t){return n.inArray(t,this)}”][kc_column width=”12/12″ video_mute=”no” _id=”359969″ _indexOf=”function(t){return n.inArray(t,this)}”][kc_column_text]
کتاب ادبیات آلمانی در قرن بیستم نوشتۀ حسن نکو روح
گزیده ای از متن کتاب
قسمت اول از آغاز قرن تا پایان جنگ جهانی دوم
درآمد
ناتورالیسم
ادبیات قرن بیستم زاییدۀ فضای ناتورالیستی پایان قرن نوزدهم است: تحت تأثیرتحولات صنعتی در اروپا – تحولاتی که از آن به عنوان انقلاب صنعتی یاد کردهاند – و با ابعاد تازهای که مسائل اجتماعی از قبیل اختلاف طبقاتی و استثمار طبقات محروم با توسعۀ سرمایهداری در مراکز بزرگ صنعتی یافته بود، هنر و ادبیات دیگر نمیتوانست خود را از تأثیر آن دور نگهدارد. ادبیات عرصۀ مبارزات اجتماعی شد. تعهد سیاسی و اجتماعی شعار روز بود. “هنر برای مردم” سرلوحۀ کار شاعران و نویسندگان شده بود. از سوی دیگرپیشرفت علوم طبیعی مسائل تازهای را مطرح میکرد که ادبیات هم نمیتوانست به آن بیاعتنا بماند. از یکسو داروینیسم و نکاتی که در ارتباط با وراثت مطرح میکرد و از سوی دیگر پوزیتیویسم و نظریات اوگوست کنت ، که مسائل جامعۀ انسانی را همچون پدیدههای مادی و طبیعی بررسی میکرد، جهانبینی انسان نیمۀ دوم قرن نوزدهم را دچار دگرگونیهایی کرده که ادبیات هم نمیتوانست از آن در امان بماند.
هیپولیت تن تحت تأثیر افکار و نظریات کنت، تئوری ادبی خود را تدوین کرد که به “تئوری محیط” معروف شد، که به تأثیر محیط در زندگی انسانها نظری خاص داشت. امیل زولا مبلغ رمانی میشود که خود آن را “رمان آزمایشگاهی” میخواند – رمانی که در پیشبرد وقایعش از شیوههایی استفاده میشود، که با روشهای علمی و آزمایشگاهی قابل مقایسه است، یا از چنین روشهایی تقلید میکند. در زمینۀ تئاتر کارهای مهمتر از کشورهای اسکاندیناوی پدید میآید. به خصوص نمایشنامههای هنریک ایبسن صحنۀ تئاتر سراسر اروپا را تسخیر میکند.
در چنین فضایی ادبیات آلمان هم نمیتوانست از این تأثیرات بیبهره بماند. همه جا صحبت از ادبیاتی است که با روح عصر جدید و تحولات علمی آن سازگار باشد. یو لیوس هیلبراند در سال 1886 بر «ارتباط ادبیات با مسائل اجتماعی و علوم» تأکید میکند . اگر تاکنون، به خصوص در دورۀ کلاسیک و رمانتبک، ادبیات در ارتباط تنگاتنگ با فلسفه قرارداشت، حال علوم طبیعی عهدهدار نقش فلسفه میشود. نظریهپردازی همچون هانس فن بادزو در نوشتهای دربارۀ تأثیر علوم طبیعی بر ادبیات نتیجه میگیرد که: «علوم طبیعی به طور کامل جای فلسفه را گرفته است.»
ولی آنچه در آثار ادبی آلمان به چشم میخورد خبر از تفاوتی می دهد که با ناتورالیسم فرانسه و کشورهای اسکاندیناوی وجود دارد: در ادبیات ناتورالیستی آلمان تأثیر علوم جدید چندان در محتوا خودنمایی نمیکند که در سبک نگارش این آثار به چشم میآید. توصیف محیط زندگی اشخاص و قهرمانها با دقتی صورت میپذیرد که با نوشتههای علمی کوس برابری میزند.
آنچه در کنار این عنصر صوری از اهمیت بسزایی برخوردار است توجهی است که به مسائل اجتماعی و سیاسی مبذول میشود. کارل بلایب تروی در کتاب «انقلاب ادبی» رمان اجتماعی را «برترین نوع ادبی» میخواند. او براساس این نظریۀ خود ماکس کرتسر را «رئالیست نمونه» لقب میدهد و او را «همپایۀ زولا» مینامد. که در رمانهایش فضای زندگی برلین را به نمایش میگذارد، و بهخصوص در رمان «دو رفیق» تصویری از جنبش سوسیالیستی ارائه میکند. کنراد آلبرتی رمان هشت جلدی «تلاش معاش» را به رشتۀ تحریر درمیآورد.
توجه به مسائل اجتماعی و سیاسی تا بدان حد پیش میرود که دستگاه حاکمه را ناگزیر از اقداماتی میکند. در سال 1890 حکم دادگاه در ممنوعیت انتشار رمانهای «آدم» اثر هرمان کنرادی ، «اهریمن حسد» اثر ویلهلم والوت و «پیرها و جوانها» اثر کنراد آلبرتی صادر میشود.
در سال 1887 «سوزنبان تیل» اثر گرهارت هاوپتمان منتشر میشود که نخستین شاهکار ادبی ناتورالیستی آلمان به شمار میآید و آوازهاش از مرزهای آن دیار فراتر میرود. و بالاخره در 1889 با انتشار «بابا هاملت» اثر مشترک آرنوهولتس و یوهانس شلاف میتوان گفت ناتورالیسم در آلمان به پیروزی کامل خود دست مییابد.
تفاوت دیگری که این مکتب را در آلمان (و دیگر کشورهای آلمانی زبان) از ناتورالیسم دیگر کشورهای اروپا متمایز میکند، این است که این نهضت هنری اینجا ابتدا با شعرشروع شد، به خصوص جُنگ شعر «شاعران جدید» را میتوان به عنوان طلایۀ آن تلقی کرد. آنچه در محتوای اشعار ناتورالیستی به ویژه جلب نظر میکند روکردن به واقعیتهای زندگی است _ اعم از زندگی فردی، اجتماعی و سیاسی. بدین معنی که مفاهیم والای شاعرانه و حکمتآموز شاعران پیشین جای خود را به مسائل عینیتر داده است. کارل هگل در شعری زندگی کارگری را به تصویر میکشد: شعری که در آن از فرود آمدن پتک به دست او و گداختن آهن در کوره، از مزد ناچیز و نان بخور و نمیری که با تلاش خود و زن و فرزندش به دست میآورد، سخن میرود . هرمان کنرادی در شعری به نام «زندگان را روشنایی» که با مصراع «زندگان را روشنایی _ شب مردگان را» ختم میشود، از وفاداری همیشگی خود به آنهایی یاد میکند که جایشان بر پلههای معبد است و هرگز آنها را به محراب راه نبوده است . و آرنو هولتس در شعر «بهار» خطاب به این فصل محبوب شاعران میگوید:
…شعر من شاعرانه نیست،
از ابیات من آتش ذوقی شراره نمیزند…
عطر بنفشهای مرا به وجد نمیآورد،
آخر من تصویرگر مقلدی بیش نیستم؛
مرا ساغر شرابی در دست نبوده…،
به ندرت پای شعرم به زوایای پنهان جنگلی رسیده،
گل آبی مدتهاست که درآن پژمرده…
من در حاشیۀ جنگل بزرگ نشدهام…
فرزند شهر بزرگ بودهام و عصر جدید،
سراسر روز در سرم دود آشپزخانهها بوده،
قلبم همیشه ضربان تند و پرصدایی داشته،
و با اینهمه هرگز این سخن زرین را فراموش نکردهام:
این نیز شعر است!
آرنو هولتس که ناتورالیستی ترین شاعر آلمان به شمار میرود _ او نه تنها شعر ناتورالیستی میسرود، بلکه نظریهپرداز بزرگ این نهضت هنری در آلمان بوده و همهجا نیز به عنوان مبلغ پرشور ادبیات مدرن ظاهر میشده است، منظومۀ بلند خود را به نام «خیال پرداز» چنین آغاز میکند:
بامش به ستارهها میرسید،
از حیاطش سروصدای کارخانه بلند بود…
در زیرزمین موش لانه کرده بود،
در طبقۀ پایین بوی عرق و براندی و آبجو پیچیده بود
و تا طبقۀ پنجم
فقر حاشیۀ شهر مسکن گزیده بود.
شبهنگام آنجا پای چراغش نشسته بود…
تب داشت و شعر مینوشت…
مسکین و مطرود
همچون خدای ناصره و
پس از آنکه زندگی شاعر را اینچنین تصویر میکند، از خواب و خیالهایش سخن میگوید، جهان او را ملک شاهی میخواند و آنگاه چنین ادامه میدهد:
البته هرگز تاجی بر سر نداشتم
ولی شعر
تاج رنگینش را بر سرم نهاد
شب تیره که مرا زاییده
شعرم را پرتو ستارگان بخشید
و مرا گفت: تو شاه دیوانگانی
که قلب جهان در سینهات میتپد.
و اندکی بعد چنین میسراید:
شکسپیر و کانت و لوتر به چه درد ما می خورند؟
تیرهبختان را تکهای کره
والاتر از تمامی فاوست است!
شعر «کریسمس» اثر کارل هنکل که شعری سیاسی و هجوآمیز است با مراسم نظامی و فراخوانی نیروهای ذخیره از سوی امپراتور شروع میشود و آنگاه سخن از فقر و گرسنگی و انقلاب به میان میآید و در پایان:
دستههای کور میخوانند، سر بطریهای شامپانی به هوا میپرند،
لات عریان، ای انقلابی کثیف، مرگ و تباهی بر تو!
سر خوشی بر مردمان!
بر صدراعظم تابش مشعلها و بانگ نوشانوش!
لحن سیاسی اشعار هنکل چنان بود که دستگاه حکومتی خود را ناگزیر از اعلام ممنوعیت آنها دید.
در زمینۀ نثر اثری که بعنوان نمونۀ ادبیات ناتورالیستی با اقبال بینظیری روبرو شد «بابا هاملت» نوشتۀ مشترک آرنو هولتس و یوهانس شلاف بود. در این اثر فضای زندگی نیلس تینویبل با چنان دقتی توصیف میشود که یکی از منتقدان آن دوران سبک نگارش آن را «لحظهنگاری» نامید _ اصطلاحی که از آن پس به اینگونه توصیف لحظه به لحظۀ وقایع در آثار ادبی، به خصوص داستانی، اطلاق میشد.
کتاب ادبیات آلمانی در قرن بیستم نوشتۀ حسن نکو روح
کتاب ادبیات آلمانی در قرن بیستم نوشتۀ حسن نکو روح
[/kc_column_text][/kc_column][/kc_row]
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.