اختلالات روانی: اسکیزوفرنی

هتر برنت ویگ
ابراهیم رنجبر

اسکیزوفرنی تصویر جهانی ترسناک را به ذهن می‌آورد پر از واقعیت‌هایی عجیب‌ و معوج. اسکیزوفرنی اختلالی است که چه‌بسا بسیار ویرانگر هم باشد و آن‌قدر تاریخچۀ تیره‌وتاری دارد که حتی اسمش تن آدمی را می‌لرزاند. اما در چند دهۀ گذشته خورشید امید پیش روی بیماران و خانوادۀ آنها طلوع کرده است؛ تحقیق دربارۀ اسکیزوفرنی رفته‌رفته پرده از علل و منشأ آن برمی‌دارد. کتاب پیش رو نیز در زمرۀ مطالعاتی است که به کار خوانندۀ علاقمند خواهد آمد.

135,000 تومان

جزئیات کتاب

پدیدآورندگان

ابراهیم رنجبر, هتر برنت ویگ

نوع جلد

شومیز

نوبت چاپ

اول

قطع

رقعی

تعداد صفحه

152

سال چاپ

1402

موضوع

روانشناسی

وزن

200

جنس کاغذ

بالک (سبک)

کتاب “اختلالات روانی: اسکیزوفرنی”  نوشتۀ هتر برنت ویک ترجمه ابراهیم رنجبر

گزیده ای از متن کتاب

1
مقدمه

واژۀ اسکیزوفرنی تصاویر جهانی ترسناک را به ذهن ما می‌آورد پر از واقعیت‌هایی عجیب‌ و معوج. اسکیزوفرنی اختلالی مغزی است که چه‌بسا بسیار ویرانگر هم باشد، و آن‌قدر تاریخچۀ تیره‌وتاری دارد که حتی اسمش هم تن آدمی را می‌لرزاند. وانگهی، در چند دهۀ گذشته خورشید امید پیش روی بیماران و خانواده‌های آن طلوع کرده؛ تحقیق دربارۀ اسکیزوفرنی رفته‌رفته پرده از علل و منشأ آن برمی‌دارد و درمان‌ها این روزها در زندگی برخی بیماران ثبات به ارمغان آورده‌ است. گرچه برخی مبتلایان به اسکیزوفرنی همچنان در کل زندگی خود با این بیماری دست‌وپنجه نرم می‌کنند، بسیاری هم با درمان و حمایت توانسته‌اند مهار وضعیت خود را به دست بگیرند و زندگی‌شان مستقل‌تر و پرثمرتر شده است.

اسکیزوفرنی چیست؟

اسکیزوفرنی بیماری ذهنی پیچیده و غالباً مردافکنی است که در زمرۀ جدی‌ترین بیماری‌های مغزی جا دارد. از آنجا که اصطلاح اسکیزوفرنی در معنای تحت‌اللفظی یعنی «ذهن دوپاره» آن را با اختلال «دو» یا چندشخصیتی اشتباه می‌گیرند. باری، اسکیزوفرنی اختلالی روانی است و موجب اختلالات ذهنی شدیدی می‌شود که در افکار، کلام و رفتار خلل وارد می‌کند. به رغم تأثیر مخرب این بیماری بر مبتلایان، تشخیص آن کاری دشوار است. اسکیزوفرنی ممکن است طیف گسترده‌ای از نشانگان را از خود بروز دهد، ولی هیچ نشانۀ منحصربه‌فردی ندارد. فرد مبتلا به اسکیزوفرنی معمولاً در فکر کردن اختلال دارد و شاید طوری رفتار کند که نظر دیگران را به خود جلب کند. مثلاً، فرد مبتلا به اسکیزوفرنی شاید زیر لب دائم زمزمه کند یا طوری لباس بپوشد که مناسب آن فصل نباشد، مثلاً در چلۀ تابستان پالتو بر تن کند. برخی هم از خود نشانه‌هایی مانند گوشه‌نشینی، بی‌احساسی، وهم و هذیان را بروز می‌دهند. برخی نشانگان هم خوشه‌ای یا در قالب دسته در یک بیمار ظاهر می‌شود. روان‌پزشکان اسکیزوفرنی را مجموعۀ درهم‌تنیدۀ بیماری‌ها یا نوعی بیماری پیچیده می‌دانند که انواع فرعی هم دارد و مشخصۀ هر کدام از آنها خوشۀ خاصی از نشانگان است. انواع فرعی این بیماری نیز شامل پارانویا، به‌هم‌ریختگی، کاتاتونیک و رسوبی است (برای شرح بیشتر اینها نک. فصل 2). همچنین، برخی بیماران مبتلا به «اسکیزوفرنی نامشخص»[1] تشخیص داده می‌شوند، زیرا نشانگان آنها در هیچ‌یک از خوشه‌های شایع‌تری قرار نمی‌گیرد که مشخصۀ دیگر انواع فرعی غالب را تعیین می‌کنند. در تشخیص اسکیزوفرنی هیچ خبری هم از آزمایش‌های زیستی، مانند آزمایش خون، نیست. برای این کار روان‌پزشک باید سراپای بیمار را بررسی کند و باز هم تشخیص غلط ممکن است. برخی بیماری‌های دیگر مانند اختلال دوقطبی و اسکیزوافکتیو[2] نشانه‌هایی شبیه به اسکیزوفرنی دارند و گاهی با آنها اشتباه گرفته می‌شوند.

تاریخ اسکیزوفرنی

همه می‌دانیم که صدها سال است افرادی از اسکیزوفرنیا در رنج و عذاب‌اند. باستان‌شناس‌ها نوشته‌هایی پیدا کرده‌اند با توصیف رفتارها و نشانه‌های شبیه به اسکیزوفرنی که قدمتشان حتی به تمدن مصر باستان بازمی‌گردد. نخستین گزارشِ یک بیماری ذهنی که علناً به اسکیزوفرنی اشاره داشته باشد در سال 1656 نوشته شده است. در اواخر سدۀ نوزدهم، امیل کرایپلین[3]، روان‌پزشکی آلمانی، نخستین‌بار ویژگی‌های اسکیزوفرنی را برشمرد و نشانگان آن را توصیف کرد و مدعی شد علت این بیماری آسیبی مغزی است. او به آن «جنون جوانی»[4] یا جنون زودرس گفت، زیرا به باور او، این بیماران از آغاز زندگی مبتلا به زوالی دائمی و جبران‌ناپذیر بودند. یکی از همعصرانش، یعنی اویگن بلویلِر[5]، با او از درِ مخالفت درآمد. او احساس می‌کرد بیماران با درمان بهتر خواهند شد. او به این بیماری «اسکیزوفرنی» گفت که از واژه‌های یونانی سخیزو یا «شکاف» و فرنیا به معنای «ذهن» گرفته شده؛ به باور او، مشخصۀ این بیماری شکاف یا ناهمخوانی میان «کارکردهای روانی» مختلفی همچون اندیشه و عاطفه بود. در نظر او چهار ویژگی منحصربه‌فرد مشخصۀ این بیماری بودند که آنها را چنین تعریف می‌کند: فقدان تأثر یا عاطفه؛ تداعی‌های غیرعقلانی یا پراکنده؛ دوسوگرایی در رفتار و احساس؛ و خیال‌پرستی یا غوطه زدن در دنیای درون. بلویلر باور داشت آسیب جسمی در ذهن علت اسکیزوفرنی نیست، بلکه دلیل آن اختلالی روانی‌اجتماعی است.

پژوهش‌های کرایپلین و بلویلر دربارۀ بیماران متبلا به اسکیزوفرنی گام‌های نخستین در مسیر فهم کنونی ما از این بیماری بود، ولی نتیجه‌گیری‌های آنها به جای سودمندی بیشتر مضر بود. پیروانِ کرایپلین باور داشتند اسکیزوفرنیا مهاجم و جبران‌ناپذیر است و حس می‌کردند درمان آن فایده‌ای ندارد و باید بیماران را به آسایشگاه سپرد. از آن‌سو، دیدگاه‌های پیروان بلویلر حاکی از این بود که علت این بیماری آسیبی روحی‌روانی در دورۀ کودکی بیمار است. از دل همین نگره مفهوم «مادری با ژن اسکیزوفرنی» بیرون آمد؛ مادری که بیماری اسکیزوفرنی را با سبک والدگری خود به بچه انتقال می‌داد. وقتی به دهۀ 1960 و 1970 می‌رسیم، براساس پژوهش‌ها، یکی از این دو نگره درست نیست. برخلاف ادعاهای کرایپلین، اسکیزوفرنی موجب زوالی ناگزیر نمی‌شود، بلکه به سلسله‌رویدادهایی دامن می‌زند که شامل یک یا چند دورۀ ثبات نسبی در مراجع است (فصل 3). درواقع، نشانگان شاید با بزرگ‌تر شدن بیمار کمتر شود یا اصلاً از بین برود. گرچه استرس و عاطفه در زندگی بیمار اسکیزوفرنیک شاید به وخامت نشانگان دامن بزند، ولی برخلاف مدعای پیروان بلویلر، علل اصلی این بیماری نیست.

درک و فهم ما از اسکیزوفرنیا از دهۀ 1970 تاکنون پیشرفت‌هایی جدی کرده. تصورات قدیمی از علل این بیماری بی‌اعتبار شده و درمان‌های کهنه ارزش خود را از دست داده است. یکی از نخستین «درمان‌های» اسکیزوفرنی در طب غرب نهادین‌گری[6] بود. از اواخر 1600 مبتلایان به بیماری‌های ذهنی در بیمارستان‌ها نگهداری می‌شدند، ولی هدف مداوای آنها نبود، بلکه مقصود حذف آنها از جامعه بود. در این نهادها غالباً وضع بیماران فرق چندانی با زندانی نداشت و درمان چندانی هم نمی‌گرفتند. درحقیقت، بسیاری از مبتلایان به بیماری‌های ذهنی بسیار ساده به زندان می‌افتادند. از دهه‌های 1700 و 1800 رویکردها عوض شد و همراه با آن نیز اوضاع بیمارستان‌ها هم تغییر کرد. با افرادی که به دلیل بیماری ذهنی در بیمارستان افتاده بودند رفتار انسانی‌تری شد و مشاوره نیز درمان شناخته شد.

در دهۀ 1900 روان‌پزشک‌ها به دنبال راه‌هایی برای تغییر عملکرد مغز بودند تا از آن طریق بیماری‌های ذهنی را درمان کنند. درمان‌ها تا آن زمان بیشتر در بیمارستان و برای تسکین بیماران اسکیزوفرنیک و دیگران به کار می‌رفت و بیشتر مقصود کاهش توهم‌ها و هذیان‌ها بود که ایشان را پریشان‌حال می‌کرد. سه روش شایعی که دائماً به کار می‌رفت شوک انسولین[7] یا درمان کمای انسولین، درمان از طریق شوک الکترونیکی[8]، و برش قسمتی از مغز[9] بود. درمان کمای انسولین این بود که مقدار زیادی از انسولین تزریق می‌شد تا فرد به کما برود. یک آمپول گلوکز بیمار را از کما درمی‌آورد و سپس وقتی بیمار بیدار می‌شد، کُند و سست گوشه‌ای می‌افتاد. در درمان از طریق شوک الکتریکی، چند بار به مغز بیمار شوک الکتریکی وارد می‌شد تا فعالیت مغزز تغییر کند. وقتی فعالیت الکتریکی مغز تغییر می‌کرد، وضع عاطفی بیمار هم عوض می‌شد. برداشتن بخشی از مغز نیز با جراحی پیوندهای لوب‌های قِدامی را مختل می‌کرد؛ این بخش‌های مغز برای فکر و عاطفه حیاتی ‌است. این جراحی بیمار را تسکین می‌داد، ولی در کنار آن حافظه، هوش و فردیت را نیز تغییر می‌داد. گرچه برخی از این روش‌ها دیگر امروزه بیشتر به شکنجه شباهت دارد تا درمان، ولی در آن زمان راهی جز اینها نبود. به رغم عوارض وحشتناک این روش‌ها که حتی درمان از طریق کمای انسولین مرگ بیمار را هم در پی داشت، به حال بیماران مفید تلقی می‌شد. درواقع، روش شوک‌درمانی هنوز هم به کار گرفته می‌شود و به نظر در درمان اشکال بسیار حاد افسردگی عمده[10] کارساز است.

[1]. undifferentiated schizophrenia

[2]. schizoaffective

[3]. Emil Kraepelin

[4]. dementia praecox

[5] . Eugen Bleuler

[6]. institutionalization

[7]. insulin shock

[8]. Electroconvulsive therapy

[9]. lobotomy

[10]. major depression

 

موسسه انتشارات نگاه

کتاب “اختلالات روانی: اسکیزوفرنی”  نوشتۀ هتر برنت ویک ترجمه ابراهیم رنجبر

موسسه انتشارات نگاه

نقد و بررسی‌ها

هنوز بررسی‌ای ثبت نشده است.

اولین کسی باشید که دیدگاهی می نویسد “اختلالات روانی: اسکیزوفرنی”