نظریه های ادبیات و نقد

برنا موران

ترجمه ناصر داوران

در یک حادثۀ هنری چهار عنصر نقش بازی می‌کنند، هنرمند، اثر، مخاطب و جهان بیرون (جامعه). با کمی دقت درمی‌یابیم که هر یک از نظریه‌های هنری متوجه یکی از چهار عنصر فوق می‌باشند. در کتاب حاضر نظریه‌های بنیادینی را برگزیده‌ایم که می‌توانند نمونه‌هایی باشند برای این چهار درک هنری متفاوت و سعی کرده‌ایم که ادعاهای هر یک را در رابطه با جوهر هنر و کارکرد آن توضیح دهیم. با وجود نظریه‌های دیگر، فکر می‌کنیم که هر یک از آن‌ها با اندک تفاوتی موافق یکی از چهار روش یاد شده خواهند بود. شیوه‌های نقد ادبی را به عنوان شیوه‌های رویکرد به جهان خارج، هنرمند، مخاطب و اثر هنری مورد بررسی قرار داده‌ایم .

280,000 تومان

ناموجود

جزئیات کتاب

وزن 600 گرم
ابعاد 21 × 14 سانتیمتر
پدیدآورندگان

برنا موران, ناصر داوران

نوع جلد

شومیز

نوبت چاپ

پنجم

قطع

رقعی

تعداد صفحه

407

سال چاپ

1402

تعداد مجلد

یک

موضوع

نقد ادبی

وزن

600

کتاب نظریه های ادبیات و نقد نوشته برنا موران ترجمه ناصر داوران

در بخشی از کتاب می خوانیم:

  • فصل 1

نظریه­ی محاکات I

 

  • نخستين پاسخي كه به پرسش «هنر چيست؟» داده شده (حداقل در غرب)، پاسخ گرايشي است كه هنر را نوعي محاكات، تشبيه و يا تقليد مي‌دانست. چيزي كه در اثر هنري مي‌بينيم، عبارت است از طبيعت، انسان و زندگي. هنرمند در اثر خود اين چیز‌ها را براي ما باز‌مي‌تاباند؛ گو اين ‌كه آينه‌‌اي گرفته باشد در برابر جهان. سقراط در ديالوگ دولت، اثر افلاطون، ضمن تلاش براي تفهيم كاري كه نقاش انجام مي‌دهد، خطاب به گلاكون مي‌گويد: «اگر مي‌خواهي آينه‌اي بردار و به هر طرف بگير. در يك چشم بر هم زدن، خورشيد و ستاره‌ها را، جهان را، خود را و تمام لوازم خانه،
    نباتات و جانوران را خواهي آفريد.»[1] بدين سان مي‌خواهد
    نشان دهد كه كار نقاش عبارت است از آينه گرفتن در برابر جهان. اندكي بعد توضيح مي‌دهد كه شاعر هم تفاوتي با نقاش ندارد:
    «آيا کار شاعر تراژدي‌نويس غير از اين است؟ آيا عمل او تشبيه نيست؟»[2]
  • نظريه‌ي هنر به مثابه‌ي محاكات، باوري است با پيشينه‌ي سده‌هاي بسيار، كه تا روزگار ما دوام آورده است. مشبه‌به «آينه» كه پيوسته از سوي مدافعان اين ديدگاه مورد مراجعه قرار مي‌گيرد، در حكم چراغي است كه در پرتو آن انديشه‌هايشان آشكارتر نموده مي‌شود. لوكاس دو هير در سده‌ي شانزده، ضمن ستايش از نقاشي‌هاي وان ايك مي‌گويد: «اين‌ها آينه‌اند؛ بلي، نقاشي نیستند؛ آينه‌اند».[3] لئوناردو داوينچي هم اشاره‌‌اي دارد به شباهت ميان نقاشي و آينه:
  • اگر مي‌خواهيد بدانيد كه نقاشي شما به چيز‌هايي كه از طبيعت به عنوان موضوع نقاشي برگزيده‌ايد، شباهت دارد يا نه، آينه‌اي برگيريد و ضمن دقت در چگونگي انعكاس اين چيز‌ها در آن، چیزی را که در آينه مي‌بينيد، با نقاشي خود مقايسه كنيد.[4]
  • تشبيه اثر هنري به آينه، محدود به نقاشي نمي‌شود. همان گونه كه سقراط مي‌گويد، كار شاعر هم نوعي محاكات است. اين سخن سيمونيدس، شاعر يوناني كه مي‌گويد: «نقاشي، شعر بي‌صدا و شعر، نقاشي سخن­گوست»، بيانگر انديشه‌اي است كه در تاريخ نقد ادبي پيوسته با آن مواجه می­شویم. تشبيه ادبيات به آينه را در قرن نوزده، دكتر جانسون به كار برده است. دكتر جانسون ضمن ستايش از شكسپير، مي‌گويد كه او آينه‌اي در دست گرفته و زندگي را به درستي به خواننده منعكس مي‌كند[5]. با نزديك‌تر شدن به روزگار خود، نمونه‌های ديگری نيز مي‌يابيم. استاندال در سرخ و سياه، رمان را به آينه تشبيه مي‌كند: «رمان آينه‌اي است كه در طول مسير هم­راهمان باشد.» (بخش 13). براي پلخانف ماركسيست «هنر و ادبيات آينه‌ي زندگي است».[6] در تركيه هم اكرم رجائي‌زاده در مقدمه‌ي عشق ماشين، حكايت و رمان را «آينه‌ي عبرت» قلم­داد مي‌كند.
  • وجه مشترك همه‌ي اين هنرمندان، منتقدين و متفكرين این است كه مهم‌ترين ويژگي هنر را تقليد از طبيعت، انسان، زندگي و به طور خلاصه، واقعيت مي‌دانند. اصرار مداوم بر كشف ارتباط ميان هنر و واقعيت، نبايد مايه‌ي تعجب باشد؛ چرا كه در هر حال بين هنر و انسان، طبيعت و زندگي، پيوند تنگاتنگي وجود دارد. منتهي مساله اين است كه هنرمند چه نوع واقعيتي را انعكاس مي‌دهد و واقعيت کدام است. پاسخ‌هايي كه به اين پرسش‌ها داده مي‌شود، متفاوت است. واقعيت مورد تقليد براي نويسنده، متفكر و زيبا‌يي‌شناس، معانی گوناگوني دارد. به همين خاطر توضيح اين آموزه از يك نظر وابسته به تبیین مفاهيمي است كه بينش‌هاي مختلف براي واقعيت قایل هستند. به طور كلي تا مي‌گوييم «تقليد واقعيت»، با سه ديدگاه اساسي مواجه مي‌شويم. نخستينشان طرز فكري است كه هنر را در انعكاس محسوسات، همان‌گونه که هستند (واقعيت سطحي)، مي‌داند. ديدگاه دوم هنر را تقليد كل و يا ذات معرفي مي‌كند و بالاخره سومي معتقد است كه هنر بايد ايده‌آل‌ها را بازتاباند. از نظر زماني هم نظريه‌هاي برجسته‌ي محاكات را بايد به دو دسته­ی كلي تقسيم كرد. چون همه‌ي نظريه‌هايي كه تا اواسط قرن هجده مطرح هستند، مي‌توانند در امتداد يك سنت ثابت هم‌نشين شوند. اين نظریه­ها اغلب تفاسير متنوع ارسطو را مد نظر دارند. از قرن نوزده به اين سو، نظريه‌ي محاكات هيات تازه‌اي به خود می­گیرد و حقيقتاً هم پس از جدايي از ارسطو، حركت رو به جلو داشته است. اینک سه شكل اساسي نظريه‌ي محاكات را تا اواسط قرن هجده بررسي می­كنيم.
  1. 1. Sabahattin Eyüboğlu,Ali Cimcoz,un Çevirisi, (596 d-e).
  2. 2. es, 597 d.
  3. 3. Rene Huyghe The Discovery of Art (1959). p.68.
  4. 4. Leonardo da Vinci, Literary Works by Jean Paul Richter. (London, 1883) I. no.529.
  5. 5. »Preface to Shakespeare«, Johnson on Shakespeare, ed. Walter Raleigh (Oxford),11.
  6. 6. Sanat ve Sosyalizm, Çeviren: Selim Mimoğlu. (Sosyal Yayınlar). 176.

موسسه انتشارات نگاه

کتاب نظریه های ادبیات و نقد نوشته برنا موران ترجمه ناصر داوران

موسسه انتشارات نگاه

نقد و بررسی‌ها

هنوز بررسی‌ای ثبت نشده است.

اولین کسی باشید که دیدگاهی می نویسد “نظریه های ادبیات و نقد”