عبيد بازمى‌گردد

جواد مجابی

شاعران ايران بنابر سنتى كهن، خردورزى و چند و چون در كار جهان و انسان را بيشتر در شعرهاى خود مطرح كرده‌اند. به دلايلى، هسته اصلى تأملات متفكران ايرانى در شعرشان پنهان شده، در سراسر تاريخ سير كرده و در حافظه جمعى ايرانيان جا خوش كرده است. اين بينش انديشمندانه به درجات در شعرهاى گويندگان پارسى زبان ديده مى‌شود. در سعدى، تجربه‌گرايى جامعه‌نگر با حس و هيجانات شاعرانه درآميخته و در بوستان و غزل‌هايش بازتاب يافته است، هرچند او مجال داشته بسيارى از باورهايش را در گلستان آشكار سازد. در فردوسى حماسه و اسطوره‌هاى شاهنامه همچنين رفتار نظامى در خمسه‌اش محملى شده است تا خردگرايى و عبرت‌انگيزى غالبآ از تجربه‌هاى خاص شعرى سبق ببرد. در سنايى و عطار، عرفان و نقد اجتماعى عرصه را بر هنر شاعرى تنگ مى‌كند. مولوى آگاهانه يا نياگاه، كاركرد شعر را از امور غيرشعرى كه به ضرورت‌ها بر شعر تحميل شده است جدا مى‌كند. در مثنوى چهره اجتماعى خود را به عنوان آموزگارى خردمند ترسيم مى‌كند كه مشتاق عرضه تعليماتش به مشتاقان است، سوداهاى جنون‌آميز خاطرش را در غزليات شمس بازتاب مى‌دهد كه فرياد روح خودمختار اوست. البته در اين تعبير وجه غالب منطق آموزه‌ها با خيالات شاعرانه مورد نظر است و بسامد حالت‌ها را در نظر داشته‌ام؛ گرنه در مثنوى گاه زيباترين شعر ناب را شاهد هستيم. بارى، شاعران بزرگ هر يك به گونه‌اى در عالم خردورزى و تجربه‌گرايى و عرفان و شعريت غرقه‌اند، تنها كسى كه با همان تمركز مولوى در دنياى عرفان شاعرانه، در جهان طنز و طيبت غرقه است و با آن فضا هم‌سو و هم‌ذات شده؛ عبيد است. او دمى از آن نگاه و بينش خندستانى به جهان فارغ نيست. به هر چيز و هر كس كه نگاه مى‌كند و مى‌انديشد، آن را جز در قالب يك شوخى مكرر و مضحكه‌اى فاجعه‌بار نمى‌يابد. گويى اين رباعى را نه به قصد تخطئه شخصى پرآزار، بلكه براى بيان جهانى ناسازگار سروده است كه چون توده‌اى از وحشت مكرر در عين حال مضحك، ناخوانده خود را بر رندان گوشه‌گرفته تحميل مى‌كند :

165,000 تومان

جزئیات کتاب

وزن 700 گرم
ابعاد 21 × 14 سانتیمتر
پدیدآورندگان

جواد مجابی

نوع جلد

شومیز

قطع

رقعی

تعداد صفحه

392

سال چاپ

1401

موضوع

طنز فارسی

تعداد مجلد

یک

وزن

700

 گزیده ای از کتاب عبيد بازمى‌گردد

کتاب عبید باز می گردد نوشتۀ جواد مجابی « یادداشتی درباره عبید زاکانی »

اين يادداشت مختصر، مدخل يك رساله صدواند صفحه‌اى است درباره شاعر و طنزپرداز شهير قزوينى عبيد زاكانى كه سال‌ها پيش در كتاب «تاريخ طنز ادبى ايران» قلمى كرده‌ام.

 در آغاز کتاب عبيد بازمى‌گردد می خوانیم

عبيد به روايت خودش

 اين يادداشت مختصر، مدخل يك رساله صدواند صفحه‌اى است درباره شاعر و طنزپرداز شهير قزوينى عبيد زاكانى كه سال‌ها پيش در كتاب «تاريخ طنز ادبى ايران» قلمى كرده‌ام.

               جواد مجابى

 

 عبيد اگر نه نخستين كس، اما مهمترين طنزپردازى است كه هزل را از حوزه شعر جدا كرد و به عرصه نثر آورد. در ادب سنتى ايران، هزل‌پردازى يكى از هنرهاى شاعرى شمرده مى‌شد. اگرچه شوخى‌ها را مردم به زبان عاميانه مى‌ساخته‌اند و بسيارى از كتب معتبر تاريخى ــ ادبى چون «محاضرات» و «اغانى» آن شوخى‌ها را با كمى دستكارى ادبى ضبط كرده‌اند، اما به هر حال در شعر فارسى بود كه هجو و هزل مجال گسترش يافت و به‌خاطر موزون و مقفى بودنش راحت سر زبان‌ها مى‌افتاد و شهر به شهر و حافظه به حافظه سفر مى‌كرد. ديرگاهى هجو و هزل شاعران دربارى ساخته و پرداخته ذهن مضمون‌ياب آن‌ها بود. شاعران مردم‌گرا از سنايى به بعد، شوخى‌هاى عوام را دستمايه كارهاى ادبى و عرفانى خود كردند.

اولين كسى كه به جدى آگاهانه، طنز و طيبت را در نثر مجال خودنمايى داد، سعدى در گلستان است كه به اقتفاى آثارى چون كليله و دمنه و جوامع‌الحكايات؛ شوخى‌ها را بيانى ادبى بخشيد. شوربختانه فصاحت ادبى كلام سعدى، فضا و مضمون شوخى‌هاى رندانه‌اش را كم‌رنگ كرده و انتقال ساده و بى‌واسطه آن لطيفه‌ها به ذهن مخاطبان چندان ميسر نشده است.

عبيد با استفاده از تجربه سعدى، كه شوخى را به عالم نثر كشانده بود، با پرهيز از ادبيت مسجع و هنرمندانه استاد، كوشيد زبان ساده و موجز و مؤثرى براى بيان فضاى طنزآميز بيابد. اگر آثار عبيد اين همه مورد توجه خاص و عام قرار گرفته و او را در قله منحنى طنزپردازان ايران قرار داده است به‌خاطر شكل ادبى همه‌فهمى است كه او براى بيان شوخى‌هايش در فارسى ابداع كرده و با عباراتى نزديك به زبان محاوره و نثرى در منتهاى ظرافت و ايجاز، خود را در موقعيتى منفرد قرار داده است. مى‌دانيم كه عبيد زاكانى با تبارى عربى (قوم بنى‌خفاجه)، به ادبيات عرب احاطه كامل داشته است و اين سادگى بيان بيشتر به‌خاطر احاطه‌اش به ادبيات مكتوب هزالان عرب چون جاحظ و تقليد بيان ساده و بى‌تكلف آن‌ها بوده است. زبان ساده او كه بيشترين معانى را با كم‌ترين كلمات دربردارد در خدمت بيانى رندانه قرار مى‌گيرد كه غالبآ با صراحت و كمتر با كنايه و ايهام مطلب را به مخاطب مى‌رساند. عبيد براى انتقال دنياى يك‌پارچه طنزانديشى‌اش، راه‌هاى بيانى متفاوتى را به‌كار مى‌گيرد كه پاره‌اى از آن‌ها ابداعى و بخشى از آن‌ها به تقليد استادان پيشين، شكل گرفته است.همين جا توضيح بدهم كه مرادم از يك‌پارچگى ذهن طنزانديش عبيد، اين است كه او خلاف بسيارى از اديبان پيش و پس از خود ــ كه به مناسبت‌هاى گهگاهى و عوالمى ذوقى در هزالى طبع آزموده‌اند ــ خود را كلا براى تمامى آنات عمر در فضا و جهان طنز غرقه كرده بود. ذهن او در گرو طنز تعليمى بود، انديشه‌هاش با بينشى طنزآميز عجين بود و دنيا را صرفآ از اين پنجره مى‌ديد وارونه و نابه‌جا و خنده‌آور.او با ديدى كه از واقع‌گرايى انسان‌مدار دور نيست، دنيا را وارونه كار و مسخره و پرتوهم ابتذال مى‌ديد و مردمانش را نيز با چنين دنيايى به هر صورت سازگار مى‌يافت، وظيفه خود مى‌دانست كه به عنوان هنرمندى كه در چنين فضايى گرفتار آمده است اين نابه‌جايى و وارونگى چاره‌ناپذير را انعكاس دهد، دستكم با فاصله گرفتن از چنين ابتذال دامنگيرى خود در آن غرقه نشود و ديگرانى را اگر بشود به زنهارى شوخ‌طبعانه؛ دست گيرد.او جهان طنز را مى‌شناخت و جهان را پرطنز مى‌ديد و با طنز از آن سخن مى‌گفت و ذهنش جز اين‌گونه بيان و توصيف، راهى ديگر نمى‌شناخت. نگاه كنيم به انواع شعرهاى تغزلى‌اش، كه در قياس با نثر فلسفى و شكاك و سبك‌روح‌اش چندان بهايى ندارد و در حد تلاطم روحى و زبان گستاخ اين هوشمند ديوانه‌وش نيست كه دنيا را تيمارستانى مالامال از عاقلان وهم‌زده مى‌ديد.

بعضى از بزرگان ادب و فرهنگ، چنان در عوالمى خاص يك‌سره و به تمامى غرق‌اند كه تعريف شخصيت و هويت آنان جز با توصيف آن عالم كه بدان تعلق دارند ميسر نيست، انگار هويت آن‌ها به دليل استغراق در آن فضا، با آن يكى مى‌شود. مولوى را نمى‌توانم جز شاعرى تمام وقت ببينم كه بيشتر حكمت‌آموز است در مثنوى و شعر ناب‌سرايى است در ديوان شمس. اما در هر حال، جدايى مولوى از فضاى عرفان متصور نيست و هويتى همانند و درهم و تأثيرگذار بر هم دارند. معترضه‌اى بنويسم: شايد مولوى بر اثر نبوغ خود توانست در جريان شعر ايران، متوجه درهم‌آميزى قطب خردورزى در شعر با قطب ناهمنام آن شعر ناب ــ فارغ از سود و زيان عام ــ بشود و اين درهم‌آميزى تناقض‌انگيز را بشناسد و تضاد خردورزى را با شعريت دريابد.

شاعران ايران بنابر سنتى كهن، خردورزى و چند و چون در كار جهان و انسان را بيشتر در شعرهاى خود مطرح كرده‌اند. به دلايلى، هسته اصلى تأملات متفكران ايرانى در شعرشان پنهان شده، در سراسر تاريخ سير كرده و در حافظه جمعى ايرانيان جا خوش كرده است. اين بينش انديشمندانه به درجات در شعرهاى گويندگان پارسى زبان ديده مى‌شود. در سعدى، تجربه‌گرايى جامعه‌نگر با حس و هيجانات شاعرانه درآميخته و در بوستان و غزل‌هايش بازتاب يافته است، هرچند او مجال داشته بسيارى از باورهايش را در گلستان آشكار سازد. در فردوسى حماسه و اسطوره‌هاى شاهنامه همچنين رفتار نظامى در خمسه‌اش محملى شده است تا خردگرايى و عبرت‌انگيزى غالبآ از تجربه‌هاى خاص شعرى سبق ببرد. در سنايى و عطار، عرفان و نقد اجتماعى عرصه را بر هنر شاعرى تنگ مى‌كند. مولوى آگاهانه يا نياگاه، كاركرد شعر را از امور غيرشعرى كه به ضرورت‌ها بر شعر تحميل شده است جدا مى‌كند. در مثنوى چهره اجتماعى خود را به عنوان آموزگارى خردمند ترسيم مى‌كند كه مشتاق عرضه تعليماتش به مشتاقان است، سوداهاى جنون‌آميز خاطرش را در غزليات شمس بازتاب مى‌دهد كه فرياد روح خودمختار اوست. البته در اين تعبير وجه غالب منطق آموزه‌ها با خيالات شاعرانه مورد نظر است و بسامد حالت‌ها را در نظر داشته‌ام؛ گرنه در مثنوى گاه زيباترين شعر ناب را شاهد هستيم. بارى، شاعران بزرگ هر يك به گونه‌اى در عالم خردورزى و تجربه‌گرايى و عرفان و شعريت غرقه‌اند، تنها كسى كه با همان تمركز مولوى در دنياى عرفان شاعرانه، در جهان طنز و طيبت غرقه است و با آن فضا هم‌سو و هم‌ذات شده؛ عبيد است. او دمى از آن نگاه و بينش خندستانى به جهان فارغ نيست. به هر چيز و هر كس كه نگاه مى‌كند و مى‌انديشد، آن را جز در قالب يك شوخى مكرر و مضحكه‌اى فاجعه‌بار نمى‌يابد. گويى اين رباعى را نه به قصد تخطئه شخصى پرآزار، بلكه براى بيان جهانى ناسازگار سروده است كه چون توده‌اى از وحشت مكرر در عين حال مضحك، ناخوانده خود را بر رندان گوشه‌گرفته تحميل مى‌كند :

«اين كيست كه باز پيش ما مى‌آيد

چون ماش نخوانديم چرا مى‌آيد؟

اين توده وحشت از كجا مى‌جنبد

وين وضع مكرر از كجا مى‌آيد؟»

ص 212 كليات عبيد / تصحيح محجوب.

قضيه استغراق هنرمند در فضايى خلاق اهميت زيادى دارد، به شرطى كه اين هم‌ذات شدن آگاهانه و بى‌تعصب شكل گرفته باشد. چراكه بسيارند متعصبان غرقه در عالم خاص كه استغراقشان از سر ناآگاهى و نشناختن جهانى جز آن است. در واقع همگونى ذهن خلاق با فضاى متحول، براى يك هنرمند خردورز نشأت مى‌گيرد از انتظام ذهنى نوانديش كه با تأمل، عرصه‌هاى گوناگون را آزموده و خود را وارد جهانى كرده است كه كمابيش آن را مى‌شناسد و در عين حال كوششى همه‌سويه براى درك ابعاد ناشناخته‌اش دارد. ذهن جستجوگر، خوپذير نيست، به دانسته‌هايش محدود نمى‌شود، بر عادات خود دايم عصيان مى‌ورزد. اين ذهن همچون جهان خارج دايم در كنش و واكنش است و جنبنده در مداراتى كه شهامتى بسيار براى رويارويى با سياهچاله‌هاى آن لازم مى‌آيد. عبيد يك روح ناآرام جستجوگر است با عصيانى شيطانى كه فكر و قلمش، مهمتر از همه رفتارش در زندگى، عصر تباهكار خود را و تمامى اعصار اسارت‌بار را به مبارزه مى‌طلبد. شعرها و لطيفه‌هاش مؤيد اين مدعااند و مى‌دانيد.

انتشارات نگاه

کتاب عبید باز می گردد نوشتۀ جواد مجابی « یادداشتی درباره عبید زاکانی »

کتاب عبید باز می گردد نوشتۀ جواد مجابی « یادداشتی درباره عبید زاکانی »

کتاب عبید باز می گردد نوشتۀ جواد مجابی « یادداشتی درباره عبید زاکانی »

کتاب عبید باز می گردد نوشتۀ جواد مجابی « یادداشتی درباره عبید زاکانی »

کتاب عبید باز می گردد نوشتۀ جواد مجابی « یادداشتی درباره عبید زاکانی »

نقد و بررسی‌ها

هنوز بررسی‌ای ثبت نشده است.

اولین کسی باشید که دیدگاهی می نویسد “عبيد بازمى‌گردد”