فرهنگ فيلم‌هاى سينماى ايران چهار جلدی (قابدار)

جمال امید

جامع ترین فرهنگ فیلم‌های سینمای ایران که در چهار جلد به معرفی تمام فیلم‌های اکران شده در تاریخ سینمای ایران، از 1309 تا 1388 می‌پردازد.

1,575,000 تومان

جزئیات کتاب

ابعاد 23 × 17 سانتیمتر
پدیدآورندگان

جمال امید

نوع جلد

شومیز

قطع

وزیری

موضوع

فرهنگ نامه

سال چاپ

1399

تعداد مجلد

چهار

وزن

1750

گزیده ای از فرهنگ فیلم های سینمایی ایران

در مرور جلد چهارم، نام چند فيلم را كه طى سال‌هاى 1377 تا 1384 به نمايش عمومى درآمده،

نخواهيد يافت

 

 1377

 

آخرين تك‌سوار

 

 كارگردان :سيدمحمد سيف‌زادهتهيه‌كننده :شركت 977 خرم‌آبادفيلمنامه :سيدمحمد سيف‌زاده، سيدمحمد طاهريان (براساس طرحى نوشته :

سيدمحمد طاهريان)

فيلمبردار :حسن‌على مردانىتدوين :محمدعلى سجادى

موسيقى‌متن :منوچهر رحمتىبازيگران :بهزاد فراهانى، هادى مرزبان،

محمد يگانه، زهرا محمدى، فرخنده بهرامى، فروزان رضائيان، احمد فخارپور، ابراهيم جوادى، مجيد عبدالعظيمى، نصرت‌الله مسعودى، عابدين بهاروند، محمد فلاح، حجت‌الله على‌پور، نورعلى لطفى، نعمت‌الله كمال‌وند، عبدى على‌نژاد، فريبا سگوند، حشمت جمشيدى، يدالله ملكى، بتول حسينى، ولى رستمى، ولى‌الله نيكنام، عبدالمحمد كدخدايى،

 

آخرين تك‌سوار (سيد محمد سيف‌زاده)

 

 

ايران سراى من است (پرويز كيمياوى)

 

ولى‌الله نيكنام، مجيد ولى‌زاده، احمد حقانى، هوشنگ بختيارى، حسين سپه‌وند…

35 ميليمترى. رنگى

يك قشون نظامى به فرماندهى يك سپهبد به همراه دو مستشار روسى، در سال‌هاى نخست حكومت رضاشاه عازم لرستان مى‌شود تا به تمرد و سركشى عشاير خاتمه دهد. درگيرى‌هاى متعددى پس از آن رخ مى‌دهد كه آرامش را از عشاير سلب مى‌كند…

سيدمحمد دباغ و خانواده‌اش همراه با ساير عشاير كه از اين وضعيت به تنگ آمده‌اند، راهى شهر مى‌شوند. رهبرى كوچ را مبارزى به نام «دلاور» به عهده دارد…

در شهر با پيشنهاد مستشار روسى قشون نظامى، يك جلد قرآن امضاء شده با سوگند براى امان‌دادن مبارزان براى سيد محمد دلاور فرستاده مى‌شود. «دلاور» با دريافت «قرآن» بى‌درنگ خود را تسليم مى‌كند، امّا برخلاف پيمان حكومت، در فاصله كوتاهى به دار آويخته مى‌شود.

سيد محمد و دامادش سليمان كه از عشاير مبارز و بانفوذ هستند به كوه زده و دست به

مقاومت مى‌زنند و چندى بعد وقتى خبر بازديد «رضاشاه» از منطقه ــ كه بزعم سپهبد فرمانده قواى نظامى مستقر، امن شده است ــ به عشاير مى‌رسد. به نظر عشاير اين بهترين فرصت است پس، «سيدمحمد» و «سليمان» براى ترور رضاشاه آماده مى‌شوند.. امّا به هنگام عمليات، تير سليمان خطا رفته و يكى از وزراى همراه رضاشاه كشته مى‌شود و خود نيز در شليك متقابل نظاميان به
قتل مى‌رسد. «سيدمحمد» كه در اين درگيرى مجروح شده، از مهلكه مى‌گريزد، امّا او نيز در تعقيب همه جانبه‌ى نيروهاى نظامى، كشته مى‌شود.

ايران سراى من است

كارگردان :پرويز كيمياوىتهيه‌كننده :محمدرضا سرهنگىفيلمنامه :پرويز كيمياوىفيلمبردار :محمد آلادپوشتدوين :پرويز كيمياوى

بازيگران :بهزاد خداويسى، سعيد پورصميمى،

پرويز شاهين‌خو، مهدى فقيه، قاسم پورستار، هوشنگ صفوى، معصومه اسكندرى، محمد صفوى

35 ميليمترى. رنگى

«سهراب» نويسنده جوان كرمانى در تدارك تأليف كتابى درباره تاريخ شعر كهن ايران و مكاتب مربوط به پنج شاعر نامى ايران، سعدى، مولوى، حافظ، خيام و فردوسى است…

او براى دريافت مجوز چاپ كتابش در سفرى به تهران، در كوير گم مى‌شود و بر سر يك پنج راهى قرار مى‌گيرد و نمى‌داند كدام راه را انتخاب كند؛ دمى خوش بودن خيام را پيشه كند و يا عاقبت‌انديشى سعدى را، يا… هركدام از اين پنج شاعر، بر او ظاهر مى‌شوند و هركدام درسى و حكمتى را به او مى‌آموزند. سرانجام، نويسنده از طريق قنات‌هاى خشك كوير از متروى تهران
سردرمى‌آورد در حالى‌كه ديگر از شعرا و شعرهايشان جز خاطره‌اى باقى نمانده است…

باد و شقايق

محصول :ستاد تبليغات مبارزه با مواد مخدركارگردان :سيد ضياءالدين درىمجرى طرح :سعيد تهرانى يگانه

فيلمنامه :سيد ضياءالدين درىفيلمبردار :ابراهيم غفورىتدوين :فريدون ژورك

موسيقى‌متن :انتخابى

بازيگران :عزت‌الله انتظامى، ابوالفضل

پورعرب، لادن طباطبايى، آناهيتا درى، عبدالله اسفنديارى، اميد روحانى، احمد دامود، ناصر نجفى، سعيد تهرانى يگانه و… على‌اصغر گرمسيرى، نيكى كريمى و…

35 ميليمترى. رنگى

«رامين پرتوى» فيلمساز و بازيگر سرشناس كه بر اثر اعتياد و سپس گذراندن محكوميت در زندان، كارش را در صدا و سيما از دست داده، در هشتمين سال بيكارى، تصميم به خودسوزى مى‌گيرد امّا با توصيه و تلاش «عزت‌الله انتظامى» قرار مى‌شود تا او بار ديگر فيلمى را كارگردانى كند.

«رامين» تصميم مى‌گيرد تا فيلمى درباره اعتياد، كه در واقع حكايت خودش است، بسازد. اگرچه انتظامى با اين فكر موافق نيست، امّا مانعش نمى‌شود چون ترجيح مى‌دهد او وارد عرصه كار

ايران سراى من است (پرويز كيمياوى)

 

 

باد و شقايق (سيد ضياءالدين درى)

 

شود. در همين احوال رامين سعى در ارتباط مجدد با همسر سابق و تنها دخترش «غزل» دارد، امّا توفيقى كسب نمى‌كند…

«رامين» كه مجوز ساختن فيلم خود را دريافت كرده، بار ديگر به دام اعتياد مى‌افتد  و اين نوبت به ايدز نيز مبتلا مى‌شود. او زمانى كه همرا انتظامى براى فيلمبردارى از معتادان به زندان قزل‌حصار رفته، در محوطه زندان بى‌هوش مى‌شود. بعد از معاينه معلوم مى‌شود كه او دچار عفونت حاد شده است و چون پزشكان از درمان بيمارى‌اش ناتوان هستند، او را مرخص مى‌كنند. در اين‌حال همسر سابق و دخترش غزل، او را به خانه برده و سعى مى‌كنند تا از او مراقبت به عمل آورند و در حالى كه نگران او هستند، رامين، در اتاقش، تنها مى‌ميرد…

بادام‌هاى تلخ

محصول :گارگاه فيلم انديشهكارگردان :كاظم معصومىتهيه‌كننده و

مجرى طرح :سيد محسن وزيرىفيلمنامه :هاشم ميرطالبى، سيدمحسن

وزيرى (بازنويسى فيلمنامه : عبدالرضا منجزى ــ بازنويسى نهايى: محمود استاد محمد با همكارى فريبرز عرب‌نيا)

فيلمبردار :مجتبى رحيمىتدوين :سهراب ميرسپاسى

 

موسيقى‌متن :فرشيد اعرابىبازيگران :فريبرز عرب‌نيا، بهاره رهنما، حسن

جوهرچى، امين حيايى، جلال موسوى، فرهادخان محمدى، شهلا رياحى، پرويز شفيع‌زاده، رضا بدخش، ضيا شجاعى‌مهر، الهام متقى، محسن آقاخان، نادر اصلان‌پور، امير بخشنده، اميد متقى، جمشيد بهين‌شاد، مهين ماجد، رضاقنادى، صمد پرويس، مهدى كوهى، نادر بهزادنژاد، مسعود منتظرى، على پروانه، گلبرگ سوادكوهى، رضا قنبرى، حميد شفيع‌زاده، حمزه ابراهيمى مراد، مجيد ستوده، فرامرز محمد عليزاده و… جمشيد مشايخى.

35 ميليمترى. رنگى

وقتى مهندس زرين ــ عضو مؤثر و مبتكر كارخانه پارس الكتريك ــ متوجه نفوذ قاچاقچيان ارز در حيطه فعاليت‌هاى صادراتى محصولات كارخانه مى‌شود، به شدت با آن مخالفت كرده و با جمعى از همكاران همفكر خود درصدد مقابله با اين امر برمى‌آيد… قاچاقچيان كه از تحبيب و تهديدهاى خود سودى نبرده‌اند، پس خشونت و قتل را چاشنى فعاليت‌هاى خود مى‌كنند تا مانع مخالفت‌هاى مهندس زرين و همكارانش شوند. قاچاقچيان بعد از ترور سه تن از همكاران مهندس زرين، سپس قصد جان او را مى‌كنند…

«زرين» به توصيه دوستانش خود را پنهان
مى‌كند، امّا قاچاقچيان با فريفتن جوانى به نام «تارى» در قبال دريافت ويزاى كانادا و تحويل مقدارى پول و بليت هواپيما، او را مأمور يافتن «زرين» و قتل او مى‌كنند… «تارى» در يك صحنه‌سازى با دختر زرين، «ترگل» آشنا شده و رفته رفته اعتماد او و خانواده‌اش را جلب كرده و سپس در فرصتى، بالاخره شماره تماس «زرين» را به دست آورده و به قاچاقچيان منتقل مى‌كند… امّا كمى بعد تارى متدرجآ متوجه شخصيت واقعى «زرين» مى‌شود در حالى كه تصور اوليه او از شخصيت زرين، كلاهبردارى فرارى بوده است… اين در شرايطى است كه «ترگل» نيز متوجه واقعيت شخصيت «تارى» و دليل حضور او در صحنه شده است لذا از او دور مى‌شود… «تارى» بعد از دريافت حقيقت، تصميم خود را مى‌گيرد و پيش از آن كه قاچاقچيان، با رخنه به محل اختفاى زرين، موفق به ترور او شوند، به دفاع از او پرداخته و از جان او تا رسيدن مأموران پليس محافظت مى‌كند…

«ترگل» وقتى براى قدردانى به ديدار «تارى» مى‌رود، دوستانش به او خبر مى‌دهند كه «تارى» براى هميشه به كانادا مهاجرت كرده است، در حالى كه وى خود را از ترگل پنهان كرده است چون تاب ديدار او را ندارد.

بازيگر

محصول :رسانه فيلمسازانكارگردان :محمدعلى سجادى

  

 

 

بادام‌هاى تلخ (كاظم معصومى)

 

 

بازيگر (محمدعلى سجادى)

 

تهيه‌كننده :حبيب اسماعيلى (رسانه

فيلمسازان) و بهروز رشاد (كارن‌فيلم)

مجرى طرح :حبيب اسماعيلى

فيلمنامه :محمدعلى سجادىفيلمبردار :پرويز ملك‌زادهتدوين :محمدعلى سجادى

موسيقى‌متن :محمدرضا عليقلىبازيگران :نيكى كريمى، حبيب اسماعيلى،

محمدرضا شريفى‌نيا، حميده خيرآبادى، محمود عزيزى، غلامحسين لطفى، محمود جعفرى، محمد ورشوچى، اكبر دودكار، ابراهيم تفرشى، امين زندگانى، محمد بهرامى، رحمان مقدم…

35 ميليمترى. رنگى

«رؤيا سعادتى» بر مزار شوهرش «هرمز»، كه در حادثه اتومبيل آتش گرفته و درگذشته است، يك خبرنگار روزنامه به نام «على صديقى» را مى‌بيند كه به شدت شبيه شوهر متوفى‌اش «هرمز» است. «رؤيا» در تعقيب على، به تاترى مى‌رود كه او در آن‌جا نقش هملت را بازى مى‌كند…

«على» كه متوجه تعقيب خود توسط رويا شده، سرانجام از شباهت بسيارش با هرمز آگاه مى‌شود. رويا در مورد مرگ شوهرش، به برادر همسر متوفى‌اش «حامد» ــ كه ظاهرآ مرد متمولى است امّا هميشه از برادرش هرمز كمك مى‌گرفته ــ مشكوك است…

«على» خود را به شكل هرمز درآورده و به منزل «حامد» مى‌رود، امّا حامد بدون درنگ جعلى بودن هويت او را اعلام مى‌كند و على به
ناچار از خانه او فرار مى‌كند. هرمز كه در واقع نمرده، نزد حامد پنهان شده است، او با ترفندى على را به خانه حامد مى‌كشاند و بعد از اين كه او را مجروح مى‌كند، خانه را به آتش مى‌كشد، «حامد» كه از اقدام‌هاى خشن و بى‌پروا برادرش به تنگ آمده است، براى «على» كه در آخرين لحظه خود را از خانه نجات داده و رويا فاش مى‌كند كه «هرمز» از آنجا كه ورشكسته شده، نقشه فوت خود را طراحى كرده است. امّا هرمز هم كه خود را به خانه رويا رسانده، همه گناه‌ها را متوجه حامد مى‌كند، درگيرى حامد و هرمز سبب مى‌شود، تا در اثر حادثه، لباس هرمز دچار حريق شده و اين‌بار واقعآ فوت شود…

باشگاه سرى

محصول :پژمان فيلمكارگردان :جمال شورجهمجرى طرح :عليرضا جلالى (ايران) رامين احمدى (مالزى)

فيلمنامه :بهزاد بهزادپورفيلمبردار :رضا بانكىتدوين :روح‌الله امامى

موسيقى‌متن :سعيد انصارىبازيگران :جهانبخش سلطانى، محمود

پاك‌نيت، فرهاد اصلانى، حبيب دهقان‌نسب، شهريار بحرانى، عبدالرزاق محمد مختار، نوريتا بنت‌عبدالله، هايرو اوانسيان،
محمدحماد عوض، جان‌تين‌آلون، جوآگوا، نسادى بنت‌احمد، عليرضا جلالى، على اميدوار، على بهادرى، سيداحمد محمدى، على عبدالعظيمى، اسماعيل آقاجانى، رضا غفارى، حسن حج‌گزار، على زحمتكش، جواد خادم‌ثابتى، فاطمه فلاحى، خالدبن سيف، آدام اسلاميت، رابرت جورديم، اميليا تونى،…

35 ميليمترى. رنگى

به يك كشتى ايرانى به نام «ايران رشادت» دستور داده مى‌شود كه در سواحل فيليپين توقف كرده و دوازده كانتينر را بار زده و به سنگاپور حمل كند. كاپيتان كشتى در تماس با ايران درمى‌يابد، توطئه‌اى در كار است و ردگيرى او نشان مى‌دهد كه دستور از يك كشتى نظامى دشمن صادر شده است كسانى كه از اعضاى يك باشگاه سرى و صهيونيست هستند، ضمن‌اين‌كه در داخل كشتى نيز اسناد حمل، توسط يك جاسوس ــ كه سر بزنگاه مى‌گريزد ــ و معاون كاپيتان، تعويض شده است. پيگيرى بيشتر كاپيتان كشتى مشخص مى‌كند كه محموله كانتينر، حاوى مواد اوليه بمب‌هاى شيميايى است…

مطابق برنامه طراحى شده دشمن، خبرنگاران در سنگاپور منتظرند تا بعد از بازرسى كشتى، خبر استفاده ايران از بمب‌هاى شيميايى را انتشار دهند. كاپيتان بايد راهى را براى فرار از مهلكه بجويد، سرانجام به اين نتيجه مى‌رسد كه كانتينر را به داخل آب اقيانوس پرتاب كنند، امّا مشكلى

دیدگاهها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین نفری باشید که دیدگاهی را ارسال می کنید برای “فرهنگ فيلم‌هاى سينماى ايران چهار جلدی (قابدار)”