گزیده ای از کتاب ایران در زمان ساسانیان
و جامعتر از اين كتابى در تاريخ ساسانى نوشته نشده است، خاصه آنكه مؤلف كيفيت مدنى آن زمان را مورد بحث قرار داده و گرد روايات و سرگذشتها، كه در كتب ديگر مبسوطآ قيد شده، نگشته است، چنانكه از تاريخ پادشاهان و چگونگى ايام سلطنت آنان جز آن مقدار كه توالى روزگار و انتظام زمان را ضرور است يا يكى از شئون تمدن را روشن مىكند، چيزى نياورده است
در آغاز کتاب ایران در زمان ساسانیان می خوانیم
مقدمه مترجم 9
ديباچه چاپ اول 15
ديباچه چاپ دوم 19
فهرست اختصارات 21
مقدمه 27
بخش اول. شمهاى از تمدن ايران قبل از ظهور ساسانيان 27
- تشكيلات اجتماعى و سياسى دولت اشكانى 27
- اقوام شمال و شرق 38
- عقايد و افكار دينى 42
- زبانهاى عامه و زبانهاى ادبى 57
بخش دوم. منابع تاريخ سياسى و مدنى عهد ساسانيان 63
- مآخذ ايرانى معاصر ساسانيان. ادبيات پهلوى 63
صورت كتيبههاى ساسانى 65
- روايات ساسانى كه در ادبيات عرب و ايران باقى است 72
- منابع يونانى و لاتينى 86
- منابع ارمنى 89
- منابع سريانى 92
- منابع چينى 95
فصل اول. تأسيس سلسله اشكانى 96
فصل دوم. تشكيلات دولت شاهنشاهى 109
شهرداران 113
واسپوهران 115
وُزُرگان 122
آزادان 123
وزير اعظم 125
دين 127
ماليه 134
صناعت و تجارت و شوارع 137
سپاه 141
دبيران و ساير عمال اداره مركزى 143
تشكيلات ايالات 147
فصل سوم. آيين زردشتى دين رسمى كشور 151
فصل چهارم. مانى و كيش او 190
فصل پنجم. دولت شاهنشاهى شرق و دولت امپراتورى غرب 216
فصل ششم. عيسويان ايران 263
فصل هفتم. نهضت مزدكيه 314
فصل هشتم. خسرو انوشروان 358
فصل نهم. آخرين سلطنت بزرگ 426
فصل دهم. انقراض دولت ساسانى 477
خاتمه 488
ضميمه اول. نگارش اوستا 493
ضميمه دوم. فهرست صاحبان مناصب عالى كشور 496
نمايه 505
فهرست آثار 534
فهرست تصاوير
شكل 1ـ سكههاى اردشير اول 100
شكل 2ـ نقش رستم: مجل شاه شدن اردشير 102
شكل 3ـ قصر فيروزآباد 105
شكل 4ـ كعبه زرتشت كه روى سكه شاهان پارسى نقش شده 171
شكل 5ـ آتشدان زردشتى در پشت يكى از سكههاى اردشير اول 171
شكل 6ـ انواع گوناگون آتشدانهايى كه در پشت سكه شاپور اول و شاپور دوم و وهرام
پنجم منقوش است. 174
شكل 7ـ آتشكده شهر شاپور 179
شكل 8ـ جام كليموا 187
شكل 9ـ نمونه نقاشى مانويان در خوچو 213
شكل 10ـ مينياتور مانوى 214
شكل 11ـ نقش برجسته عهد ساسانى، در نقش رستم 220
شكل 12ـ قلعه محصور كه در روى يك جام نقره نقش شده است 223
شكل 13 ـ سكه شاپور اول 229
شكل 14ـ صحنه پيروزى شاپور اول بر والريانوس، در نقش رستم 231
شكل 15 ـ صحنه پيروزى شاپور اول، در شاپور فارس 233
شكل 16 ـ سكه وهرام اول 234
شكل 17ـ اوهرمزد مقام شاهى را به وهرام اول عطا مىكند 235
شكل 18ـ سكه وهرام دوم 237
شكل 19ـ صحنه پيروزى وهرام دوم در شاپور فارس 238
شكل 20ـ مبارزه دو سوار 239
شكل 21ـ سكه نرسه 240
شكل 22ـ تاجگذارى نرسه در نقش رستم 241
شكل 23ـ سكه هرمزد دوم 242
شكل 24ـ سكه شاپور دوم 243
شكل 25ـ شاپور دوم در شكار شير، جام نقره 257
شكل 26ـ سكه وهرام چهارم 258
شكل 27ـ طاق بستان 259
شكل 28ـ كتيبه تاجگذارى اردشير دوم در طاق بستان 260
شكل 29ـ شاپور دوم و شاپور سوم در طاق بستان 260
شكل 30ـ سكه يزدگرد اول 272
شكل 31ـ سكه وهرام پنجم 279
شكل 32ـ قصر سروستان 281
شكل 33ـ سكه يزدگرد دوم 284
شكل 34ـ وهدين شاپور، ايران انبارَگبد 289
شكل 35ـ سكه پيروز 290
شكل 36ـ سكه كواد اول 334
شكل 37ـ نقشه شهر سلوكيه و تيسفون و حوالى آن 376
شكل 38ـ قطعات نقوش تيسفون 381
شكل 39ـ طاق كسرى در سال 1888 ميلادى 382
شكل 40ـ تصوير خسرو اول در جام 390
شكل 41ـ سكه خسرو اول 391
شكل 42ـ سكه خسرو دوم 430
شكل 43ـ سكه وستهم 431
شكل 44ـ غار خسرو دوم در طاق بستان 441
شكل 45ـ دو تصوير خسرو دوم در طاق بستان 442
شكل 46ـ شكار گوزن خسرو دوم در طاق بستان 451
شكل 47ـ شكار گراز خسرو دوم در طاق بستان 453
شكل 48ـ خسرو دوم در شكار (جام نقره) 461
شكل 49ـ جام نقره 462
شكل 50ـ تنگ نقره 463
شكل 51ـ ناىزن (جام نقره) 465
شكل 52ـ سكه يزدگرد سوم 480
مقدمه مترجم
نياز به نگارش تاريخ ايران باستان از ديرباز احساس مىشد. گرچه مشيرالدوله تاريخ ايران باستان را از قديمترين ادوار تا پايان عهد اشكانيان باز نمود، لكن روزگار مجال نداد تا دوره ساسانيان را به نگارش درآورد. نويسنده اين سطور كه سالى چند است به تدريس تاريخ در دانشكده ادبيات اشتغال دارد، نقص كار دانشجويان را به سبب اين فقدان در نظر داشته، پيوسته مترصد بود كه بهقدر مايه قليل خود در تدارك اين نقيصه بكوشد، ولى جريان كارها و درسها و فراهم نبودن وسايل ضرورى او را از انجام اين خدمت بازمىداشت، تا اينكه سال گذشته كتاب «تاريخ ايران در زمان ساسانيان» به قلم استاد جليل و ايرانشناس نبيل پروفسور آرتور كريستنسن دانماركى A.Christensen، استاد علم لغت ايرانى در دانشگاه كپنهاگ، از طبع خارج شد. نظر به آگاهى كاملى كه از تبحر آن استاد دقيق داشتم و در سفرهايى كه به ايران آمده بودند و نعمت صحبت ايشان دست مىداد مكرر از اين كتاب سخن رفته بود، مىدانستم كه قريب سى سال در تأليف آن رنج بردهاند و تقريبآ همه منابع قديم و جديد را، از يونانى و رومى و سريانى و ارمنى و عربى، خاصه كتابهايى كه در دو قرن اخير به خامه خاورشناسان و محققان آثار باستان نگارش رفته، از نظر انتقاد گذرانيدهاند. پس نسخهاى از آن بهدست آوردم[1] و ديدم الحق داد تحقيق و تتبع را دادهاند. و جامعتر از اين كتابى در تاريخ ساسانى نوشته نشده است، خاصه آنكه مؤلف كيفيت مدنى آن زمان را مورد بحث قرار داده و گرد روايات و سرگذشتها، كه در كتب ديگر مبسوطآ قيد شده، نگشته است، چنانكه از تاريخ پادشاهان و چگونگى ايام سلطنت آنان جز آن مقدار كه توالى روزگار و انتظام زمان را ضرور است يا يكى از شئون تمدن را روشن مىكند، چيزى نياورده است. همه مباحث آن متوجه دين و فرهنگ و علم و هنر و مقامات اجتماعى و مراتب دربارى و مانند اينهاست. هنوز از خواندن اين كتاب نپرداخته بودم كه داعيهاى در باطن من پديد آمد و ترجمه آن وجهه همت قرار گرفت. بسى دريغ آمد كه با وجود چنين خرمن مهيايى به خوشهچينى جديدى دست برده شود و چون در نظر ظاهربينان ترجمان دون مصنفى است، از قبول عنوان مترجم دامن همت بالا گرفته آيد، زيرا كه در چشم حقيقتشناسان دو نكته مسلم است: يكى آنكه ترجمه صحيح و مطابق به از تأليف مزور و منافق، ديگر آنكه بيشتر مصنفات زمان ما ترجمههايى است در لباس تأليف و اقتباسهايى است با هزارگونه تحريف. پس سود فرزندان كشور و معرفى زحمات مؤلف دانشور را بر خرسندى دواعى نفسانى ترجيح نهادم و به ترجمه دست گشادم كه دشوار آساننماى و زحمت طاقتفرساى است.
اگرچه كارهاى استاد كريستنسن هريك درى شاهوار و اثرى شاهكار است، ولى اين كتاب واسطةالعقد سلسله تأليفات اوست و مىتوان سبك آن را سهل ممتنع شمرد، زيرا با وجود غور و فرورفتن در اسناد قديم و آثار گوناگون كه لازمه اين قبيل تحقيقات اساسى است، مؤلف محترم اندكى از حدود فصاحت و بلاغت و ايجاز و دقت خارج نشده است. در موارد بسيار، محض اختصار، روايات معروف را كه در دسترس هركسى هست كنار گذاشته، به ذكر نكاتى كه تازگى دارد پرداخته است.
از تازگىهاى اين كتاب آن است كه مؤلف اعلام و اصطلاحات قديم را عمومآ به شكلى آورده است كه در كتب اوستايى و پهلوى ديده يا قواعد زبانهاى كهن چنان حكم مىكرده است. مانند وهرام (بهرام). وزرگمهر (بزرگمهر). اوهرمزد (هرمزد = اهورامزدا). ميثره (مهر). كواد (قباد). ابرويز (پرويز). جاماسپ (جاماسب). ويستهم (بسطام). ويندوى (بندوى). خوداىنامگ (خداىنامه). اسفندياد (اسفنديار). ديبهر (دبير). آميدا(دوده). گنزواد آورد (گنج بادآورد). رام ابزود يزدگرد (رام افزود يزدگرد) و امثال آن. درظاهر اين كار مؤلف به تفنن يا علمفروشى شباهت دارد، اما در حقيقت حاكى از اهتمام او در ضبط كلمات قديم است و از اين لحاظ هم كتاب او قيمتى خاص دارد. چون نگارنده امانت
و زنهاردارى را از شرايط فن ترجمه مىداند، انحراف از طريق مؤلف را جايز نشمرد و آن كلمات را چنانكه بود به فارسى نقل كرد و در موارد مهم صورت جديد آنها را در ميان دو كمان قرار داد و گاهى به همان صورت مأنوس اكتفا نمود.خاورشناسان براى كلمات شرقى رسمالخطهاى گوناگون پيش گرفتهاند تا بهوسيله حروف لاتين همه اصوات و حركات الفاظ شرقى را بنمايانند. اگرچه با وجود كنگرههايى كه تشكيل داده و بحثهايى كه كردهاند، هنوزموافقت تام در باب بعض حروف حاصل نشده است، ولى عمومآ بهوسيله تركيب حروف يا افزودن علائم در زير و روى حروف لاتين افاده مقصود كردهاند. مثل تركيب kh بهجاى «خ» و dh بهجاى «ذ» چنانكه در ديباچه مؤلف مذكور است. اما علائم اضافى را از قبيل نهادن خطوط كوچك افقى يا آكسانهاى مايل يا نقطه در بالا و زير حروف براى نشان دادن مد در الف يا اشباع و معروف و مجهول در واو و ياء مثل: Â براى واو و Á براى ياء و À براى الف ممدود. ما نيز در اين ترجمه هرجا كه نگارش كلمات لاتين لازم آمد تأسى به مؤلف كرديم با اين تفاوت كه چون در چاپخانه خطوط افقى براى بالاى حروف موجود نبود يا آكسان گذاشتيم يا نقطه قرار داديم.[2]
مؤلف بهجاى بعض حروف اوستايى از حروف يونانى استفاده كرده بود مثل gبراى «غ» و dبراى «ذ» و bبراى «ف دولبى» و x براى «خ»، ما نيز آن حروف را عينآ بهكار برديم. همچنين گاهى در كلمات اوستايى كسره را به صورت “e” معكوس ” ” نموده بودند و ما نيز چنان كرديم.در نقل بعض اسماء خارجى به حروف فارسى ندرتآ اختلافاتى واقع شده است، مثلا اندوسيت و هندوسيت (Indo-Scythe) و نولدكه و نلدكه (NÎldeke) و اشتاين و اشتين (Stein)و شائدرو و شيدر (H.Schaeder) و هپتاليان و هفتاليان (هياطله ـ Hephtalites) و آگاسياس و اگاثياس (Aghathias) و نظاير آن. كسى كه به فهرست اعلام مراجعه مىنمايد بايد اختلاف نظاير آن كلمات را در نظر بگيرد.پس از شروع به ترجمه از مؤلف محترم تقاضا شد كه اگر نظر جديدى دارند و اصلاحى را لازم مىدانند مرقوم فرمايند اتفاقآ جواب ايشان وقتى رسيد كه چاپ متن قريب به اتمام بود. پس آن مطالب را در ضمن يادداشتهاى الحاقى قرار داديم.
كتاب اصل دو ضميمه داشت، نخستين راجع به زمان كتابت اوستا بود. مؤلف قول آبه ناو Nau را كه مدعى است اوستا بعد از ساسانيان به نگارش درآمده، رد كرده بود، ولى در نامه خود تقاضا نموده كه اين چند صفحه بكلى از ترجمه برداشته شود، زيرا كه آقاى نيبرگ آن مسئله را از لحاظ ديگر مورد بحث قرار داده و مبحث قدرى پيچيدهتر شده محتاج به مطالعه بيشترى است. ما نيز آن ضميمه را حذف كرديم.
در اثناى ترجمه هرقدر از لغات جديد فرهنگستان انتشار مىپذيرفت بهجاى الفاظ سابق بهكار برده شد، مثل سازمان بهجاى تشكيلات و بازرسى بهجاى تفتيش. بايد خواننده محترم اين نكته را در نظر داشته، اصطلاح قديم را از جديد بازشناسد، مثلا شهرداران عهد ساسانى را با شهرداران جديد بهمعنى رؤساى بلديه و استان قديم را با استان جديد و دبيران آن زمان را با دبيران به معنى معلمان مدارس متوسطه و امثال آن اشتباه نفرمايد.
در حقيقت مؤلف دانشمند چيزى از اصول مسائل تاريخى عهد ساسانى فرونگذاشته و در فروع هم هرچه ترك يا اختيار كرده است بنابر حكمتى بوده و بر سليقه او نمىتوان ايرادى گرفت. باوجود ايجازى كه رعايت نموده است، اگر كسى بخواهد به تمام مسائل تاريخى و روايات متضاد عهد ساسانى پى ببرد، براى او كافى است كه به يادداشتهاى آخر اين كتاب رجوع نموده و از منابع مختلفه شرقى و غربى قديم و جديد در باب هر مطلبى استحضار بيابد.
مؤلف نظر به همين ايجازى كه در نظر داشته، مسلمآ بعض روايات را عمدآ حذف يا مختصر كرده است و نبايد آن ترك و تلخيص رابر نقص تتبع او حمل كرد. پس ما جايز ندانستيم كه چيزى بهعنوان ملحقات بر اين نسخه علاوه كنيم، جز در بعض موارد كه تحت عنوان چند توضيح مطالبى بر سبيل ايضاع آوردهايم تا ترجمه بهتر فهميده شود.مؤلف محترم يادداشتهاى گرانبهايى در ذيل اكثر صفحات قيد كرده بوده كه براى فضلا و متخصصان تاريخ سود بسيار داشت، لكن عامه خوانندگان و دانشجويان چندان فايده از آن نمىبردند. از طرفى حذف آنها شايسته نبود و از طرف ديگر گنجاندن در پاى صفحات موجب ملال خوانندگان عادى مىشد، پس ما طريقى پيش گرفتيم كه جامع هر دو نظر باشد، يعنى يادداشتها را با مختصر جرح و تعديلى به مقتضاى احوال خوانندگان ايرانى در آخر كتاب قرار داديم. به اين ترتيب اشخاصى كه قصدشان مطالعه تاريخ است از كثرت يادداشتهاى پاى صفحه ملول نمىشوند و فضلايى كه مرادشان تحقيق است در آخر كتاب مطالب مفيده را خواهند يافت. نوع ديگر از يادداشتهاى كتاب ارجاع به كتب و مجلات اروپايى بود كه اكثر آنها اصلا در ايران وجود ندارد و در اروپا هم كمياب است، پس خواننده اين كتاب سودى از آنها نمىتوانست ببرد. در اين خصوص ما نام كتب و مؤلفان معروف را ذكر كرديم، ولى از تكرار شماره صفحات و بندها و فقرههاى آن كتب خوددارى نموديم، زيرا كه اگر كسى واقعآ بهقدرى متتبع باشد كه آن اسناد كمياب را بهدست بياورد و در آنها غور و بررسى كند البته مستقيمآ به اصل اين كتاب هم مىتواند دست بيابد و در آنجا صفحات و فقرات هريك از مأخذها را دقيقآ پيدا كند. اما براى عموم خوانندگان عادى ذكر اعداد صفحه و بند و فقره ضرورت ندارد. پس در عين اينكه متأسف هستيم كه برخلاف سليقه خود در يادداشتهاى مؤلف مختصر جرح و تعديل قائل شدهايم، مسروريم كه از اين راه براى خوانندگان كار را آسان كردهايم و يقين است كه مؤلف محترم و دانايان بصير ديگر اين روش معتدل و مناسب با احوال را خواهند پسنديد.چون بعضى از كتب مكرر نام برده شده است، مثل تاريخ طبرى و غرر اخبار ملوك الفرس ثعالبى و كتاب التاج جاحظ و مروج الذهب و التنبيه و الاشراف مسعودى و مؤلفات نلدكه و هرتسفلد و زاره آلمانى، ما ناچار شديم كه محض اختيار در يادداشتهاى آخر كتاب رمزى براى نام هريك قرار دهيم و براى اينكه عنوان كتب مستشرقان در زبان اصلى قيد شده باشد عين فهرست اختصارات و علائم مؤلف را نقل نموديم كه جوينده از اشتباه بركنار باشد.در اين كتاب اصطلاحات باستانى بسيار است. محض نمونه بعضى از آنها را در آخر كتاب به ترتيب تهجى و با اشاره به صفحات نگاشتيم ولى در متن خيلى بيش از آن مىتوان يافت كه براى طالبان صفحات مصطلحات قديم سودمند افتد.
ديباچه چاپ اول
قريب سى سال از زمان نشر كتاب من بهنام «شاهنشاهى ساسانيان» مىگذرد. در اين مدت، بسى مواد تازه بهدست آمده است، كه نهتنها براى تحقيق و تتبع بيشتر در مباحث خاص تاريخ تمدن ساسانى، كه موضوع آن كتاب بود، يعنى وضع مردم و دولت و دربار ساسانى مفيد است، بلكه در مباحث ديگر نيز، از قبيل صنعت و ديانت آن عصر، مطالب گرانبهايى بهدست مىدهد. به اين دليل مصمم شدم بهجاى چاپ مجدد آن كتاب، كه ناچار مىبايستى تجديد نظر كلى در آن صورت مىگرفت، به مطالعه تاريخ تمدن ساسانى از جميع جهات بپردازم و آن را تا حدى كه ممكن است موافق ترتيب ادوار تاريخى بيان نمايم. اين طرح عاقبت به نگارش تاريخ عمومى ايران ساسانى منجر شد، كه در آن تاريخ سياسى آن عهد به منزله چهارچوبى است، كه درون آن زندگى مادى و معنوى، اوضاع و شرايط اجتماعى، افكار دينى و آراى فلسفى، وضع صنايع و غيره، به معرض نمايش درآمده است.
كيفيت سازمان ادارى شاهنشاهى بالطبع ضمن شرح تأسيس اين سلسله بيان گرديد و شرح تحولاتى كه در اين قسمت در طول عهد ساسانى رخ داده، به ترتيب در مكان تاريخى خود قرار گرفت، از طرف ديگر براى اينكه كتاب خود را زندهتر و روشنتر كنم، اطلاعات و مطالب مربوط به هريك از مباحث تمدنى و اجتماعى را در فصلى آوردهام، كه براى تفسير و توضيح وقايع سياسى با اوضاع عمومى موضوع آن فصل مفيد باشد. به اين ترتيب وصف تشكلات نظامى دوره اول عهد ساسانى در فصل پنجم قبل از بيان جنگهاى ايران و روم صورت گرفته است و اطلاعات مربوط به محاكم و حقوق جنايى در فصل ششم به هنگام شرح آزار عيسويان و تعقيب آنان. تحقيقاتى راجع به مسائل خانواده و مالكيت آغاز فصل هفتم را تشكيل مىدهد، كه موضوع عمدهاش «فتنه كمونيستى مزدك» است. وصف مختصرى از پايتخت ايران را در آن عهد در فصل هشتم، كه مخصوص شاهنشاهى خسرو اول است، قرار دادهام، چه در زمان سلطنت اين شاهنشاه، كه بانى انطاكيه جديد در جنب بود، پايتخت ايران به بسط و عظمت نهايى خود رسيد. در همين فصل اطلاعاتى راجع به تشريفات دربار ذكر كردهايم، زيرا بيشتر آنچه كه مورخان ايرانى و عرب درباره اين موضوع آوردهاند، مربوط به دوره اخير عهد ساسانى است، كه با جلوس خسرو اول پس از فرونشاندن نهضت مزدك آغاز مىشود. اما هرچه درباره شكوه و جلال دربار بوده، در فصلى آمده است، كه مخصوص خسرو دوم معروف به پرويز است، زيرا كه هيچيك از شهرياران ساسانى طرايف و ظرايف و جمال و جلال دربارى را به پايه اين پادشاه نرسانيدهاند.نسبت به سياست خارجى ايران راه اختصار را پيمودهام و شرح حوادث جنگى را به كمترين مقدار ضرورى تقليل دادهام. اما اگر قصه جنگ شاپور دوم را با روميان از اين قاعده مستثنى ساختهام، از آن سبب است كه ما در آثار آميانوس مارسلينوس[3] روايت بىنظير مردى را در دست داريم، كه خود شاهد عينى وقايع بوده و با استادى و مهارت، شاه بزرگ و لشكرهاى او و صحنههاى پرجنب وجوش آن جنگها را از نو در برابر ديدگان ما زنده و مجسم مىكند.در مطاوى اين كتاب خوانندگان گاهى قطعاتى از كتاب قديم من موسوم به «شاهنشاهى ساسانيان» مىيابند، كه يا عينآ نقل گشته و يا در هنگام ضرورت مطالبى به آن افزوده شده و لغزشهاى آن اصلاح گرديده است. در مواردى كه تغيير بزرگى در عقايد تاريخى من رخ داده است، در متن يا حواشى تصريح كردهام. در اينجا به خصوص به تغييرى كه در عقايد من در باب مناسبات بين مرزبانان و پادگوسبانان و اسپاهبدان پس از انتشار مقاله آقاى «اشتاين»[4] رخ داده و درباره آن در ضميمه دوم كتاب بحث خواهد شد، متوجه مىكنم. اما بايد اعتراف كنم كه اين مسائل هنوز به درجه وضوحى، كه بايد، نرسيده است. شرحى كه راجع به تاريخ سلطنت كواد اول و مزدكيان نوشتهام نگارش مجدد قسمت دوم رسالهاى است در اين كتاب كه بهنام «سلطنت كواد اول و كمونيسم مزدكى» جداگانه انتشار دادهام. بسى نكات از بخش نخستين آن رساله بر آن افزودهام.در اينجا بايد بگويم كه نسخه خطى اين كتاب سه سال پيش آماده طبع بود ولى انتشار آن به عللى، كه مربوط به من نبود، به تأخير افتاد. در خلال اين احوال ناگزير شدم چندين بار در فصل چهارم، كه راجع به مانويه است، دست ببرم، زيرا كه چندين كتاب معتبر در اين خصوص در اين مدت انتشار يافته است و از اين گذشته متون مانوى، كه اخيرآ به زبان قبطى بهدستآمده است و هنوز جز قسمتى از آن در دسترس عامه قرار نگرفته است، ما را نويد مىدهد كه در آينده اطلاعات وسيعترى از اين جنبش دينى حاصل كنيمبراى اينكه اين كتاب زياد منفور نظر آن دسته از مورخانى كه مستشرق نيستند نباشد، از استعمال الفباى «صوتى»[5] احتراز جسته و براى اداى اصوات حروف مركب از قبيل bh, dh, gh, th, kh, zh, sh, dj, tch را، كه مأنوستر است، بهكار بردهام. در اين كتاب حروف صوتى فقط در چند كلمه و نام اوستايى پيش مىآيد و من در اين مورد از شيوه كتابت ديرين اهل فن تبعيت كردهام. املاى كلمات و نامهاى پهلوى را به حروف لاتين كمى سادهتر كردهام و تا جايى كه ميسر بود، تلفظ مرسوم در اواخر عهد ساسانيان را مأخذ قرار دادهام. اما در خصوص نام پهلوى خداى بزرگ زردشتيان، من آن را به رسم اكثر مورخان اوهرمزد[6] نوشتهام، كه نيمعالمانه و نيمعاميانه است و گويا تلفظ عاميانه آن هرمزد[7] بوده و به همين شكل هم براى اسامى اشخاص بهكار رفته است. از آنجا كه اصوات (فونتيك) زبانهاى ايرانى ميانه در دوره چهارصد ساله سلطنت ساسانيان تغييرات و تحولات بسيارى يافته است، البته نقل آنها به خط لاتين از خطا و خلل لااقل ظاهرى محفوظ نتواند بود.در نقل اسامى فارسى و عربى از خط عربى به خط لاتين حروف نقطهدار بهكار بردهام، ولى خواننده مىتواند آنها را بدون رعايت علامتهاى مذكور بخواند.نامهاى جغرافيايى معروف را به همان صورت معمول فرانسوى آنها آوردهام.در مورد نقل مطالبى از مصنفان شرقى، هرگاه ترجمه خوبى از آنها به زبان فرانسه موجود بود، من تابع آن ترجمه شدهام، مگر در مواردى، كه براى بعض عبارات ترجمه صحيحترى را لازم شمردهام. در نقل بعض مطالب از نامه تنسر ترجمه دارمستتر[8] گاهى قائل به تغيير شدهام و اين در نتيجه مقابله كتاب دارمستتر با متن چاپ جديدى است، كه «مينوى» انتشار داده است.در باب آثار صنعتى از ذكر همه منابعى كه مىتوان به آنها رجوع كرد، خوددارى كردهام، در كتاب ارزانقيمت و خوش قطع آقاى زاره[9] به نام صنايع ايران قديم[10] كه محتوى تصاوير زيبايى از مهمترين آثار صنعتى ايران باستان است، كليه اطلاعات لازم را مىتوان يافت.از آقاى ژى استروپ[11] كه در مطالعه بعض متون عربى مساعدتهاى گرانبهايى به من كرده است، تشكر مىكنم و نيز از آكينيان نمازگزار دير آباء مكيتاريست[12] وين و كتابدار كتابخانه
مكيتاريستها ممنون هستم، كه يادداشتهايى در باب كتب و مورخان ارمنى برايم فرستادهاند.
همچنين از آقاى «ف.زاره» سپاسگزارم، كه اجازه نقل بعضى از تصاوير كتاب خود را لطف كردهاند.
در خاتمه از اوقاف «راسك ـ اورستد»[13] ، كه از تأسيسات دولتى دانمارك است، بايد اظهار
امتنان نمايم، كه با مساعدت مالى خود، طبع اين كتاب را تسهيل كرده است.
آرتور كريستنسن
ديباچه چاپ دوم
چون چاپ اول كتاب «ايران در زمان ساسانيان» چند سال است ناياب شده، چاپ دوم آن را بهصورتى كه اكنون از نظر خوانندگان مىگذرد، آماده كردم.
در اين چاپ جديد كشفيات تازه مربوط به عهد ساسانى، كه مهمترين آن عبارت است از : كتيبه كعبه زردشت و خرابههاى شهر شاپور و كتيبه شاپور اول در آنجا، و نيز كتبى كه از سال 1936 تاكنون در باب مباحث مختلف تمدن ساسانى انتشار يافته، مورد توجه قرار گرفته است. همچنين از انتقاداتى كه بر كتاب من نوشته شد، بخصوص مقالات آقايان بيلى[14] در «نشريه
مدرسه زبانهاى شرقى» و مينورسكى[15] در «مجله انجمن همايونى آسيايى» سال1939،
صفحات 8ـ105 و اشتاين[16] در جلد 53 «موزئون»[17] سال 1940، كه هنگام قرائت نمونههاى مطبعه در دسامبر 1943 به دست من رسيد، استفاده شايان بردم. اندكى پس از انتشار چاپ اول «ايران در زمان ساسانيان» كتاب آقاى نيبرگ[18] در باب اديان ايران قديم به زبان سوئدى انتشار يافت و كمى بعد ترجمه آلمانى آن نيزتوسط آقاى شدر[19] در دسترس عموم قرار گرفت. اين كتاب، هرچند كه درباره بعضى نكات آن گفتگو و بحث بسيار شده، حاوى نظريات تازه و بديعى است و طرق جديدى براى تحقيق و تتبع در اديان قديم مىگشايد.
من با توجه به عقايد آقاى «نيبرگ» در نظر اجمالى خود در باب پايههاى دين زردشتى، كه بخش سوم مقدمه كتاب را تشكيل مىدهد، دست برده و آن را اصلاح كردهام. يادداشتها و مطالبى كه بر چاپ اول اضافه شده، در فصلهاى مربوط به خود قرار گرفته است.
بدينسان كتاب من اكنون با تغييراتى چند و اضافاتى بسيار دوباره انتشار مىيابد. در خاتمه تشكرات قلبى خود را به اوقاف كارلسبرگ[20] كه با مساعدت مالى خود اين چاپ جديد را ميسر ساخت، تقديم مىدارم.
آرتور
[1] . اين نسخهاى از چاپ اول كتاب است كه در سال 1936 در كپنهاگ انتشار يافته است.
[2] . خوانندگانى كه با خط آلمانى آشنا هستند بايد متوجه باشند كه در اينجا دو نقطه روى حرف حكايت ازمد و اشباع مىكند، ولى در خط آلمانى غالبآ دلالت بر كوتاهى حركات دارد.
[3] . Ammianus Marcelinus (Ammien Marcellin)
[4] . E. Stein
[5] . Phonإtique
[6] . Ohrmazd
[7] . Hormizd
[8] . Darmesteter
[9] . Sarre
[10] Die Kunst des alten Persien.
[11] ضstrup. J.
[12] . Mإchitariste
[13] ض rsted. Rask –
[14] . Baily
[15] . Minorsky
[16] . E.Stein
[17] . Musإon
[18] . Nyberg
[19] . H.H.Schaeder
[20] . Carlsberg
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.