پنج

عاشقانه‌ها: منوچهر آتشی

منوچهر آتشی

گزینش عاطفه وطن‌چی (بهبهانی)

 

 

 

 

به درخواستِ ناشرِ محترم، مجموعه‌يى با نامِ عاشقانه‌ها از پنج شاعر معاصر گرد آورده‌ام كه با يكى از ايشان، به حقيقت، بهترين ساعت‌هاى روزگار عمر خويش را سپرى كرده‌ام: سيمين بهبهانى. چهار شاعر ديگر نيز درى به سوى جهانى «عاشقانه» به رويم گشوده‌اند ـ فارغ از «سانتى‌مانتاليسم» رايج.

«عاشقانه‌ها»ى هر يك از اين شاعران نمودار احوالِ روزگار و جهان پيرامونشان بوده است: منوچهر آتشى، محمود مشرف آزاد تهرانى (م. آزاد)، حسين منزوى، نادر نادرپور ـ كه نامشان جاودان باد!

اين پنج دفتر در بردارنده‌ى شعرهاى «عاشقانه»يى هستند كه مى‌توانند حال‌وهواى دوران نوجوانى و جوانى‌ى ما را رنگى ديگر دهند ـ فارغ از شعرهاى ديگر ايشان كه گاه به ناليدن از غم و درشتى‌هاى زمانه وادارشان كرده است. اميدوارم اين «عاشقانه‌ها» تمهيدى باشند براى تلطيف اين روزگارِ خشن و زمزمه‌يى بر لبِ فرزندان نسلِ آينده‌ى سرزمين ما و پيك و پيام‌آورى با گلبانگ شادى و عشق.

 

عاطفه وطن‌چى (بهبهانى)

ادامه خواندن ←

عاشقانه‌ها: نادر نادرپور

نادر نادرپور

گزینش عاطفه وطن‌چی (بهبهانی)

 

 

 

 

به درخواستِ ناشرِ محترم، مجموعه‌يى با نامِ عاشقانه‌ها از پنج شاعر معاصر گرد آورده‌ام كه با يكى از ايشان، به حقيقت، بهترين ساعت‌هاى روزگار عمر خويش را سپرى كرده‌ام: سيمين بهبهانى. چهار شاعر ديگر نيز درى به سوى جهانى «عاشقانه» به رويم گشوده‌اند ـ فارغ از «سانتى‌مانتاليسم» رايج.

«عاشقانه‌ها»ى هر يك از اين شاعران نمودار احوالِ روزگار و جهان پيرامونشان بوده است: منوچهر آتشى، محمود مشرف آزاد تهرانى (م. آزاد)، حسين منزوى، نادر نادرپور ـ كه نامشان جاودان باد!

اين پنج دفتر در بردارنده‌ى شعرهاى «عاشقانه»يى هستند كه مى‌توانند حال‌وهواى دوران نوجوانى و جوانى‌ى ما را رنگى ديگر دهند ـ فارغ از شعرهاى ديگر ايشان كه گاه به ناليدن از غم و درشتى‌هاى زمانه وادارشان كرده است. اميدوارم اين «عاشقانه‌ها» تمهيدى باشند براى تلطيف اين روزگارِ خشن و زمزمه‌يى بر لبِ فرزندان نسلِ آينده‌ى سرزمين ما و پيك و پيام‌آورى با گلبانگ شادى و عشق.

 

عاطفه وطن‌چى (بهبهانى)

ادامه خواندن ←

محبوس پواتیه

آندره ژید

ترجمۀ شورا وحدتی

این کتاب یکی از متفاوت‌ترین نوشته‌های ژید است، زیرا می‌کوشد خود را به نفع واقعیت حذف کند، او شاهدی توانمند است که می‌خواهد مجدانه به نفع حقیقت نهفته در واقعیت جاری در دو پرونده قضایی دادگاه «روان» خودش را کنار بکشد. مادری دختر بیست و پنج ساله، سالم و هوشیارش را در اتاقی تاریک و نمور حبس کرده و پسری معصوم و آرام که از کودکی در مزارع کارگری می‌کرده به ناگاه ارباب و همه اعضای خانواده‌اش را به قتل می‌رساند. به راستی چه کسی یا چه کسانی در این دو فاجعه غریب مقصرند و چگونه می‌توان بی هیچ قضاوتی صرفاً مشاهده کرد.

 

ادامه خواندن ←

عاشقانه

هنری گرین

گیتا گرکانی

گرین در مصاحبه‌ای با پاریس ریویو درباره کتاب عاشقانه گفته است: «ایده عاشقانه را از یک خدمتکار مرد در آتش نشانی در طول جنگ گرفتم. او همراه من خدمت می‌کرد و به من گفت یک بار از سرپیشخدمتی مسن، که بالادستش بوده، پرسیده در دنیا چه چیزی را بیش از هرچیز دوست دارد. جواب این بود: دراز کشیدن در بستر در صبحی تابستانی، با پنجره باز، گوش دادن به زنگ های کلیسا و خوردن نان برشته کره مالیده. موضوع کتاب به ذهنم خطور کرد.»|

ادامه خواندن ←

رفتن

جنی ارپنبک
ترجمه شهره میرعمادی

قرن ما قرنی جوان و در عین حال بسیار پیر است و در آن انسان‌هایی که از اقیانوس‌ها نجات یافته‌اند، در رودها و دریاهای کاغذی غرق می‌شوند. پنجشنبه‌ای اواخر آگوست، ده مرد جلوی شهرداری برلین اعتصاب می‌کنند. آنها به انگلیسی ، فرانسه، ایتالیایی و زبان‌های دیگری که هیچ‌کس اینجا نمی‌فهمد، حرف می‌زنند. خواسته این مردان چیست؟ آنها کار می‌خواهند. می‌خواهند هزینه‌های زندگی خود را با کار کردن تأمین کنند. می ‌خواهند در آلمان بمانند. مأموران پلیس و مقامات مختلف شهرداری از آنها نامشان را می‌پرسند. این مردان نمی‌گویند که کیستند. نمی‌خورند، نمی‌نوشند و از هویتشان چیزی نمی‌گویند. فقط هستند. خاموشی این مردان که به قیمت جانشان از افشای هویت خود سر باز می‌زنند، در کنار انتظار آن دیگران که از آنها سؤال کرده‌اند، سکوت سنگینی را بر این میدان شهر برلین که الکساندر پلاتز نام دارد، حاکم کرده است. چطور است که آن روز بعدازظهر، ریچارد از کنار این مردان سیاه و مردمان سفید که آنجا ایستاده یا نشسته‌اند، می گذرد و این سکوت را نمی‌شنود؟

ادامه خواندن ←

حافظ و رود جادو

فرزام پروا

در یک‌کلام این کتاب به ‌روان‌کاوی حافظ، و ‌روان‌کاوی‌های خود حافظ در اشعارش، می‌پردازد. و باب نوی در حافظ‌پژوهیِ عصر جدید گشوده‌است. سالیان سال بود که کتابی دربارۀ اندیشه و هنر و در واقع شعر و شخصیت حافظ، به این ژرفی و ‌حتی شگرفی نخوانده بودم. کتابی که گام به گام حلقه‌های تودرتوی شعر حافظ را می‌شکافد تا در ابتدای فصل پنجم، کلام را بدانجا می‌رساند که «زبانِ حافظی و حافظانه می‌شود بیان ناخودآگاه انسان».

 

ادامه خواندن ←

همۀ رویاهایتان را به یاد می‏‌آورم

رنه فرنی

منصور انصاری

رنه فرنی، نویسنده معاصر فرانسوی، در ۸ ژوئیه ۱۹۴۷ در یکی از محلات فقیرنشین مارسی به دنیا آمد و پس از فرار از ارتش، پنج سال با هویتی جعلی در خارج کشور زندگی کرد. بعد از بازگشت، علاوه بر نویسندگی، هفت سال در بیمارستان روانی پرستار بود و بعدتر، در زندان اکس آن پرووانس کارگاه‌های نویسندگی خلاق برگزار کرد. رمان‌های او از جمله جاده‌های سیاه، ما هرگز تنها نمی‌خوابیم و نامزد کلاغ‌ها جوایز ادبی زیادی را برایش به ارمغان آورد.
همه رؤیاهایتان را به یاد می‌آورم نخستین رمان اوست که به فارسی برگردانده می‌شود. صرف نظر از حضور پررنگ خود نویسنده در داستان، داستانکهایش حول شخصیت‌های مطرود گمشده در زندگی روزمره کنونی شکل گرفته است؛ زندانی‌ها، بی‌خانمان‌ها، مردها و زن‌های تنها که از حاشیه به مرکز پر از نور، روشنایی، طبیعت، عشق، صلح، دوستی و نوستالژی کشیده می شوند. رنه فرنی در این رمان، ما را وارد دنیایی می‌کند که دیگر دلمان نمی‌خواهد از آن بیرون بزنیم؛ می‌خواهیم همان جا بمانیم و بخشی از داستان شویم. به قول مفسر ادبی فیگارو، این کتاب بیش از هر چیزی رمانی فلسفی است که نگاه خاصی به جهان دارد و ما را، خواسته یا ناخواسته، وامی‌دارد نگاهمان به جهان را تغییر دهیم؛ «چشمها را باید شست، جور دیگر باید دید».

ادامه خواندن ←

شب های طاعون

اورهان پاموک

ایلناز حقوقی

سال ۱۹۰۱ در بیست و نهمین ولایت امپراتوری رو به زوال عثمانی، جزیره مینگر، طاعون شایع میشود. پادشاه عبدالحمید برای جلوگیری از شیوع طاعون از مینگر به اروپا، سربازرس بهداشت و سلامت، بونکوفسکی پاشا، و پس از او دکتر نوری جوان ولی با تجربه را که به تازگی با برادرزاده پادشاه، پاکیزه سلطان، ازدواج کرده، به جزیره می فرستد. پاکیزه سلطان دختر پادشاه قبلی، مراد پنجم، است و کل زندگی اش را در کاخ زندانی بوده؛ به همراه پدر و خواهران و برادر و زنان حرمسرا و حالا برای اولین بار از کاخ بیرون می آید و به همراه همسرش به مینگر می رود. در جزیره، سرگرد جوان و میهن پرستی به نام کامیل که عاشق دختری به نام زینب می شود، با والی جزیره، سامی پاشا، و دکتر نوری هم پیمان می شود برای مبارزه با طاعون، سنت های غلط، خانقاههای عصیانگر، تندروهای مذهبی و آنانی که قدرت علم و ضرورت قرنطینه را باور ندارند. شبهای طاعون حکایت عشق و دلدادگی، کوشش و مبارزه، امیدواری و ناامیدی، میهن پرستی و تلاش برای زنده ماندن در تاریک ترین روزهای مینگر است.

ادامه خواندن ←

خلیج فارس: ناگفته های جزیره خارک

ولیم فلور / دنیل دی پوتس

الناز بلوری فرد / محسن شریف نژاد

در زبان فارسی این جزیره خارک نامیده می شود، اما عرب ها آن را «خريج» می نامند. جزیره کوچک تر نزدیک به آن «خارگو» نام دارد که عرب ها آن را «خوایریج» می نامند. این در حالی است که اروپایی ها آن را «کور گو» یا «کورگو» می نامیدند. این جزیره سنگی ۳۱ کیلومتر مربع مساحت دارد و در ۵۵ کیلومتری شهر بوشهر و ۳۲ کیلومتری بندر ریگ واقع شده است. جزیره خارک از شمال به جنوب ۶۰۶ کیلومتر طول و ۴۸ کیلومتر عرض دارد. عرض متوسط آن حدود ۱۰۶ کیلومتر و تقریبا به شکل مثلث است. در سال ۱۸۳۰.م بومیان منطقه می گفتند که تمام جزیره را می توان در عرض پنج ساعت با پای پیاده طی کرد. بیشتر جزیره شامل تپه های بی آب و علف با بیش از ۷۶ متر ارتفاع است که در مرکز و جنوب خارک قرار دارند. در بخش های شمالی از اختلاف سطح آنها کاسته و به پرتگاه هایی به ارتفاع ۶ تا ۹ متر منتهی می شود. کوههای سنگی و سنگ آهک، چشم اندازی متروک را با زمینی که شکسته و ناهموار است، عرضه می دارند. تپه ها پوشیده از یک برش آهکی لایه نازک است که زیر آن لایه ای ضخیم تر از بسترهای نرم تر قرار دارد و به آرامی توسط باد و باران فرسایش می یابد. تنها زمین پست، دشتی در حدود ۲ . ۶ کیلومتر مربع است که در قسمت شرقی جزیره قرار دارد و تا دهه ۱۹۵۰ در لبه آن یک روستا و مکان یک دژ قدیمی هلندی قرار داشت. قسمت پایین یک خاک شنی دارد. جزیره توسط یک صخره به عرض ۰ . ۸ کیلومتر احاطه شده است.

ادامه خواندن ←

آمبرولا؛ خواهر گل‌های جهان

نرگس برهمند

زن­های زیادی از پنجرۀ آشپزخانه دریا را می­بینند،

جنگل را

شاید درختی را با شکوفه­های فراوان

و سیم برقِ پر از گنجشک­های خاکستری را…

 

من دوست دارم از پنجرۀ آشپزخانه

یکی از این زن­ها را ببینم.

ادامه خواندن ←