بیدلیل نیست که از «نله نویهاوس» به عنوان پادشاه رمانهای جنایی یاد میشود.نویهاوس متولد 1967 است و داستان نویسی را با کتابهای جیبی عامه پسند شروع کردهاست.«سفیدبرفی باید بمیرد» دومین رمان طولانی اوست که در لیست 25 رمان منتخب «شب جهانی کتاب» آلمان قرار گرفته است.
سقوط یک زن (ریتا) از پل عابر پیاده و برخورد ماشین با او ، این شبهه را در کارآگاهان پلیس ایجاد میکند که مرگ او مشکوک به قتل بوده است.تحقیقات پلیس ، آنها را به دهکدهای در حومه فرانکفورت هدایت میکند،جایی که11سال فبل از این ماجرا،دو دختر نوجوان بدون گذاشتن هیچ نشانهای از این دهکده ناپدید شدهاند…
کابل اکسپرس نامی است که به شبکهی افغانستان داعش داده میشود. دولت اسلامی از این راه جنگجویان کارکشته را از منطقهی خراسان – سرزمینی که به ویژه افغانستان و مناطق قبایلی پاکستان را در برمیگیرد – به سوریه و عراق وارد میکند. یکی از کسانی که در این راه پا میگذارد «زواک» نوجوانی هفده ساله،عاشق بازیهای کامپیوتری و نابغهی ریاضی است. او از کابل راهی سرزمین شام میشود تا برای سران داعش از اجرای عملیاتی انتحاری در پاریس سخن بگوید که میتواند یازده سپتامبر فرانسویها را رقم بزند. طرح پسرک چنان شگفتانگیز است که او را به دیدار رودررو با ابوبکرالبغدادی سرکردهی داعش نیز میرساند. درحالی که در فرانسه «نیکول لاگونا» و گروهش و در کابل «اسامه قندار» و مردانش در پی یافتن سر نخی از طرح انتحاری داعش هستند، زواک به دوم مه فکر میکند که در صورت موفقیتش فرانسه بزرگترین عزای ملی خود را تجربه خواهد کرد. پسرک اصرار دارد حمله در همین روز صورت بگیرد اما کسی نمیداند چرا. هیچ کس از راز بزرگ او خبر ندارد.
این داستان مرد جوانی است که روزی در یکی از کافه های پاریس با عکاسی به نام فرانسیس ژانسن آشنا می شود و این آشنایی به رابطه دوستانه ای در طول مدت سه ماه می انجامد. مرد جوان تصمیم می گیرد تا فهرستی از تمام عکس هایی که ژانسن گرفته تهیه کند تا حاصل یک عمر هنر او این طور راحت به فراموشی سپرده نشود. ژانسن ولی یک روز بدون خداحافظی آتلیه اش را برای همیشه ترک می کند و از تمام آن سه ماه و خاطراتش تنها دفترچه ای باقی می ماند.
هزار نشانه وجود دارد از اینکه تو بوده ای، همین جا کنار من. هزار کلمه نوشته ام از سکوت جاری در عکس هایت و از همه آنها امروز یک دفترچه باقی مانده، فهرستی از هزاران عکس خیالی و آلبوم هایی که هیچ وقت منتشر نشدند.
من از خودم می پرسم آیا همه چیز را خواب دیدم؟ ای کاش مکزیک این قدر از پاریس دور نبود.
نیم قرن بعد، وقتی ردپای عمر روی غبار خاطرهها پیداست، دفترچه یادداشتی پیدا میکنید از روزهای گم شدۀ جوانیتان و کلمه به کلمه و خط به خط همۀ آنچه را گرد فراموشی گرفته بود مرور میکنید. زنی را که دوستش میداشتید، کتابی که میخولندید، محلهای که پاتقتان بود، دوستانی که گذر زمان تنها تصویری مبهم ازآنها برایتان ترسیم میکند… فکر میکنید چه احساسی داشته باشیدّ این قصۀ ژان است. ژان در روزهای جوانیاش با دختر مرموزی آشنا میشود و امروز بعد گذشت نیم قرن در تلاش است تا ردپایی از او بیابد ولی پاریس حالا با پاریس پنجاه سال پیش فرق کرده و اندک نشانههای جسته گریختهای در یک دفترچۀ یادداشت قدیمی، قطعات پازلی که باید کنار هم قرار بگیرد. شاید ژان بتواند بعد از پنجاه سال بالاخره بفهمد دنی که بود.
«رستاخیز» سومین رمان بزرگ لئو تولستوی است که در سال 1899 منتشر شد. و به نوعی حاصل دوران پختگی و تحولات عمیق فکری او به شمار میرود. تولستوی در این اثر سترگ با ارائهی تصویر سیاه و هولناک از نابرابری و فساد سیاسی دوران تزار، جامعهی روسیه را به نقد کشیده و آن را به بازگشت به آموزههای مسیحیت دعوت میکند. منتقدین ، آثار تولستوی را جاده صافکن انقلاب 1905 و متعاقب آن، انقلاب بزرگ اکتبر میدانند. داستان رستاخیز با نمایی از فضای طبقاتی و ترسیم دادگاههای آشفتهی روسیه آغاز میشود… «نیلیدوف»، اشرافزادهای خوشگذران که در جایگاه هیئت منصفه قرار گرفته در مواجهه با ماسلووا، زنی متهم به قتل، به یاد میآورد که در دوران نوجوانی، برای ارضای هوای نفس خود، چگونهماسلوورا ندیمهی روستایی خود را در مسیر تباهی و گناه قرار دادهاست. لحظهای تاثیرگذار در وجدان او که باعث تغییراتی عمیق در روح عدالتخواه او میشود. دلیل مانایی و شکوه این کتاب، تفصیل سرگذشتی است که تولستوی با بازدید از زندانها و سفر به مناطق دوردست سیبری، تاریخ این سرزمین را در قالب یک داستان به رشتهی تحریر در آورده است.
«مرثیهای برای آرژانتین» داستان تلخ مهاجرت و تبعید است. ماجرتی دلخراش دیکتاتوریهای نظامی در آمریکای لاتین است. مادر و دختری به اجبار از زادگاه خود در آرژانتین کنده و پای به فرانسه مینهد. پدر زندانیاست. ماجرا در خلال نامهنگاریهای دختر با پدر میگذرد. در روند ماجرا، کنار آمدن با محیط تازه، تحول و دگرگونی جسمی دختر و سختیهای خو گرفته با زندگی جدید مارا با بی منطقی ستم،محدودیت سیاسی و گرفتاریهای روزمرۀ زندگی مهاجران بیشتر آشنا میکند. نویسنده با داستانی از زبان یک دختر نوجوان تصویری جذاب و البته دردناکک از تاثیر سیاست بر زندگی آدمهای معمولی تصویر میکند.
کینو مانند پدر و پدربزرگ خود، غواصی فقیر است که مرواریدهایی را از اعماق خلیج جمع میکند؛ مروارید هایی که روزی ثروت عظیمی را برای پادشاهان اسپانیا به ارمغان میآوردند و اکنون، فراهم کنندهی مایحتاج ناچیز زندگی کینو، همسرش جوانا و کودک نوزادشان هستند. اما در یک روز معمولی مانند بقیهی روزها، کینو با مرواریدی به بزرگی تخم یک مرغ دریایی و به زیبایی قرص کامل ماه از آب سربرمیآورد. با به دست آوردن این مروارید، نور امید به زندگی راحتتر و امنیت، در دل کینو و خانوادهاش میتابد اما همهی اتفاقات در پیش رو، مطابق میل او پیش نخواهند رفت. رمان مروارید که داستانی ساده اما پرمفهوم دارد، اسرار سرشت آدمی، طمع، بی اعتنایی به هنجارهای اجتماعی، تاریک ترین اعماق شرارتها و نجات بخشیهای درخشان عشق را مورد واکاوی و کنکاش قرار میدهد. نویسنده داستان کتاب مروارید را از یک افسانه ی قومی و مردمی مکزیکی، در زمان بازدیدش از منطقه ای مرواریدخیز در سال 1940 الهام گرفته است و ……. .
.